معنا به جنس دل است، به جنس عشق. در دل خود، هم عشق به «خود» را دارد و هم عشق به «دیگری» را؛ البته نه از آن عشق های خودخواهانه. معنا خواسته دارد، طلب دارد. ولی حرص و طمع ندارد. معنا لذت و لذت طلبی دارد ولی شهوت رانی ندارد. معنا آزادی دارد ولی بی بند و باری ندارد. معنا رنج هم دارد ولی زود رنجی و حساسی ندارد، کینه و رنجش ندارد. معنا سرشار از خود را دیدن است ولی کاری با خود بزرگ بینی یا خودشیفتگی ندارد. معنا انتخاب تنهاشدن ها را بسیار دارد، ولی کاری با گوشه گیری و انزواطلبی ندارد. معنای کمک رسانی و یاری دادن را دارد، اما کاری با دلسوزی و تصور رنج وارد شده ندارد و درنهایت، معنا یافتن تکامل است ولی کاری با تکامل پرستی ها ندارد، با بت سازی ها، با مراد و مریدی ها و با استاد پروری ها کاری ندارد. معنا همه چیز است از جنس خیر. از جنس همه آنچه مثبت است. معنا یافتن کمال است. معنا عین رستگار شدن است.