0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست نشر میلکان

کتاب نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست نشر میلکان

همسفری در جاده‌ی پرپیچ‌وخم زندگی

کتاب متنی
نویسنده:
ناشر:
درباره نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست

شاید با خواندن این کتاب گمان کنید ازآن‌دست آدم‌های پرحرفی هستم که راحت احساسات و خواسته‌هایم را بیان می‌کنم؛ اما واقعیت این است که من همیشه کم‌حرف بوده‌ام و هستم. حتی در کودکی بیشتر اوقات بیننده و شنونده بودم و به‌ندرت از نیازها و مشکلاتم حرف می‌زدم؛ بنابراین مثل بسیاری از کودکان کم‌حرف دیگر، به کتاب‌ها پناه می‌بردم که منشأ آرامشم بودند. امروز که به گذشته فکر می‌کنم، می‌بینم انگیزه‌ام از خواندن، جست‌وجو و یافتن پاسخ پرسش‌هایی بود که نمی‌توانستم از اطرافیانم بپرسم. کتاب پشتِ کتاب می‌خواندم. گاهی به جواب می‌رسیدم و گاهی نه.

با توجه به آنچه از گذشته گفتم و شغل فعلی‌ام، روان‌شناسی، شاید فکر کنید که قصد دارم شما را به تمرکز بر دنیای درونی ترغیب کنم و طرف‌دار درون‌نگری‌ام. اشتباه نکنید، به ‌نظرم دنیای درون ما مثل حمام بخار است که ساعتی نشستن در آن فایده‌های بسیاری دارد؛ به ‌شرطی که بیش‌ از حد آنجا نمانید. برخلاف تصورتان، من معتقدم که در گیرودار هیجانات و دغدغه‌ها، هر زمان که فرصتی دست داد، باید در دنیای واقعی سراغ آدم‌های دیگر بروید و با آن‌ها حرف بزنید؛ چراکه تسلّای تلاطم ذهن و روان انسان در مواجهه با فرازونشیب‌های زندگی، که جزئی از سرشت انسانی ماست، اغلب اوقات در همین ارتباط‌های حقیقی نهفته است. در عین‌ حال آن‌قدر باتجربه و واقع‌بین هستم که بدانم همه، کسی را ندارند که آن‌قدر محرم و معتمد باشد که در بحرانی‌ترین لحظات زندگی‌شان به بودنش دل‌گرم باشند و با او حرف بزنند. اگر شما هم از آن‌هایی هستید که یکه و تنها با مشکلاتتان دست‌وپنجه نرم می‌کنید و در کشاکش دشواری‌های روزگار نمی‌توانید تسلی و حمایتی را که نیاز دارید به خود ببخشید، این کتاب برای شماست و چون همسفری در پیچ‌وخم جاده‌ی زندگی همراهتان خواهد بود.

وقتی از این‌وآن شنیدم که مردم کتاب اولم، چرا تابه‌حال کسی این‌ها را به من نگفته بود؟ را با خود همه‌جا می‌برند تا در هنگامه‌ی غلبه‌ی هیجانات ناخوشایند از آن کمک بگیرند، دریافتم باید کتاب دیگری بنویسم. خیلی‌ها منظورشان از این حرف تعریف از کتاب اولم بود؛ اما با شنیدن این جمله ناخودآگاه با خودم فکر می‌کردم که غرضم از نوشتن آن کتاب چیز دیگری بوده است. من آن کتاب را ننوشته بودم که کسی در اوج لحظه‌های پر از تنش و درد از آن استفاده کند. کتاب اولم پر از راهکارها و مهارت‌هایی است که می‌خواستم مردم آن‌ها را فرابگیرند و با نگاهی به گذشته و درس‌گرفتن از تجربه‌های قبل، از پیش برای جدال با تلخ‌کامی‌های مشابه در آینده آماده باشند. من به کسی که روبه‌رویم نشسته که از شدت رنج بیش‌ از هروقت دیگری شکننده و آسیب‌پذیر است و بی‌پرده هیجاناتش را بیرون می‌ریزد، حرف‌های دیگری می‌زنم و در هیچ‌یک از صفحه‌های کتاب اول ننوشته‌ام.

پیش‌از طوفان، به میخ و چکش نیاز دارید تا پناهگاهی بسازید و هنگام طوفان به آن پناه ببرید؛ اما در دل تندباد، میخ و چکش به کارتان نمی‌آید و اگر کسی بگوید که بهتر بود از قبل چنین‌وچنان می‌کردید، حرف‌هایش هیچ دردی از شما دوا نخواهد کرد. در این لحظه‌ها کسی باید باشد که به چشمانتان نگاه کند و حرف‌هایی بزند که در آن دم نیاز دارید بشنوید، جمله‌هایی مثل: «من کنارت هستم. بیا با هم از این برزخ بگذریم. من راه را نشانت می‌دهم.» کتاب اولم در حقیقت مصداق میخ و چکش است که پیش‌از طوفان به کار می‌آید، اما این کتاب، دست من است که در هیاهوی ناملایمات به‌سویتان دراز کرده‌ام تا بگویم: «من راه را بلدم. بیا با هم از دل طوفان بیرون بزنیم.»

بیشتر ما در لحظاتی که درد و سردرگمی وجودمان را فراگرفته، نمی‌توانیم حرف‌های آرامش‌بخشی را که نیاز داریم، به خود بزنیم و راه‌حلی برای مشکلاتمان بیابیم. ما انسان‌ها با دفترچه‌ی راهنمایی برای زندگی به دنیا نیامده‌ایم و در طول عمر در مواجهه با موانع و مشکلات، مهارت‌های جدید می‌آموزیم. پس ناتوانی‌مان نشانه‌ی نقص نیست. نمی‌توانیم، چون یاد نگرفته‌ایم. این کتاب هدیه‌ای برای همه‌ی ماست؛ برای فرزندانمان، زمانی که می‌خواهند خانه‌ی پدری را ترک کرده و زندگی مستقلی را آغاز کنند؛ برای دوستانمان که از ما دورند و در روزهای سخت نمی‌توانیم همدلانه کنارشان باشیم؛ برای خانواده‌مان، هنگامی که واژه‌ها به یاری‌مان نمی‌آیند تا حرف دلمان را بزنیم و برای خودمان، زمانی که در جست‌وجوی راهی برای عبور از پیچ‌و‌خم‌های زندگی هستیم.

من کتاب‌های بسیاری خوانده‌ام و سال‌ها درمانگر بوده‌ام. به‌تجربه می‌دانم که حتی در کوره‌راه‌های تاریک زندگی، واژه‌ها چون چراغی مسیر پیشِ‌ رویتان را روشن می‌کنند و در پرتو نورشان راهی را می‌یابید که از وجودش بی‌خبر بوده‌اید. وقتی نامه‌هایی را که ابتدای هر فصل خواهید دید، می‌نوشتم، گاهی آرزو می‌کردم که کاش می‌توانستم ذهنتان را بخوانم و دقیقاً بفهمم با چه مشکلاتی دست‌به‌گریبانید و بیش‌ از هرچیز نیاز دارید چه حرف‌هایی بشنوید. آرزوی ناممکنی بود؛ چراکه هریک از ما سرگذشت و تجربه‌های منحصربه‌فردی داشته‌ایم و من هرگز نمی‌توانم جزءبه‌جزء مشکلات و موانع زندگی‌تان را حدس بزنم. در عوض، گنجینه‌ی گرانبهای بینش و حکمتی را که تا امروز در طول مسیرم به دست آورده‌ام، تقدیمتان می‌کنم تا در سفر زندگی هم‌سفر و راهگشایتان باشد.

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۱۵ کیلوبایت
تعداد صفحات
360 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۲:۰۰:۰۰
نویسندهجولی اسمیت
مترجمآرزو شنطیائی
ناشرمیلکان
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
open when
تاریخ انتشار
۱۴۰۴/۰۲/۱۶
قیمت ارزی
6 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۱۵ کیلوبایت
۳۶۰ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
٪70
99,000
29,700
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
نامه‌هایی برای وقت‌هایی که حالت خوش نیست
همسفری در جاده‌ی پرپیچ‌وخم زندگی
میلکان
منتظر امتیاز
٪70
99,000
29,700
تومان