زنی با موهای قرمز اثر دیگری از اورهان پاموک است که در آن به زیبایی داستان پسرک جوانی را بیان میکند که برای گذران زندگی از شهر خود مهاجرت میکند. اما داستان این پسرک تنها داستانی نیست که روایت میشود. اورهان پاموک در کتاب زنی با موهای قرمز دو داستان را در لایههای زیرین داستان پسرک جوان بیان میکند و این امر به زیبایی داستان افزوده است.
کتاب زنی با موهای قرمز نوشتهی اورهان پاموک برای نخستین بار در سال 2016 منتشر شده است. این کتاب مانند بیشتر کتابهای اورهان پاموک بلافاصله بعد از انتشارش به فروش خوبی دست یافت و بعد از مدت کوتاهی به زبانهای زیادی از جمله فارسی ترجمه شد. اورهان پاموک دربارهی طرح اولیه داستان زنی با موهای قرمز مینویسد: «وقتي در سال ١٩٨٨ رمان "كتاب سياه" را به پايان ميبردم يك اوستاي چاهكن و شاگردش در همسايگي ويلاي خانوادگيمان در هيبليآدا مشغول كندن چاه بودند. زنگ ميزدند و از ما درخواست ميكردند آيا ميتوانيم از آب باغ استفاده كنيم؟ آيا ميتوانيم از تلفن شما استفاده كنيم؟و.... بدينترتيب يك رابطهی دوستانه بين ما شكل گرفت. بعد از مدتي به آب رسيدند و كار كندن چاه تمام شد. اواخر تابستان بود. به آنها گفتم نويسندهام و اگر اجازه ميدهيد ميخواهم با شما مصاحبه كنم. قبول كردند و مصاحبه انجام شد و گفتوگوها را ضبط كردم. سالها از اين ماجرا گذشت. طرح اوليهی رمان اين بود. اما اين حكايت بعد از ٢٧ سال عوض شد و به شكل امروزياش درآمد.»
انتشارات آوانامه دربارهی این کتاب مینویسد: «کتاب «زنی با موهای قرمز» در مورد جِم است. پدر جم، او و مادرش را رها میکند و پسر جوان برای تامین مخارج خود به روستایی در اطراف استانبول سفر میکند و شاگرد اوستا محمود چاهکن میشود. در نزدیکی روستای محل کار او گروه تئاتری مشغول فعالیت است و در این گروه زنی با موهای قرمز حضور دارد اما…
در کنار داستان جم، دو روایت دیگر هم بیان می شود. یکی داستان رستم و سهراب و دیگری روایت اودیپ سوفوکل.»
اورهان پاموک، اولین نویسندهی متولد استانبول است که موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شده است. به دنیا آمدن در استانبول، باعث شده است که محل وقوع بیشتر داستانهای پاموک شهر استانبول باشد. پاموک، برخلاف علاقهاش، تحصیلاتش را در رشتهی معماری کامل کرد. دانش معماری پاموک باعث شده است، در وصف مکانها در داستانهایش بی نظیر باشد.
او در کتاب موزه معصومیت، آپارتمان مادرش را این طور توصیف میکند: « مادر این آپارتمان را حدود بیست سال پیش هم برای پسانداز کردن پولش و هم به خاطر داشتن جایی برای استراحت خریده بود. اما در مدت کمی به این نتیجه رسید که این آپارتمان از مد افتاده و در نهایت جایی شد برای قرار دادن وسایل به درد نخور و به قول خودش قدیمی.
بچهتر که بودم آرامش این آپارتمان و بازی در سایهی درختان حیاطش را خیلی دوست داشتم. نام این آپارتمان هم در نوع خودش خاص بود. حوالی سال 1934 بود که به دستور آتاتورک همهی ملت ترکیه میبایست نامخانوادگی داشته باشند، و از همان موقع بود که ساختمانهای زیادی با نامهای خانوادگی ساخته شدند.»
نثر ساده و لطیف پاموک، داستانهایش را بسیار جذاب میکند. او تا امروز هفده رمان نوشته است، و از این هفده رمان، رمان «استانبول» او اتوبیوگرافی است. لیلی گلستان، در سخنرانیاش هنگام برگزاری مراسم بزرگداشت پاموک میگوید: « من استانبول را با پاموک شناختم.» او میگوید:« تا قبل از خواندن کتاب «استانبول» پاموک، چندین سفر به شهر استانبول کرده بودم اما شهر استانبول را بعد از خواندن کتاب «استانبول» با پوست و استخوان احساس کردم.»
رمانهای پاموک تاکنون به بیش از 50 زبان دنیا ترجمه شدهاند. نثر پاموک آنقدر عمیق و تاثیرگذار است که عدهای از خوانندگان نثر او را مشابه نثر «گابریل گارسیا مارکز» میدانند. پاموک چنان اثر مهمی در ادبیات ترکیه داشته است، که خوانندگان معتقدند اگر «جویس» نویسندهی دوبلین است و «بورخس» آرژانتین را به تصویر کشیده است، پاموک بیتردید با رمانهایش استانبول را جاودانه ساخته است.
انتشارات آوانامه کتاب صوتی زنی با موهای قرمز را با ترجمهی مژده الفت عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است. ابداع کتابهای صوتی یکی از تاثیرگذارترین اتفاقاتی بود که در قرن اخیر رخ داده است. این روزها که زندگیها به شدت ماشینی شده است کمتر کسی زمان کافی برای مطالعه پیدا میکند. کتابهای صوتی به دلیل سهولت استفادهشان میتوانند اوقات خالی خواننده را پر کنند. به این معنی که شما میتوانید هنگامی که مشغول کارهای دیگر هستید به کتاب صوتی گوش کنید و از شنیدن آن لذت ببرید. آوانامه یکی از بهترین ناشران و تولیدکنندگان کتاب صوتی در ایران است. آوانامه با انتشار نسخهی صوتی بهترین آثار ادبیات و فلسفه به انتشاراتی معتبر تبدیل شده است.
درواقع، می خواستم نویسنده شوم، اما پس از وقایعی که برایتان خواهم گفت مهندس زمین شناسی و پیمانکار شدم. مبادا خوانندگانم گمان کنند چون شروع به گفتن حکایتم کرده ام ماجراها به پایان رسیده و پشت سر گذاشته شده است، زیرا هر بار با به یاد آوردن اتفاقات بیشتر در آن ها فرو می روم. برای همین، حس می کنم شما نیز به دنبال من به درون رازهای پدر و پسر کشیده خواهید شد.
سال ۱۹۸۵، پشت بشیکتاش در آپارتمانی نزدیک کاخ ایهلامور زندگی می کردیم. پدرم داروخانه ی کوچکی داشت به نام حیات. داروخانه یک شب در هفته تا صبح باز و پدرم کشیک بود. شب هایی که کشیک بود، شامش را من برایش می بردم. دوست داشتم وقتی پدر قدبلند، لاغر و خوش تیپم کنار صندوق غذا می خورد در داروخانه ای که بوی دارو می داد بمانم. حالا بعد از گذشت سی سال از آن روزها، در چهل و پنج سالگی، هنوز بوی داروخانه های قدیمی را که قفسه های چوبی دارند دوست دارم.
داروخانه ی حیات مشتری چندانی نداشت. پدرم شب هایی که کشیک بود با تماشای تلویزیون پرتابل که آن روزها مُد بود وقت کشی می کرد. گاهی هم دوستانش به داروخانه می آمدند و می دیدم پچ پچ کنان مشغول صحبت هستند. دوستان سیاسی اش به محض دیدن من حرفشان را قطع می کردند و می گفتند من هم مثل پدرم خوش تیپ و دوست داشتنی هستم و شروع می کردند به سوال کردن: کلاس چندم هستم، آیا مدرسه را دوست دارم، بزرگ که شدم، می خواهم چه کاره شوم؟
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب صوتی زنی با موهای قرمز اثر اورهان پاموک بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستانهای ترکی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 457.۲۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۸:۱۷:۳۹ |
نویسنده | اورهان پاموک |
مترجم | مژده الفت |
راوی | مجتبی مسافری نژاد |
راوی دوم | ماهتینار احمدی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۰/۰۴ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
واقعا ارزش خوندن نداشت اولین و آخرین بار بود کتابی خوندم که نویسنده ترکیه ای نوشته کاملا انگار داری سریال ترکی میبینی یه انتقادم از راوی خانم که بخش اخر رومیخوندن دارم امیدوارم یا مدل صدا و خوندنوشو اصلاح کنن یا د یگه کتابی روایت نکنن واقعا اعصاب آدم خورد میشه وقتی صدارو اینجوری دورگه میکنید بازیگری یا دوبلوری نیست که. راوی باید جوری بخونه که آدم بیشتر بخواد ادامه بده کتاب رو
عالی بود. داستان ساختار مستحکمی داره که به طور یکپارچه به هدف نویسنده همگرا می شه. داستان نه چیزی کم و نه چیزی اضافه داره. رمان به خوبی روایتی در مورد عقده ی ادیپ، که در ادبیات تمامی فرهنگ ها، از کلاسیک تا مدرن، به صورت اسطوره و داستان اشاره شده، نقل میکنه. راوی مسلط و صدای خوبی داره. موسیقی های انتخابی بد نیستن، ولی میتونستن بهتر انتخاب شوند. ممنون از سازندگان اثر
کتاب شروع خیلی خوبی داشت و صدای گوینده هم مناسب و خوب بود اما از فصل دوم به بعد نویسنده انگار تصمیم میگیره کتاب رو ی کدفعه تمام کنه و اصلا با فصل اول از نظر ریتم نوشتار هاهنگی نداشت. فصل آخر هم که واقعا از بد بودن و هندی بودن سنگ تمام گذاشت.
تیم روایت کننده کارشون فوق العاده بود، موسیقی کتاب بی نظیر بود، خود کتاب به یکسری تابوها اشا ره میکنه وه درحال حاضر هم جامعه ما درگیرشه، امیدوارم روزی برسه که انسانها در کمال برابری و بدون قضاوت کنار هم زندگی کنند.
اوایل کتاب خوب بود اما اصلا انتظار این پایان کلیشه ای رو نداشتم، با این وجود کشش داستان در حدی هست که تا انتها گوش کنید، کتاب نام من سرخ از اورهان پاموک داستان و روایت جدیدتر و جذابتری داره.
رمان ضعیفی بود، بخصوص در مقایسه با &#۳۴; نام من سرخ&#۳۴; اثر همین نویسنده ! بیشتر یک داستان کودکانه بود که گاه به شکل یک سفرنامه و گاه بشکل خاطره نویسی در می آمد.
کاملا یک سریال ترکی است و با اشارات اسطوره ای به داستان اودیپ و رستم و سهراب تلاش بی نتیجه ای شده که از ابتذال فاصله بگیره
خوب بود فقط کاش آخرش بهتر تموم میشد. صدای گوینده خانم که صداشونو پیر کرده بودنرو مخ بود... کاش از صدای یه خانم مسن استفاده میکردین بجاش.
در کل داستان قشنگیه و زیبایی سبک اورهان پاموک تو این داستان هم مثل باقی آثارش هست اما من پایان را دوست نداشتم
یه رمانمتوسط بود بیشتر شبیه افسانه بود به نظرم باورپذیری کمی داشت ولی در کل خوب بود. روی فرم خیلی کار شده بود.