کتاب صوتی «سهشنبهها با موری» اثر نویسنده شهیر آمریکایی «میچ آلبوم» است که نسخه چاپی آن در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. او در این داستان واقعی از رابطه خودش با استاد پیرش موری شوارتز (استاد جامعه شناسی و روانشناسی) سخن میگوید. موری بیمار و در آستانه مرگ است و میچ هر سهشنبه دیدار او میرود و به گفت و شنود با او مینشیند.
- خلاصهای از کتاب صوتی سهشنبهها با موری:
این داستان حقیقی از روابط استاد و شاگردی میگوید، از سوالهای مانده در ذهن شاگرد که باعث میشود پس از سالها دوباره به سراغ استاد پیرش به بیماری آل.ای.اس مبتلاست و به مرور اعضای بدنش از کار میافتد و نزدیک به مرگ است برود و هر سهشنبه او را ملاقات کند و کلاس درسی دوباره برای خود تشکیل دهند. موری با آنکه از نزدیک بودن مرگ خویش آگاه است اما با زندگی و انسانها در صلح است و گویی با پذیرفتن آلبوم و جواب دادن به سوالهای او به دنبال رسیدن به کمال در خویش میباشد. هر هفته بحث آنها پیرامون موضوعی میگردد. موضوعاتی چون افسوسها و حسرتهای زندگی، خانواده، فلسفه، ازدواج، مرگ و... به طور مثال در سهشنبه اول موضوع موردبحث آنها پیرامون جهان بود و سهشنبه دوم درباره دلسوزی به حال خود گفت و گو کردند، سهشنبه سوم بحث به افسوسها و حسرتها کشیده شد و سهشنبه چهارم مسئله مرگ عنوان شد و این سهشنبهها ادامه داشت.
این کلاسهای آخر عمر موری روشهای چگونه زیستن را به آلبوم میآموزد. این موضوعات مطرح شده شاید دغدغههای مشترک خیلی از انسانها باشد و پاسخهای عمیق و تکاندهنده و فلسفی موری میتواند تا مدتها ذهن ما را مشغول نگاه دارد. این کتاب از پرفروشترین آثار نیویورکتایمز میباشد و فیلمی نیز با همین نام بر اساس این داستان ساخته شده است. مخاطب این شانس را یافته تا در کلاسهای موری شوارتز شرکت داشته باشد و از آن درس زندگی بیاموزد. سهشنبهها با موری تاکنون به سی زبان ترجمه شده و از استقبال خوبی بهرهمند بوده است. این کتاب رویارویی تازهای را با مرگ به ما نشان میدهد، اینکه موری از مرگ نمیهراسد و به صورت منطقی آن را پذیرفته و حتی در آخرین لحظات زندگی هم به فکر رسیدن به کمال و آگاهی بخشی است او را جذاب جلوه میدهد. گویی او میخواهد بگوید قرار نیست با نزدیک شدن به مرگ از همه کارها و زندگی دست شسته و گوشهای به انتظار فرارسیدن آن بنشینیم. باید همواره به دنبال معنابخشی به زندگی بود چه مانند موری و چه مانند آلبوم که در پی پیدا کردن جواب سوالات خود درباره معنای بسیاری چیزها دوباره به سراغ موری میرود.
موری از بسیاری انسانهای دیگر بیشتر از زندگیش لذت میبرد. او با آنکه میداند به مرگ نزدیک است اما سعی میکند از طبیعت، روزنامه نگاری، خواندن و نوشتن و آگاهی بخشی و همینطور از روابط با انسانها لذت ببرد. او میگوید: یاد بگیر خودت دیگران را ببخشی، هرگز فکر نکن برای توجه به زندگی دیر شده است، مرگ پایان زندگی است نه پایان رابطهها. با این کتاب میتوان خندید میتوان بغض کرد و گریست و میتوان آموخت. لحن کتاب بسیار صمیمی و ساده است و به خوبی مخاطب را جذب میکند. این کتاب را میتوان طعنه به انسانهایی دانست که در زندگی مدرن و ماشینی خود غرق شدهاند و آگاهی کافی برای دانستن حقیقت زندگی و چگونگی لذت بردن از آن را ندارند. از عشق سر در نمیآورند و با طبیعت چندان دوست نیستند.
- قسمتی از کتاب سهشنبهها با موری:
«گاهی اوقات که داری کسی را از دست میدهی به هر سنتی بلدی چنگ میزنی... عشق یعنی نگران مسئله فرد دیگری باشی گویی که انگار مسئله خودت است مهر و شفقت بورزید در قبال هم دیگر احساس مسئولیت داشته باشید اگر فقط همین درسها را یاد میگرفتیم سیاره خاکی تبدیل به جایگاه بهتری میشد.» اگر احساساتت را سرکوب کنی هیچ وقت نمیتوانی از آنها جدا شوی چون سرگرم ترسیدن از آنها هستی. در اقتصاد ما همه نگران از دست دادن شغلشان هستند پس تنها به فکر خودت خواهی بود و پول برایت خدا میشود، این است بخشی از فرهنگ ما.
«از او پرسیدم برای خودش احساس تأسف نمیکند؟ گفت: صبحها گاهی برای خودم عزاداری میکنم. به بدنم نگاه میکنم همانقدر که میتوانم دستها و انگشتهایم را تکان میدهم و به آنچه که از دست دادهام تأسف میخورم. بعد برای مرگ کند و دردناک خودم عزاداری میکنم ولی بعد تمام میشود." به همین سادگی؟! بله اگر لازم باشد خب گریه میکنم ولی بعد توجه ام را به تمام چیزهای خوبی که هنوز در زندگیام هست جلب میکنم. کسانی که هنوز به دیدنم میآیند. قصههایی که خواهم شنید. اگر سه شنبه باشد با تو، آخر ما اهل سه شنبه هستیم».
«موری میگوید: “پریروز داستان جالبی شنیدم "چشمانش را برای لحظاتی میبندد ومن منتظر میمانم بسیار خوب داستان درباره یک موج کوچک در آبهای اقیانوس است. دوران خوشی را تجربه میکند. از باد و هوای تازه و پاک بهره میبرد تا اینکه چشمش به موجهای دیگری میافتد که جلوتر از او به ساحل میکوبند و متلاشی میشوند. موج میگوید: آه خدای من چه وحشتناک است. ببین چه سرنوشتی انتظارم را میکشد»
«ببین، هر جا زندگی کنی، بزرگترین عیبی که ما انسانها داریم کوتهنظریمان است. هیچ نمیدانیم چه میتوانیم باشیم. باید به استعدادها و تواناییهایمان نگاه کنیم و خودمان را به سمت آنچه که میتوانیم باشیم پیش ببریم. ولی وقتیکه اطراف آدم پر باشد از انسانهایی که میگویند میخواهیم هرطورشده سریع به پول برسیم؛ نتیجهاش این میشود که یک عده همه چیز خواهند داشت و یک ارتش هم باید درست کرد تا اجازه ندهد فقرا ثروت پولدارها را بربایند».
- درباره میچ آلبوم:
میچ آلبوم در سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا متولد شد. او رمان نویس، روزنامه نگار، فیلمنامهنویس، مجری تلویزیون و نوازنده است. میچ فرزند دوم یک خانواده ۵ نفرِ میباشد. از کودکی به موسیقی روی آورد و با گروههایی نیز همکاری داشت. در دانشگاه در رشته جامعه شناسی تحصیل کرد و از شاگردان موری شوارتز بود. از سنین جوانی به نوشتن روی آورد و کار با روزنامه را آغاز کرد. در سال ۱۹۹۵ ازدواج کرد و در همان سال به ملاقات موری شوارتز استاد قدیمیاش رفت که در آستانه مرگ بود.
همین ملاقاتها سبب نوشتن کتاب سهشنبهها با موری گردید که به شهرت جهانی دست یافت. از آثار او میتوان به اولین تماس تلفنی از بهشت، سهشنبهها با موری، وقت نویس، کمی ایمان داشته باش، تارهای جادویی فرانکی پرستو و... اشاره داشت. او نویسندهای توانمند و چیره دست است و حسرتها و خواستههای انسانها را به خوبی دریافته و در آثارش بازتاب داده است.