در ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم با بوکسر علی همراه میشویم. او مشاور ارشد باند قاچاق حاج اسپکتور، یکی از باندهای بزرگ قاچاق سوخت در قشم است که قرار است از دارودستهی قاچاقچیها خارج شود اما در واپسین ساعات حضورش در باند حاج اسپکتور، قبول یک پیشنهاد مسیر او را عوض میکند. زنی خارجی از او میخواهد که صندوقچهی گم شدهی شوهرش را که جایی در اعماق خلیج فارس قرار دارد، پیدا کند. علی برای یافتن این صندوقچه ماجراهای عجیبی را از سرمیگذراند، ماجراهایی که همه از یک کشتی نفرین شده آغاز میشود.
در این رمان که نوشتهی متین ایزدی است، رگههایی از ژانر رئالیسم جادویی یا واقعگرایی جادویی دیده میشود. در رئالیسم جادویی که یکی از شاخههای مکتب ادبی رئالیسم است واقعیت، افسانه و تاریخ با هم ترکیب میشوند و دنیایی ساخته میشود واقعی اما با روابط علت و معلولی منحصربهفرد. همچنین ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم حالوهوایی نوآر دارد. نوآر را میتوان سبکی جنایی دانست.
متین ایزدی، زادهی سال 1364 مدرک کارشناسی خود را در رشتهی مهندسی صنایع دریافت کرده و تحصیلاتش در مقطع کارشناسی ارشد را با رشتهی ادبیات نمایشی ادامه داده است. او پیش و بیش از آنکه نویسنده رمان باشد، بازیساز و نویسندهی سناریو برای بازیهای رایانهای است اما در زمینهی فیلمنامهنویسی، ویراستاری و روزنامهنگاری هم دستی بر آتش دارد. ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم اولین رمان اوست که برای نوشتن آن و آشنایی با ادبیات و لهجه مردم جنوب و قشم چندین بار به این جزیره سفر کرده است. فرهنگ، باورها و سنتهای اسرارآمیز خطهی جنوب در ترکیب با تجربه و ذوق متین ایزدی در حوزه سناریونویسی برای بازیهای رایانهای این رمان را به کتابی هیجانانگیز و خواندنی تبدیل کرده است که گویی خواننده را با خود به قلب یک بازی رایانهای مهیج میبرد.
دیگر کتاب متین ایزدی کرج حمله میکند! نام دارد که یک مجموعه داستان است.
اگر از طرفداران کتابهای ماجراجویانه هستید و از همراه شدن با داستانها و روایتهای پرهیجان لذت میبرید، خواندن رمان ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم را به شما پیشنهاد میکنیم. همچنین این رمان در ژانر رئالیسم جادویی به علاقمندان به این ژانر نیز پیشنهاد میشود.
این کتاب را نشر نیماژ منتشر کرده است و نسخهی الکترونیکی آن در دستهی داستان و رمان اپلیکیشن فیدیبو قرار دارد.
بوكسرعلی پشت در کانکس ایستاد. صدای خنده حاج اسپکتور را از درون کانکس شنید. دستش را روی در گذاشت که در بزند اما لحظه2ای مکث کرد. سرمای کولر گازی درون کانکس از در فلزی به انگشتش سرایت کرد. در زد.
«علیبابا... تویی؟ کام این!»
بوکسرعلی در را باز کرد و وارد کانکس شد. اولین باری بود که با ورود به این اتاق غافلگیر میشد. حاج اسپکتور پشت میز همیشه کثیفش لمیده بود و مقابلش زنی با لباس بسیار آراسته، روی چهارپایۀ فلزی شقورق نشسته بود. موهای بلوندی داشت و از روی ناشیگریاش در سر کردن روسری میشد حدس زد که ایرانی نیست. احتمالاً یکی از توریستهای اروپاییای بود که به قشم میآیند، یا شاید از زنان آمریکایی شرکت نفت امارات بود.
«ما نه کار داشتین آقا؟»
«اینگیلیسیت چطور بود علیبابا؟»
حاج اسپکتور در حالی که به بوکسرعلی اشاره می کرد، رو کرد به زن و گفت:
«اینگیلیش!»
لبخند محوی بر لبان سرخ زن نشست و با سر تأیید کرد:
«پس... اینگلیش!»
از روی لهجهاش معلوم بود که خیلی هم انگلیسی بلد نیست. زبان مادریاش نبود، اما خب بسیار بیشتر از بوکسر علی به زبان انگلیسی تسلط داشت. دامنۀ لغات بوکسر علی به کلماتی محدود میشد که از کلاس زبان، از شهرشان با او به قشم آمده بودند و جملات معروف فیلمها؛ مثلا
"I'm gonna make him an offer he can't refuse "
کمی نگران شد. یادش آمد که در کار قاچاق مهارتهای تیراندازی، قایقرانی، دروغگویی و خودتخریبیاش آزموده شدهاند اما این اولین بار بود که مهارتش در زبان انگلیسی به چالش کشیده میشد.
اگر از مطالعهی داستان و رمان ایرانی لذت میبرید، کتابهای زیر را به شما پیشنهاد میکنیم:
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 204 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۴۸:۰۰ |
نویسنده | متین ایزدی |
ناشر |