کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست کیم وو چونگ نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

کتاب کیم در کره مبدل به پرفروش‌ترین کتاب شد و به دلیل پیام‌های جهانی‌اش یکی از موفق‌ترین کتاب‌های جهان لقب گرفت. کیم باعث ایجاد حرکتی انقلابی در کره جنوبی شد، درست مانند حرکتی که کتاب «لی ایکاوکا» صاحب شرکت «کرایسلر» در امریکا ایجاد کرد. ولی کیم بسیار باهوش‌تر است و همیشه کار را بهتر از تفریح می‌داند و عقیده دارد نباید پول را فدای تفریح کرد. همین عقاید نئوکنفوسیوسی وی بود که باعث مطرح شدن کره به عنوان قدرت برتر صنعتی شد. عقاید او همچنین موجب رشد خیره کننده دیگر بازارهای اقتصادی آسیا شده است. یکی از عواملی که باعث شده کتاب «کیم» تنها سخنرانی یک تاجر موفق نباشد این است که او داستان واقعی زندگی خودش را برای ما تعریف می‌کند. «کیم» این قدرت را دارد تا مشکلات را تبدیل به موفقیت کند. او کتابش را در بهار سال ۱۹۸۹ در حالی که برای حل و فصل برخی از مشکلات شرکت کشتی‌سازی دوو در «اوکپو» در جنوب «کوجی» به سر می‌برد نوشت و بیشتر شب‌های طولانی را برای اتمام کتابش به صبح می‌رساند. «کیم» همچنین تاجر بسیار ریسک‌پذیری است، به طور مثال در جهان سوم، در لیبی، او ۱۰ میلیارد دلار از قراردادهای عمرانی سود برده است، در ایران، ساخت‌و‌ساز خط آهن را، آن‌هم در اوج جنگ آن کشور با عراق شروع کرد اما «کیم» این کارها را خطر نمی‌داند و می‌گوید: «اگر بدانی که داری به محلی می‌روی که خطرناک است، حواست را جمع می‌کنی پس دیگر خطری تو را تهدید نمی‌کند». همچنین او تنها پروژه‌هایی را در دست می‌گیرد که مستقیماً مردم آن کشور در آن ذینفع باشند، پروژه‌هایی که حتی با تغییر دولت یک کشور نیز تغییری در ساختار آن ایجاد نشود. این مسئله برای کیم بدل به موضوعی اخلاقی و در‌عین‌حال اقتصادی شده است. «کیم» مسلماً در راه درستی گام بر‌می‌دارد، راهی که در آن از حرص و طمع خبری نیست. او چهل و پنجمین شرکت بزرگ دنیا را تأسیس کرده و پول زیادی از این راه به دست آورده اما بیشتر این پول را صرف مؤسسات پزشکی و تحقیقات علمی ـ آموزشی کرده است؛ او می‌گوید «پول درآوردن برای من اهمیتی ندارد چون در هر زمانی قادر به انجام آن هستم». همچنین عقیده دارد انگیزه اصلی او در ایجاد یک تجارت بزرگ، نجات کره از فقر بود. «کیم» در این کتاب با احساسات فراوان از موفقیت‌هایش سخن می‌گوید: «من هیچ‌گاه مانند یک انسان دیوانه برای کسب درآمد ناچیز کار نکرده‌ام»؛ او از انجام کارهایی که دیگران آنها را غیر ممکن می‌دانند لذت می‌برد.