در این رمان راز یر به مُهری نهفته است.
ادی کهنه سربازی است که عمری را به ملال گذرانده و احساس میکند که در تلهی زندگی به دام افتاده است. او تعمیرکار ماشینهای یک پارک بازی است و زندگی خاکستری و درازش در کار، تنهایی و حسرت خلاصه میشود. آنگاه در سالروز هشتادو سومین سال تولدش، حین تلاش برای نجات زندگی یک دختربچه میمیرد و در بهشت چشم باز میکند. پنج نفر، که آنها را در زندگی میشناخته و پیش از او درگذشتهلند، رازهای زندگی وی را برای او آشکار میکنند و هریک مسیر حیات باقی او را برای همیشه تغییر میدهند.