استامبول شهری زیبا و رنگارنگ و پیوندی میان جهان غرب و شرق است. شهری که به دلیل نزدیکی جغرافیایی و فرهنگی، برای ایرانیان نیز جذاب و دوستداشتنی است. استامبول با توجه به معماری و مشخصههای فرهنگیاش، بازتابی از فرهنگ شرق به دنیا است. اُرهان پاموک نویسندهی نام آشنا ترکی با قلم بینظیرش در کتاب نام من سرخ علاوه بر اینکه ما را به کوچهها و گذرهای استانبول میبرد، با دنیایی از تذهیب کاریها، خطاطیها و نقاشیهای مینیاتوری عصر عثمانی نیز آشنا میکند.
داستان نام من سرخ روایت زندگی نقاشان دربار عثمانی در زمان سلطان مراد سوم است. گروهی از نقاشان به دستور پادشاه به اصول نقاشی اروپایی روی میآورند و ساختارشکنی میکنند. این گروه از هنرمندان به سبک نقاشی بعد از رنسانس آثار خود را خلق میکنند. درمقابل آنها گروهی هستند که پایبند به اصول سنتی و شرقی هستند و نقاشی پرتره و پرسپکتیو را کفر میدانند. «کارا» و «شکوره» از شخصیتهای داستان هستند که در کنار قتلهای پی در پی نقاشان، عاشق یکدیگر میشوند...
اُرهان پاموک با آوردن عبارتهایی از نظامی و فردوسی - شاعران بزرگ ایرانی- قصد داشته است در نام من سرخ ادبیات کلاسیک را بازآفرینی کند تا خوانندهی امروزی و حتی غربی با فرهنگ شرق بیشتر آشنا شود. اُرهان پاموک در کتاب بدون تعصب و جانبداری به هنر و خطاطی بینظیر ایرانی اشاره میکند و نقش پررنگ هنرمندان ایرانی را در هنر شرق یادآور میشود.
ﻓﺮﯾﺪ اورخان ﭘﺎﻣﻮك در ژوﺋﻦ 1952 ﻣﯿﻼدي در استانبول به دنیا آمد. نام او در فارسی به اورهان یا اُرهان پاموک معروف است. او در خانوادهای سنتی و متمول کودکی خود را گذراند و تحصیلات دبیرستان خود را در کالج آمریکایی «رابرت» گذراند. او برخلاف علایقش به اصرار خانواده رشتهی معماری را برای تحصیلات آکادمیک انتخاب کرد و وارد دانشکدهی فنی استانبول شد. علاقه او به نوشتن و پژوهش سبب شد اُرهان رشتهی مهندسی را ناتمام بگذارد. او رشتهی خبرنگاری را انتخاب کرد و پا به عرصهی نویسندگی گذاشت.
اُرهان اولین اثرش به نام «جودت بیک و پسران» را در سال 1982 نوشت و برای این رمان جایزهی کتاب سال را گرفت. کتاب داستان خانوادهای بود که در استانبول در دوران عثمانی زندگی میکرد. این خانواده در گذر از سنت به مدرنیته بود و اُرهان پاموک با قلم توانایش بخشهای پنهان این مسیر را در روایت سه نسل از یک خانوادهی ترکی بازگو کرد.
پس از انتشار و موفقیت «جودت بیک و پسران»، اُرهان رمان دیگری به نام «قلعه سفید» نوشت، که روایتی از شهر استانبول قرن هفدهم بود. به دنبال شهرت «قلعه سفید» در مجامع بینالمللی، اُرهان پاموک با همسرش به نیویورک دعوت شد و در دانشگاه کلمبیا به تدریس ادبیات داستانی مشغول شد. او پس از سه سال دوباره به ترکیه بازگشت و نگارش رمان نام من سرخ را شروع کرد و در سال 1998 آن را منتشر کرد. اُرهان برای کتاب نام من سرخ افتخارات و جوایز متعددی گرفت و شهرتش علاوه بر ترکیه به قسمتهای دیگر دنیا نیز رسید.
پس از نام من سرخ، آثار دیگری از جمله «برف»، «موزه معصومیت» و «زنی با موهای قرمز» از این نویسنده منتشر شده که همهی این کتابها بازتابی از قدرت نویسندگی بالای اُرهان پاموک است. همچنین ﭘﺎﻣﻮك اتوبیوگرافی خود را با نام «استانبول» منتشر کرد، که برای آشنایی بیشتر با سبک زندگی او میتوان به این اثر رجوع کرد. «استانبول» شامل عکسهای خانوادگی، دفتر خاطرات و عقاید شخصی اوست.
اُرهان پاموک در سال 2006 جایزهی نوبل را برای مجموعهی آثارش دریافت کرد. او اولین ﻧﻮﯾﺴﻨﺪهي ﺗﺮك زﺑﺎن است ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ درﯾﺎﻓﺖ ﺟﺎﯾﺰه ﻧﻮﺑﻞ ادﺑﯿﺎت ﺷﺪ. آکادمی علوم سوئد به هنگام اعطای جایزه، فعاليت ادبی اُرهان پاموک را اینگونه توصیف کرد :« اين نويسنده ترک در توصيف شهر زادگاه خويش، نمادهای نوينی را برای بيان «تقابل و درهم تنيدگی فرهنگها» کشف کرده است.» پاموک نیز در سخنرانی تاثیرگذارش در این مراسم از تاثیر کتابهایش بر درک بهتر زندگی گفت. اُرهان پاموک علاوه بر دریافت جایزه نوبل، عنوان بهترین نویسندهی خارجی فرانسه در سال 2004 و جایزه ادبی صلح آلمان در سال 2005 را از آن خود کرده است.
اورهان پاموک تاکنون دو بار به تهران آمده است. او در سفرش به تهران در سال 1382 اظهار کرده است که در نوشتن کتاب «سیاه» از منطق الطیر عطار نیشابوری الهام گرفته است و به همین علت فصل هفتم کتابش را با نقل قولی از عطار شروع کرده است: «روز میبنمایدت چون آفتاب/ صد هزار اسرار از زیر نقاب».
کتاب نام من سرخ اثری فاخر از اُرهان پاموک است که آن را به دلیل علاقهاش به نقاشی نوشته است. او میگوید: «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم دربارهی لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.» کتاب شامل 59 فصل است که هر فصل به روایت یکی از شخصیتهای داستان است. اُرهان پاموک در کتاب، مفاهیم انسانی از جمله عشق، نفرت وحسادت را در فضایی رازگونه به تصویر میکشد. موضوع اصلی داستان تقابل غرب با شرق است که در آن قتل و عشق هم رخ میدهد و این موضوع سبب شده است گروهی کتاب را رمان جنایی بدانند. کتاب نام من سرخ داستان جنایی نیست بلکه روایتی از هنر شرق است که در آن شخصیتهای داستان درگیر قتل یکی از نقاشان دربار عثمانی میشوند.
انتشارات چشمه کتاب نام من سرخ را با ترجمهی عین له غریب منتشر کرده است. «عین له غریب» پس از ترجمهی کتاب نام من سرخ، کتابهای دیگر اُرهان پاموک را هم به فارسی ترجمه کرد. از دیگر ترجمههای «عین له غریب» میتوان به کتابهای «سیاه»، «با و بیتکلف»، «شوری در سر»، «مو قرمز» و «آقای جودت و پسران» اشاره کرد. «عین له غریب» دربارهی علاقهاش به فلسفه هنر و ترجمهی آثار پاموک میگوید :«اينکه چرا به سراغ ادبيات، آن هم رمان رفتم، بهتر است ابتداي به ساکن اين مساله را توضيح بدهم. متاسفانه در ايران به طور کل کتاب کم خوانده ميشود. خوانندگان کتابهاي فلسفي که انگشت شمارند و تخصص من فلسفه هنر است که در اين حوزه هم اصلاً کتاب نميخوانند. من دنبال راهکاري بودم که در حد خودم در حل اين مشکل اقدامي کرده باشم. ديدم که فرانسويها کار خوبي ميکنند، مطالب فلسفي را در رمانها مطرح کرده و به بحث مينشينند! همه فلاسفه معاصر فرانسه رماننويس، نمايشنامهنويس يا فيلمساز هم هستند. چون خودم از عهده نوشتن رمان بر نميآمدم تصميم گرفتم کتابهايي را انتخاب کنم که پيرنگ آنها فلسفي است اما در قالب رمان به مفهوم متعارفاش! براي همين حدود يک سال، يک سال و نيم کتاب شناسي کردم. 10 رمان انتخاب کردم که هر کدام از اين آثار يک گونه هنري را به مفهوم فلسفه هنر به بحث ميگذارد. بر اين مبنا شايد قياسشان درست نباشد. رمان نام من سرخ بر پايه هنرهاي تجسمي شکل ميگيرد. يعني اساس داستان در نقاش خانه دربار عثماني ميگذرد.»
نسخهی الکترونیکی (pdf) کتاب نام من سرخ را انتشارات چشمه در اختیار سایت و اپلیکیشن فیدیبو قرار داده است و علاقهمندان میتوانند این رمان را خرید و دانلود کنند. همچنین آثار دیگری که «عینله غریب» ترجمه کرده است از جمله «بازیهای خطرناک» از «اغوز آتای» و «سربازان خدا» از «یاشار کمال» نیز در فیدیبو موجود هستند و خرید اینترنتی این کتابها نیز امکانپذیر است. کتاب نام من سرخ را «نشر مروارید» با ترجمهی «تهمینه زاردشت» منتشر کرده است و نسخهی صوتی این کتاب نیز چندی پیش منتشر شده است.
بالاخره تموم شد، فقط طول کوچهی خودمون مونده بود تا برسیم به خونه. درسته که در تمام مسیر چشمهام همهاش این ور اون ور بود ولی دلم از کنار شکوره یه لحظه هم تکون نخورد. دلم براش خیلی میسوخت، نه از این بابت که مجبور بود روز مرگ پدرش ازدواج کنه بلکه بیشتر به خاطر این عروسی فقیرانه و بیطمطراقش، آخه شکوره به این جور چیزا خیلی حساسه، انصافا هم لیاقتش این بود که یه دست لباس حریر زربافت تنش باشه با یه تاج بزرگ طلای بیست و چهار عیار ونیزی روی سرش، سوار اسبی بشه که مهمیز و یراقش از نقره و تسمه و دوالش از پوست سمور و زینش از چرم گاو و رواندازش از ابریشم سرخ چینی باشه، پشت سرش هم هر چی دختر پاشا و سلطان و گزمه و وزیر تو این شهر هست راه بیفتن و ولولهای به پا کنن که صداش از این ور تا ونیز و از اون ور تا هرات برسه، حتا میشد توشون چند تا از این زنای حرمسرای پادشاه هم باشه، حالا نگیم چندتا، یه دونه از اون پیرپاتالهاش که میشد بیاد، نه؟ نه روبندش از ابریشم سرخ بود که یه وقت چشم نخوره و نه انعامهاش از طلا و نقره و سنگهای زینتی که اصلا کسی بخواد چشمش بزنه. نه چهار طرف اسبش چهار تا بچهی سفیدپوش بودن که براش خوشبختی بیارن و نه خدمتکاری که شمع به دست جلو اسبش را برن تا به زندگیش نور بپاشن مثلا.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۷۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 692 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۳:۰۴:۰۰ |
نویسنده | اورهان پاموک |
مترجم |