کتاب صوتی رایگان نسخه‌پیچ نشر چوک

صدوهشتادونهمین برنامه صوتی خانه داستان چوک

داستان «نسخه‌پیچ» نویسنده «شهناز یکتا» راوی «مهدی عبدالله‌پور»

بخشی از کتاب

چه کار می‌توانستم بکنم. دیگر طاقتم تمام شده بود. اگر کاری نمی‌کردم؛ خودم نابود می‌شدم. باید راهی برای خلاصی پیدا می‌کردم.با وجود دلتنگی دوری از خانه و زندگی با افرادی نا آشنا که از شهرهای دیگر آمده‌ بودند؛ این یکی دیگر نوبرش بود. وقتی می‌دیدمش، کفرم در می‌آمد و توی دلم، بدوبیراه نثارش می‌کردم. چه کار می‌توانستم بکنم. او را و اتاق را نمی‌شد عوض کرد. اتاق کوچکی داشتیم. زمانی که سه نفر بودیم، همه چیز گل‌وبلبل بود؛ ولی سعید که آمد همه‌‌چیز به‌هم ریخت. چند روزی بود که او به اتاق ما آمده بود و در طبقۀ پایین تخت من جاگیر شده بود.