شروع که شد، مدتها پیش از آن زن، در یک اتاق زندگی میکرد. امیدی به بهبود شرایط نداشت. او به اینجا تعلق داشت؛ به اتاقی با یک پنجره، دوش، اجاق برقیِ تکشعله و یخچال کوچک توی حمام و کمدی زپرتی برای داراییهای اندکش. نوعی یکنواختی هست که به مراقبه میمانَد. یک روز صبح، که نشسته بود و قهوه مینوشید و زل زده بود به روبهرویش، چراغ دیواری پتپتی کرد و آتش گرفت. با خونسردی فکر کرد سیمکشی ایراد دارد و سیگارش را خاموش کرد. زبانه کشیدن آتش را تماشا کرد و حباب لامپ را که باد کرد و ذوب شد. خاطره همین جا تمام شد.
حالا، دههها بعد، به تماشای زن دیگری نشسته بود که با او زندگی میکرد. زن پای سینک ظرفشویی بود، ظرف صبحانهاش را میشست و با دستهای کفآلود کنارههای سینک را میسابید. آنها حالا جدا شده بودند، بعد از پنج شش سال زندگی مشترک، هنوز با هم زندگی میکردند، در آپارتمانِ زن، در طبقهی سوم ساختمانی بدون آسانسور، که بگویینگویی به اندازهی کافی جا داشت، با سگِ کوچکی که مدام در آپارتمانِ همسایه واقواق میکرد.
او، فلوری، همچنان خم شده بود روی سینک، کمی یکوری، بلوندِ مایل به قهوهایِ ملایمِ مویش حالا دیگر داشت رنگ میباخت. یکی از لباسهایش از دستگیرهی درِ کمد آویزان بود. مرد به لباس نگاه کرد، در این فکر بود که چند وقت آنجا آویزان بوده. این زندگی ذرهذره با آنها شکل گرفته بود، همواره آشنا، چیز چندانی برای دیدن وجود نداشت که در ساعتها، روزها، هفتهها و ماههای گذشته از چشم دور مانده باشد. فکر کرد آن تکهلباس ماههاست که به دستگیره آویزان است.
مرد در سوی دیگر آپارتمانِ دراز باریک روی تختخواب سفریاش نشسته بود و با بیاعتنایی به حرفهای زن گوش میداد که دربارهی کار جدیدش حرف میزد، شغلی موقتی؛ قرار بود گزارشهای تصادفها و راهبندانها را در رادیو بخواند. زن بازیگری بیکار بود و هر کاری که پیش میآمد انجام میداد. بیشترِ روزها صدای فلوری تنها صدای زندهای بود که مرد به آن گوش میداد، صدایش آهنگ ملایمی داشت، مثل آب، با تهلهجهی جنوبیترین ایالتهای امریکا. اما صدایی که با آن اخبار ترافیک را میخواند قوی بود، با همهی آن انفجارها و اختلاطهای نفسگیرش، و هر وقت که امکان داشت، هر وقت که از قضا خانه بود، که البته بهندرت پیش میآمد در طول روز خانه باشد، رادیو را روشن میکرد و ایستگاه اخبار را میگرفت تا صدای فلوری را بشنود که هر یازده دقیقه یکبار فرجهی کوتاهی داشت و گزارش خرابیهای روزمرهی آن بیرون را میداد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 846.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 163 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۶:۰۰ |
نویسنده | دان دلیلو |
مترجم | سعدی گل بیانی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The Angel Esmeralda |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۵/۲۹ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 180,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |