بخشی از کتاب
تلاشها ادامه دارد، اما هیچ نشانی از ایوری نیست. گالی میداند که این مسابقهای علیه زمان است. با گذشت هر ساعت، امکان زنده پیدا کردن او کمتر میشود.
اما بلافاصله پس از درخواستهای تلویزیونی و راهنماییها، تماسهای تلفنی شروع میشود. افسران بخش اداری تماسها را پاسخ میدهند و آنها را پیگیری میکنند، بهجز موارد واقعاً عجیب و غریب. در شهری که همه به احساس مسئولیت اجتماعی زیادی داشتن و هوای یکدیگر را داشتن افتخار میکنند، تعداد قابل توجهی از مردم وجود دارند که مایلند به پلیس بگویند شخصی را میشناسند که مشکوک است یا ممکن است منحرف باشد. مانند شهرهای کوچک در همهجا، گالی به حال خودش آه میکشد، ذهنیت مردم شهرهای کوچک از کلان شهرها بستهتر است. گالی در اتاق بزرگی است که بهعنوان مرکز فرماندهی تعیین کردهاند. وقتی بلدسو به سمت او میآید سرش را بلند میکند، نگاه معناداری به او میکند و میگوید: «فکرش را هم نمیتوانی بکنی که چه چیزی در ماشین ویلیام پیدا کردم.» گالی با خشم میگوید: «دیانای ایوری را در گاراژ را پیدا کردند؟» سرش را تکان میدهد. «نه، هنوز درحال بررسی هستند. اما تلفنی را پنهان، داخل صندلی عقب پیدا کردند.»
گالی درحال هضم کردن این موضوع است که یک افسر به سمت آنها میآید و میگوید: «شخصی اینجاست که میخواهد شما را ببیند.»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 639.۲۲ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۱:۲۱:۱۷ |
نویسنده | شاری لاپنا |
مترجم | محمدرضا عاطفزاهد |
راوی | محسن بهرامی |
ناشر | ماه آوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۷/۰۲ |
قیمت ارزی | 20 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
به شدت ضعیف با پایانی نامشخص که حتی خود نویسنده هم نمیدونسته آخرشو چکار کنه؟یعنی چی آخه؟