هر وقت ما خانوادگی و دستهجمعی بیرون میرویم، بزرگترین تفریح مردهای فامیل این است که به نحوه آتش درست کردن همدیگر گیر بدهند. یعنی تعصبی که روی ور رفتن با زغال و بادبزن دارند، روی هیچ چیزی ندارند. مثلث آتش در فامیل ما مربع است و شامل اکسیژن (فوت)، ماده سوختنی (زغال و گاهی اوقات همراهیِ بخشی از لباس کسی که دارد از نزدیک زغالها را فوت میکند)، حرارت (کبریت و فندکهای یواشکی) و از همه مهمتر خودِ فردِ «آتش درست کن» است. یعنی مثلاً اگر من یا یکی دیگر از نسلجدیدترها آتش درست کنیم انگار در دید بابا یا داییها، از حرارت لازم برخوردار نخواهد بود. برخلاف جوکهایی که راجع به نقش پدرها و کنترلِ کولر درآمده، این وضعیت در فامیل ما برای بادبزن صدق میکند به محض اینکه یک نفر بادبزن را برمیدارد حتماً نفرِ بعدی به بهانه اینکه «تو بلد نیستی» بادبزن را از او میگیرد. ناگفته نماند با اینهمه وسواس، آخرش هم گوشتها یا خام و یا سوخته از آب درمیآید. الان هم یکی از همان لحظاتِ «آتشبازی» است. دایی که از همه بزرگتر است، درحالیکه بادبزن را از بابا میگیرد، میگوید: «خب حامدجان، ایشالا کی از پایاننامهت دفاع میکنی؟»
ارزش گوش کردن رو داره، میرطاهر خوب و روون و با حس خوانش میکنه، طنزش هم نه خیلی قوی، ولی قابل قبوله، خوبیش اینه که هرچی میره جلو کشش داستان واسه ادامه بیشتر میشه و آدم دوست داره ببینه بعدش چی میشه
5
به نظرم کتاب خوبیه
مسیرش اولش کندتره ولی آخرش کشش داستان بیشتر میشه
اونقدرها خنده دار نیست ولی اونجوری نیست که شما به زور اون رو بخونید و خودش شما رو جذب میکنه
5
به شیرینی سری آبنبات نیست ولی موقع خوندنش حال و هوای خاص خودش رو داره شاید جوانها با این کتاب ارتباط بیشتری برقرار کنن
4
حالخوبکن ✨
سرگرمکننده 🧩
به قشنگی آبنبات ها نیست ولی در کل کتاب های آقای صدقی ارزش خوندن دارن یجورایی لبخند را روی لبهامون میارن