کتاب بالون مهتا نوشتهی جعفر مدرس صادقی، رمانی است که در سال ۱۳۷۵ منتشر شد. این رمان، داستان زندگی مهتا را روایت میکند، مرد جوانی که در یک روستای کوچک در هند زندگی میکند. مهتا، از کودکی به ساخت بالون علاقه داشته است و رؤیای پرواز در آسمان را در سر میپروراند. مهتا، با تلاش و پشتکار، بالونی را میسازد که میتواند پرواز کند. او، با بالون خود، به سفری ماجراجویانه در آسمان میرود و به مکانهای مختلفی سفر میکند. در طول این سفر، مهتا با افراد و فرهنگهای مختلفی آشنا میشود و دیدگاه جدیدی نسبت به جهان پیدا میکند.
کتاب بالون مهتا، داستانی جذاب و گیراست که به موضوعات مهمی مانند آزادی، امید، و آرزو میپردازد. این کتاب، با زبانی روان و ساده نوشته شده است و برای مخاطبان عام قابل فهم است.
جعفر مدرس صادقی، نویسنده، مترجم و ویراستار ایرانی است. او در ۱۹ مهٔ ۱۹۵۴ در اصفهان متولد شد. مدرس صادقی، کارش را با مطبوعات آغاز کرد و با انتشار رمان «گاوخونی» به شهرت رسید، کتابی که به زبانهای انگلیسی، کردی و عربی نیز ترجمه شده است. مدرس صادقی علاوه بر تألیف کتاب، به کار ترجمه نیز مشغول است و ترجمهی داستانهای مشهوری مانند «لاتاری» از شرلی جکسون و داستانهایی از آنتون چخوف، ریموند کارور، آن تایلر، کازوئو ایشی گورو و توبیاس ولف را در کارنامهی خود دارد. از جمله آثار مهم جعفر مدرس صادقی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کتاب بالون مهتا، داستانی جذاب و گیراست که مخاطب را از همان ابتدا تا انتها با خود همراه میکند.
کتاب بالون مهتا، به موضوعات مهمی مانند آزادی، امید، و آرزو میپردازد. این موضوعات، در قالب داستانی جذاب و گیرا، به مخاطب منتقل میشوند.
کتاب بالون مهتا، با زبانی روان و ساده نوشته شده است و برای مخاطبان عام قابل فهم است.
در مجموع، کتاب بالون مهتا، اثری ارزشمند است که میتواند برای مخاطبان عام و علاقهمندان به ادبیات، مورد توجه قرار گیرد. این کتاب، با داستانی جذاب و گیرا، به موضوعات مهمی میپردازد و میتواند برای مخاطبان، آموزنده و تأثیرگذار باشد.
در این یک سال و نیم گذشته، یعنی درست از وقتی که پدر و مادر سیما رفتهاند، هیچچی سرِ جای خودش نیست: همهی لوازم زندگی، ظرفها، لباسها، کفشها، کیفها و خُردهریزهای دیگر، توی هال و پذیراییِ آپارتمان، روی میز ناهارخوری، روی قفسهها و مُبلها و روی میزهای کوتاهِ کنارِ مُبلها چیده شدهاند تا در برابرِ چشمِ دوستان و آشنایانی باشند که به سیما سر میزنند. فقط دو سهتا بشقاب و کارد و چنگالی که برای صرفِ غذاهای سردِ حاضر و آماده لازم است هنوز توی آشپزخانه اند و دو دست لباسِ بی آب و رنگی که هنوز دلِ سیما را نزده و بهنوبت میپوشدشان، توی کمدِ اتاقِ خوابِ خودش، به دوتا جارختیِ کج و معوج آویختهاند. لباسهای دیگر، لباسهای رنگارنگ، به جارختیهای نونوارِ همشکل و همرنگی آویختهاند و این جارختیها، بدون فاصله باهم، به میلهی بلندی که روی دو پایهی فلزّی بند شده است، پهلوی میز ناهارخوری. تکتک لباسها و تکتک چیزهایی که روی میز ناهارخوریِ ششنفره و در گوشه و کنار آپارتمان چیده شده برچسب قیمت دارند. روی خودِ میز ناهارخوری و روی تکتک صندلیهای دور میز ناهارخوری و روی تکتک مُبلها و میزهای شیشهییِ کوتاهِ اتاقِ پذیرایی هم برچسب قیمت نصب شده. حتا روی گلدانهای سفالیِ پهلوی شیشهی پنجرهی رو به بالکن هم که گیاههای پُرشاخوبرگ و سرسبزی دارند برچسبهای سفیدی نصب شده، ولی روی این برچسبها قیمتی نوشته نیست. گلدانهای سُفالیِ روی بالکن هم برچسبهای سفیدِ ننوشتهای دارند. سیما هنوز تصمیمی برای این گلدانها نگرفته. این گلدانها از دوازده سال پیش که پدرش این آپارتمان را خرید اینجا بودهاند و جُزئی از خودِ آپارتمان اند. هر کسی که این آپارتمان را بخرد، صاحبِ این گلدانها هم میشود ...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 714.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 118 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۵۶:۰۰ |
نویسنده | جعفر مدرسصادقی |
ناشر |