طنز در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد و در عصر حاضر هم طنزپردازان مهمی فعالیت میکنند. کتاب آبنبات نارگیلی یکی از کتابهایی است که یکی از این طنز پردازان یعنی مهرداد صدقی نوشته است. او که قبلا سه جلد از این مجموعه را نوشته است. آب نبات هل دار، آب نبات پستهای و آبنبات دارچینی سه جلد اول این مجموعهاند. آبنبات نارگیلی در دههی ۷۰ اتفاق میافتد و محسن شخصیت اصلی داستانها در این مجموعه دانشجو شده است.
این کتاب لحن و زبانی بسیار ساده و گیرا دارد و یکی از مهمترین خاصیتهای آن این است که کنار گذاشتنش بسیار سخت است. این کتاب برای تمام گروههای سنی و جنسیتها بسیار خواندنی است. این کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است و نسخه الکترونیک آن هم موجود است. این نسخه را میتوانید در دستهبندی رمانهای ایرانی از فیدیبو دانلود کنید.
راوی در کتاب آبنبات نارگیلی پسری به نام محسن است که در نیمهی دوم دهه ۷۰ حدود ۲۰ سال دارد و اتفاقات بامزهای که برایش میافتد را توضیح میدهد. فضای داستان کاملاً نوستالژیک است و از برخوردهای طبقه متوسط رو به پایین جامعه با چیزهای جدید سخن میگوید. برای مثال در جایی از داستان پسرک برای مادر و مادربزرگش کیوی میبرد و آنها نسبت به آن مقاومت نشان میدهد. این کتاب مجموعهای از داستانهاست که هرکدام ماجرای خندهدار و در عین حال پر مغزی را روایت میکند.
مهرداد صدقی نویسندهی ایرانی متولد سال ۱۳۵۶ است. او در بجنورد به دنیا آمد و در این شهر بزرگ شد. او دکتری صنایع چوب و کاغذ دارد اما به عنوان یک طنزپرداز شناخته میشود. او بیشتر از هر کتاب دیگری برای کتاب آبنبات هل دار شناخته میشود. این کتاب داستان طنزی است که در فضای جنگ ایران و عراق نوشته شده است و از فضای پشت جبهه میگوید.
آبنبات نارگیلی کتابی است که از دل جامعه برآمده است و پر از رویدادهای نوستالژیک و اتفاقاتی است که برای بیشتر افراد طبقه متوسط جامعه رخ داده است بنابراین خواندن آن برای بیشتر افراد بسیار لذت بخش خواهد بود. از سوی دیگر این کتاب یادآور بسیاری از سختیهایی است که جامعه کشیده و در حقیقت نوعی تاریخ و مردم شناسی به حساب میآبد که میتواند به افراد کمک کنند دهه هفتاد را به یاد بیاورند یا به جوانترها کمک کند آن را بشناسند و مسیری که مردم ایران طی کردهاند را به وضوح ببینند. این کتاب از نظر لحن و سبک ادبی هم برجسته است و بهعنوان یک نمونهی خوب از ادبیات فارسی معاصر طنز شناخته میشود.
اعتماد به نفس کاذب به اسم روی لباسش نگاه کردم و گفتم: «آقای خلیلی دیگه؛ درسته؟» نگهبان کارت مرا نگه داشت و از پشت عینک به طرف دخترها نگاه کرد و به یکی از نگهبانهای خانم اشاره کرد؛ جوری که انگار یک قاچاقچی دارد با صد کیلو تریاک از مرز رد میشود مورد مورد نظر خانم نوری از همکلاسیهایم بود که از دید ما هیچ موردی نداشت. با بی حوصلگی به طرف کلاس رفتم و جوری رفتم که آقای خلیلی با چشم پشتش ببیند نداشتن کارت برایم مهم نیست؛ هرچند برایم مهم بود. اگر به خانواده ام میگفتم نگهبان به شلوار من گیر داده، خود آنها بدتر به من گیر میدادند یک بار به خاطر همین شلوار لی از آقاجان پشتگردنی خورده بودم. البته آقاجان همیشه برایم شلوار لی میخرید؛ چون دیرتر پاره میشد یک بار که تازه شلوار لی خریده بودم و آقاجان اصرار داشت این را میشود، دو سه سال بپوشم محمد گفت سوای بحث گیر دادن کمیته یا مدرسه صلاح نیست مردها شلوارهای فاق کوتاه بپوشند و چیزهایی درباره ضرر داشتن برای مردها گفت بیبی هم گفت اصلا همین شلوار کردی از همه بهتر است و بهتر است با شلوار کردی بروم مدرسه و بعد هم درباره پدربزرگم مرحوم رجب علی حرف زد...
کتاب میتوانید کتابهای زیر را هم بخوانید:
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۹۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 384 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۴۸:۰۰ |
نویسنده | مهرداد صدقی |
ناشر |