فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۰۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 350 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۴۰:۰۰ |
نویسنده | عباس معروفی |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۱۲/۱۵ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 68,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
از طرف کسی که کمتر رمان ایرانی خونده عرض میکنم که کتاب تاثیر گذار و قابل بحثیه. در ابتدا فکر میکردم یه فیلم نامه یا یک مستنده اما کم کم درگیر میکنه و برای فهمش برمیگردم چند صفحه قبل. کم کم همزاد پنداری میکنی و از یکی یکی ش خصیتهای داستان تورو یاد یکی میندازه. به نظرم بهترین قسمت داستان هذیان آیدینه ،انگار یکی بریده بریده داستان رو از اول داره تکرار میکنه و تو تمام اونها رو جلوی چشمات مجسم میکنی. میتونم بگم یه شاهکار داستان نویسیه، اما به نظرم واسه گفتن اینکه یه شاهکار ادبیه نیاز دارم مدتها باهاش کلنجار برم و دوباره بخونمش. آیدین تنها شخصیت زنده داستانه. اما تنهایی اورهان از همه بیشتر.
به کسانی که کمی، حتی کمی حالت افسردگی و غم دارند، پیشنهاد می کنم هرگز این کتاب رو نخونند. هر چقدر هم حالت انتقادی و واقعی داشته باشه، واقعاً ناراحت کننده است. به خصوص که با زندگی های سختی که در جنگ و این چند دهه بعد انقلاب داشته ایم، این رمان، یادآوری غم های گذشته است. ما ایرانی ها به شادی نیاز داریم نه درد و غم بیشتر.
این بار نوشته ام براساس بحثی درباره این رمان که در جلسه ای داشتیم تنظیم شده است و بیشتر جنبه نقد منفی دارد تا معرفی صرف.نقد های مثبت آنرا در آن جلسه دوستان دیگر گفته بودند که من هم با بیشتر آنها موافق بودم.شاید برای همین اگر خود کتاب را نخوانده باشید زیاد فایده ای نداشته باشد، شاید هم داشته باشد نمی دانم. این کتاب مدام من را یاد رمان خشم و هیاهو اثر فاکنر می انداخت که جزء محبوبترین رمانهایم است؛تا جاییکه یادم هست هم از لحاظ تم و هم از لحاظ ساختار و هم از لحاظ سبک نگارش. البته آنقدر این تشابه واضح است که بعدا متوجه شدم مطالب زیادی و حتی کتابی در این رابطه نوشته شده است.در خشم و هیاهو هم نویسنده داستان افول و از هم گسیختگی یک خاندان مزرعه دار آمریکایی را به همین شیوه جریان سیال ذهن روایت می کند که اگر اشتباه نکنم جزء اولین تلاشها برای نگارش به این شیوه است.در این شیوه در واقع گفتگوها و احساسات و درونیات راوی در مواجهه با اتفاقات بیرونی روایت میشود که به همین دلیل به نظر می آید بهترین شیوه ایست که از طریق آن انسان میتواند در مواجهه با چنین متنی در جاهایی خودش را پیدا کند و در واقع بخشهایی از شخصیتش در خواندن چنین رمانی برایش آشکار شود.از نظر ساختار هم خیلی شبیه است.در آنجا هم چند بخش متفاوت بود که هر بخش از دریچه ذهن یکی از شخصیتها روایت می شد و حتی یک شخصیت عقب مانده هم داشت مثل شخصیت سوجی در موومان چهارم.اما به نظر من با اینکه سعی شده است از این شیوه استفاده شود قابل مقایسه با رمانهای موفق خارجی نیست و در بعضی اوقات با وجود اینکه به ظاهر جریان سیال ذهن است ولی با کارکرد واقعی ذهن تفاوت دارد و زیادی منظم و به توالی تاریخی وقایع را تعریف می کند انگار آن شخص در ذهن خودش برای کس دیگری گذشته اش را روایت می کند درحالیکه ذهن واقعی یک انسان در مواجهه با مسائل روزمره اینقدر منظم و برنامه ریزی شده به گذشته و یا آینده رفت و آمد نمی کند بلکه پرتاب میشود.البته این را هم بگویم در جاهایی موفق عمل کرده است. ادامه در https://instagram.com/_u/gh.sad
عباس معروفی از نویسنده های به نام ایرانی هستش و این اثرشم جزئی از شاهکار ادبی آقای معروفی لطفا از آثار آقای معروفی بیشتر بزارید
سمفونى مردگان تلخ و غم انگیز اما راوى داستان با شیرینى خاصى با خواننده بازى مى کنه سریع خودشو عوض مى کنه از زمان حال به قدیم میره و بر مى گرده و دوباره مى ره تو جلد یه آدم دیگه... از هر نظر این کتاب فوق العاده بود... شخصیتاى منحصر به فردى که هر کدومشون نشونه اى از یه ملتن، پدرى که خودخواهانه براى فرزنداش تصمیم گیرى مى کنه و مى خواد راهش ادامه داده بشه... آیدینى که تموم سختیا ها رو خرید تا بتونه به آرزوهاش برسه... اورهانى که نون رو به نرخ روز مى خوره و از کشتن برادرش هم ابایى نداره... یوسفى که فقط نشخوار مى کنه و از دنیا هیچ چیزى واسش مهم نیست... آیدایى که دختر خونه ست و در حد یک کلفت غریبه نادیده گرفته شده... و مادرى که تا لحظه مرگ براى فرزنداش حرص مى خوره...و واسه من شخصیت سوجى... آیدین دیوانه... از همه جالب تر و برجسته تر... این کتاب بدون هیچ بزرگ نمایی قطعا یکى از شاهکاراست...
اگر بتوانید تا ۲۰ صفحه اول دوام بیاورید، کتاب را زمین نخواهید گذاشت. عالی بود. دست مریزاد به آقای معروفی.
معروفی به خوبی تضادهای اجتماعی سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ رو به تصویرمیکشه. هر کدوم از کرکترهای داستان سمبلی از مردم جامعهان و برای خواننده ایرانی بسیار آشنا...متاسفانه هنوزم میتونیم نمونههایی شبیه به اونها پیدا کنیم! داستان حول محور یه خانواده میچرخه که خیلی با هم تفاوت دارن و از اعضای مختلف، تو قسمتهای مختلف کتاب استفاده شده؛ مثلا یه فصل از دید آیدین روایت میشه، فصل بعد از نگاه اورهان و الی آخر... شخصیت پردازی اینقدر خوب و کامله که حس میکنین این آدمها رو میشناسین! با گرفتاریهاشون گرفتار میشین، با خندههاشون میخندین، با غصههاشون گریه میکنین. هر کدوم مشکلات و درگیریهای مخصوص به خودشون رو دارن که نویسنده به درستی اون رو برای خواننده باز میکنه و نتیجه؟ یه زخم موندگار براتون به یادگار میذاره که نمیتونین فراموشش کنین :) پس اگه حال روحی خوبی ندارین فعلا سراغش نرین... در آخر، وقتی به انتها میرسین پازلِ ذهنتون تکمیل میشه و یه دید کلی پیدا میکنین، اون وقته که غرق شدن تو دنیای سرد و بیرحم سمفونی مردگان براتون لذتبخشتر میشه! چندتا از بریدههای موردعلاقهم: "توی این مملکت پیش از آن که به سی سالگی برسیم تباه میشویم" "نگذارید حقتان را بخورند. میفهمید؟ این تنها وصیت من به شماست" "مملکت ما را به گه کشیدهاند" "میبینی؟ جلوی مردم را نمیشود گرفت. میخواهند شاد باشند" "درک او آسانتر از بوییدن یک گل است، کافی بود کسی او را ببیند."
با توجه به کامنتهایی که خواندم فکر می کنم خواندن این کتاب نیاز به رشد ذهنی و شخصیتی و نگاهی همه جانبه و واگرا به مسایل و اجتماع و همچنین آشنایی با تاریخ دارد. ازین جهت درک آن برای همه افراد میسر نیست. این کتاب نگاهی عمیق به شخصیت یک فرد در لایه های مختلف دارد . شاید بتوان گفت همه افراد داستان تکه های شخصیت یک فرد هستند تکه هایی از خود ما . یا هر کدام نماینده قشری از جامعه . جمله هایی با این فحوای کلام که چرا پنکه سازی در اردبیل و چرا در آبادان نه؟ یا جمله اقای لرد ( یک فرد انگلیسی) بگذارید ما برایتان تصمیم بگیریم اینطوری بهتر است. و اینکه آیدین از آقای لرد بدش می امد و اینکه شهر در زیر پوشش برف بود در طول داستان مگر در قسمتهای جزیی مانند هندوانه خوردن پدر زیر درخت کاج و بید یا رفتن به شورابی یا شستن حیاط کلیسا و چکیدن آب به اتاق آیدین که همه اینها خاطرات خوب است و جزیی و تاثیرگذار. به جز اینها شهر در برفی است که مثال&#۳۴; سال سیاه &#۳۴; است... ساختار این داستان من را به یاد نقاشی های پیکاسو و سبک کوبیسم انداخت . سبکی که از داخل به خارج نگاه می کند و به نظر شکسته می آید ولی در واقع یک چیز است.
وقتی دارین این کتابو میخونید،انگار دارید فیلم میبینید؛به خاطر فضا سازی فوق العاده زیبا و تاثیر گذارِ این کتاب... شاید کسی ک برای بار اول این کتابو میخونه تو ۵۰ ۶۰ صفحه ی اول کتابو زمین بزاره،،ولی اگر حواستونو جمع کنید هنگام خوندش،متوجه میشید ک چطور باید خونده بشه... ویژگی عجیب این کتاب،تعویض راوی داستانه... @این کتاب رو از دست ندید@
من زیاد کتابایرانی نمیخونم، چون اکثرا کلیشهاین و... ولی این کتاب خوبه. اول کتاب، آدم گیج میشه، چون مثلا یک پاراگراف از زبان سومشخصه و یکی اولشخص، زمان هم متفاوته. با این وجود، نمیشه کتاب رو ول کرد. وقتی کتاب به موومان دوم میرسه، کتاب روند خوبی رو پیش میره و گردش نداره. کتاب شیرینه و من نمیتونستم راحت بذارمش زمین و دوستش داشتم. قلم نویسنده خوب بود و باعث شد بخوام بقیهی آثارش رو بخونم. از بین شخصیتهای داستان، از مامان آیدین و اورهان بدم میآد. یک زن که مطمئنا حاضره بقیهی بچههاش رو، مخصوصا اورهان، تیکهتیکه کنه که یک تار مو از سر آیدینجونش کم نشه. جوری رفتار میکرد که انگار با بقیهی بچههاش پدرکشتگی داره و فقط آیدین پسرشه. شخصیت پدر هم دوست نداشتم، زورگو و خود رای بود و فکر میکرد علامهدهره و... البته، اینها جز ایرادهای کتاب نیستند و فقط نظر من راجعبه شخصیتهان. ویراستاری کتاب خوب نبود و چند جا کلمهها محاوره میشدند، مخصوصا توی دیالوگها. مثلا جملهی "فکرهات را کردی"، درست نیست و... بهنظرم امتیاز این کتاب از۱۰، شاید۹ باشه.