کتاب راهنمایی پدر پولدار برای سرمایه‌ گذاری نشر الماس دانش

آن دسته از شما که دو کتاب نخست ما را خوانده‌اید، می‌دانید، زمانی که به صحبت‌ها و ایده‌های متفاوت دو پدرم در مورد پول، کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری گوش می‌دادم، در چه شرایط سختی بودم. در سال ۱۹۵۵ پدر بی‌پولم دائم می‌گفت:«به مدرسه برو، نمرات خوب بگیر، یک شغل ایمن و مطمئن پیدا کن.» از سوی دیگر پدر پولدارم دائم می‌گفت:«به کسب‌وکار خودت فکر کن.» پدر بی‌پولم به سرمایه‌گذاری اهمیتی نمی‌داد، چراکه او عقیده داشت:«دولت و شرکتی که در آن کار می‌کنید، مسئول دوران بازنشستگی و نیازهای پزشکی شما هستند. طرح بازنشستگی بخشی از بسته رفاهی شماست و شما از آن برخوردار هستید.» پدر پولدارم می‌گفت:«به کسب‌وکار خودت فکر کن.» پدر بی‌پولم عقیده داشت که مرد سخت‌کوش وجوبی باشم. او می‌گفت:«شغلی پیدا کن و خوب کارکن تا از نردبان ترقی بالا بروی. به یاد داشته باش که شرکت‌ها کسانی را که شغلشان را خیلی عوض می‌کنند دوست ندارند. شرکت‌ها برای سابقه و وفاداری، به افراد پاداش می‌دهند.» اما پدر پولدارمی‌گفت:«به کسب‌وکار خودت فکر کن.»

پدر پولدارم معتقد بود که شما باید به‌طور دائم ایده‌های خود را به چالش بکشید. پدر بی‌پولم به‌شدت معتقد بود که تحصیلات، ارزشمند و بااهمیت هستند و به ایده، پاسخ‌های دوگزینه‌ای درست و غلط معتقد بود. اما پدر پولدارم معتقد بود که جهان در حال تغییراست و ما نیاز داریم به‌طور دائمی بیاموزیم و به ایده، پاسخ‌های درست و غلط اعتقادی نداشت و بجای آن، به ایده، پاسخ‌های قدیمی و جدید اعتقاد داشت. او می‌خواست بگوید:«شما نمی‌توانید کاری کنید که ازنظر جسمی پیرتر نشوید، اما این به این معنا نیست که ازنظر ذهنی هم پیرتر می‌شوید." اگر می‌خواهی جوان بمانی، فقط به ایده‌های جدید فکر کن. مردم به این دلیل ازکارافتاده و پیر می‌شوند که به پاسخ‌های درست و قدیمی خود چسبیده‌اند."