دهۀ ۱۳۴۰ دهۀ تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی بود که آثار پارهای از دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی آن هنوز پابرجاست. به لحاظ سیاسی، پس از اصلاحات موسوم به انقلاب سفید و سپس انقلاب شاه و مردم، در سال ۱۳۴۲، تا باز شدن فضای سیاسی کشور، در سال ۱۳۵۶، محمدرضاشاه بیش از پیش قدرت سیاسی متمرکز را به کف گرفت و حکومت آمرانۀ خود را برقرار کرد و بر اثر آن نفوذ گروههای سیاسی و مهمتر از آن لایههای مختلف اجتماعی در تعیین سرنوشت خود به ضعف گرایید و به طور کلی به محاق رفت و شکاف عمیقی میان مقام سلطنت و مردم به وجود آمد. در همین دهه، کسانی که درک و فهم سیاسی داشتند و به فعالیتهای سیاسی علاقهمند بودند فقط بخش اندکی از شهرنشینان را تشکیل میدادند. زیرا انقلاب سفید و سپس رویداد خونین ۱۵ خرداد در عمل به تجربۀ دورۀ پرتنش دوازدهسالۀ ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ پایان داد و همۀ نهادها و سامانهها و اتحادیههای جامعۀ مدنی را سرکوب کرد. به این ترتیب همۀ جریانهای مهم سیاسی، از جمله حزب توده و جبهۀ ملی ایران، پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند و رابطۀ آنها با مردم قطع شد و فعالان سیاسی جوان و تازهنفسِ به عرصۀ سیاسی رویآورده، به سبب محدودیتهای روزافزون، به فعالیت پنهانی و زیرزمینی گراییدند و خشونت و تخریب مبنای کار سیاسی آنان قرار گرفت. از سوی دیگر، به سبب رشد و گسترش اندیشه و احیای دین و بازگشت به اسلام و قرآن، که شماری از روشنفکران مذهبی مطرح کرده بودند، به دلایلی چند، از جمله نبودِ نهادهای مدنی و سازمانهای سیاسی و احزاب و اتحادیهها، جز انجمنهای اسلامی دانشگاهها و دانشکدهها، انجمنهای اسلامی مختلفی از جمله انجمنهای اسلامی مهندسان و پزشکان، انجمن اسلامی بانوان تهران، انجمن اسلامی بانوان مشهد، انجمن اسلامی معلمان در تهران و شیراز، و دهها انجمن اسلامی دانشآموزی و صنفی و پیشهوری پا گرفتند و نهادهای تازهای مانند حسینیۀ ارشاد در تهران و محافل نوگرایانۀ مذهبی در شهرها و شهرستانها بنیان نهاده شدند و به فعالیت پرداختند. در این میان حوزۀ علمیۀ قم نیز پس از مدتی کوتاه به تکاپو افتاد و از جمله بر اثر فعالیتهای همهسویۀ دار التبلیغ اسلامی قم و انتشار مرتب مجلۀ مکتب اسلام در هر ماه و تأسیس چندین مؤسسۀ انتشاراتی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم اسلام به عنوان «مکتب راهنمای عملی» مطرح شد و جوانان بسیاری را در سراسر کشور به سوی خود جلب کرد.
در این میان شهر، دزفول به عنوان یک شهر مذهبی نمونۀ بارز شهرهایی بود که ندای بازگشت به قرآن به آن رسید و بازتاب گستردهای یافت؛ چنان که جلسات قرائت قرآن در این شهر از سال ۱۳۴۲ در مسجد جامع شروع شد و بهتدریج در مساجد دیگر شهر گسترش یافت و جوانان زیادی را شیفتۀ خود کرد و به صورت نیروهای بالقوه برای مبارزه با رژیم پهلوی مهیا ساخت. در همان اوان طلبۀ جوانی به نام عبدالحسین سبحانی، با سری پرشور و دلی مشتاق، وارد عرصۀ فعالیتهای مذهبی و سیاسی دزفول شد و با شرکت در جلسات انجمن اسلامی دانشوران دزفول در سال ۱۳۴۲ و با تشکیل «گروه جبهۀ اسلامی دفاع» فعالیت خود را آغاز کرد و در فرایندی پرشتاب به مبارزۀ مسلحانه علیه رژیم پهلوی روی آورد.