داستانهای معمایی و رازآلود در دنیا طرفداران خودشان را دارند. یکی از این کتابها، کتاب دروازهی دوزخ اثر آی جی پارکر است. این کتاب با عنوان the Hell Screen برای اولینبار در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و نظر علاقهمندان را به خود جلب کرد. این کتاب دربارهی قرن یازدهم در ژاپن نوشته شده است. جایی که با تاریخ و آدابورسوم خاص و عجیب خود فضای بسیار مناسبی برای یک داستان معمایی است و خواننده را به خود جذب میکند. شخصیت اصلی این داستان شخصیتی به نام آکیتا ساگاوارا است که یک کارآگاه هم هست. او مادری دارد که بیمار شده و در بستر مرگ است، آکیتا میخواهد به دیدن مادرش برود؛ اما پایش به معبدی باز میشود که چیزهایی را در زندگی او تغییر میدهد، جایی که انگار تصاویری از دوزخ در دسترساند و او را به سمت پروندهی قتلی میکشانند که باید رازش را بگشاید و به نتیجه برسد. زنی با شمشیر به شکل بدی به قتل رسیده است و به نظر میرسد این تنها جنایتی نیست که اتفاق افتاده است. کتاب تصویر دوزخ را سمیرامیس بابایی به فارسی برگردانده است و انتشارات قطره آن را چاپ کرده است. این ناشر کتاب الکترونیک این اثر را هم با همکاری فیدیبو منتشر کرده است. اگر علاقهمند به خواندن این کتاب روی دستگاههای الکترونیکی هستید میتوانید آن را از دستهبندی داستان و رمان فیدیبو در همین صفحه دانلود کنید.
I.J. prker یا همان اینگرید جی پارکر نویسندهی آلمانیای است که برای نوشتن داستانهای معمایی و عجیب شناخته شده است. او در دانشگاه نورفورک در ویرجینیا استاد ادبیات و زبانهای انگلیسی و خارجی بوده است و روی ادبیات سرزمینهای مختلف جهان مطالعه کرده است. او کتابهای متعددی نوشته است که از این آموختهها در آنها استفاده کرده است. دروازهی راشومون از این نویسنده هم در فیدیبو در دسترس است.
داستانهای پلیسی داستانهای بسیار جذابی برای پر کردن اوقات فراغت هستند. از سوی دیگر ژاپن سرزمین بسیار جذابی برای ساخت و پرداخت داستانهای رازآلود و جذاب است. در این داستان پارکر عناصر فرهنگی ژاپن در قرن یازدهم را با یک ایدهی پلیسی درهمآمیخته است و یک داستان جذاب به وجود آورده است که با تعلیقهای جذاب و صحنهسازیهای خاص برای مخاطب بسیار خواندنی است. این کتاب را بخوانید و ساعتهای بسیار خوبی داشته باشید.
اتاقِ آنسوتر نیز قفسههایی آکنده از اشیای آیینی تشریفاتی بودایی داشت: زنگهای زینتی برنزی و سنگهای آذرخشی و عصاهای سلطنتی و لوحهایی در اندازههای مختلف روی میزها و پایهها و ناقوسهای نعلبکی شکل. راهنمایش گفت: «داره تاریک میشه.» و فانوس دستیِ برنزی را برداشت و با چراغنفتی شمعی روشن کرد و در آن گذاشت. شعلهی فانوس در حرکتشان میلرزید و نورش را روی دیوارها و سقفها، سایهی جنبان پرندگانِ مهاجم و شاخ و برگهای درختان میانداخت. سایههای قد برافراشته، ستونها را از شکل طبیعیشان انداخته بود و در ورودی راهروها تنهی درختان شوریده در باد تاب میخوردند تا آنجا که آکیتادا احساس کرد گویی به دنیای دیگری پرتاب شده است. از خستگی و گیجی تلوخوران بود. سفر طولانیاش بر فراز کوهستان و غریبانگی این معبد تمام توانش را گرفته بود. سرش را تکان داد تا خود را از احساس سرگشتگی کابوسوار دور کند و یکدفعه یادش افتاد اسبش را بیرون زیر باران جلو دروازهی معبد گذاشته بود. راهنما گفت: «اسب تو اسطبله سرورم.» آکیتادا به پشت راهب سالخورده خیره ماند. آیا بلند فکر کرده بود یا اینکه راهب ذهن خوان بود؟ چقدر باید به این قدمزدنهای اینسو آنسویشان ادامه دهد؟ راهب گفت: «تقریباً رسیدیم.»
کتاب تصویر دوزخ، داستان بسیار جذاب و خواندنیای است که طرفداران چیزهایی مانند معما و تعلیق میتوانند از آن لذت زیادی ببرند. اگر از این کتاب لذت بردهاید و ساعتهای خوبی را برایتان ساخته است کتابهای دیگری هم هستند که میتوانید به سراغشان بروید. در ادامه تعدادی از این کتابها را معرفی میکنیم:
· بیگانه اثر آلبر کامو انتشارات نگاه
· خانهای که در آن مرده بودم اثر یگو هیگاشینو انتشارات قطره
· چرخش کلید اثر روث ور انتشارات نون
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۵۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 478 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۵:۵۶:۰۰ |
نویسنده | آی جی پارکر |
مترجم |