همه ما در زندگی خودمان تصمیمهایی میگیریم که با گذشت زمان اشتباه بودنشان معلوم میشود. اما همه ما به خوبی میدانیم که امکان بازگشت به گذشته و تغییر دادن آن تصمیمات وجود ندارد. گاهی اوقات ممکن است که دچار نوعی حس حسرت و غصه شویم. اما فرض کنید که این امکان وجود دارد تا به زندگی گذشته خود بازگردید و مسیر زندگیتان را تغییر دهید. اگر این امکان را داشته باشید میتوانید کارهای متفاوتی انجام دهید و حس خوشحالی و کامیابیتان بیشتر شود. کتاب صوتی کتابخانه نیمه شب، حکایتی از ناممکنی است که ممکن میشود. بین مرد و زندگی دنیای عجیبی وجود دارد، یک کتابخانه که در آن سرگذشت انسانها ثبت شده است و اگر کسی به این کتابخانه راه پیدا کند میتواند زندگیهای دیگری را تجربه کند.
کتاب صوتی کتابخانه نیمه شب داستان زنی 35 ساله به نام نورا است که در زندگی خود مشکلات متعدی را تجربه کرده است. نورا احساس میکند که کسی به او علاقه ندارد، او پدر و مادر خود را از دست داده است، برادری دارد که هیچ توجهی به او نمیکند و حتی به او تلفن نمیزند تا حالش را بپرسد. نورا قبلا دوست صمیمیای به نام ایزی داشته که به استرالیا مهاجرت کرده است به همین دلیل دیگر با دوست صمیمیاش ارتباطی ندارد و همین اتفاق او را ناراحتتر و منزویتر از گذشته میکند. نورا یک گربه خانگی دوستداشتنی نیز داشت که او هم فوت کرده است. نورا حتی با فردی که نزدیک بود همسرش شود نیز قطع رابطه کرده بود. او به این نتیجه میرسد که زندگیاش فاقد معنا و هدف است. هر چیزی را که دوست داشته دیگر وجود ندارد و جز درد و رنج چیزی در اطرافش نیست. پس تصمیم میگیرد تا به زندگی غمبار خودش پایان بدهد اما تقدیر او طور دیگری رقم میخورد. نورا به کتابخانهای اسرارآمیز وارد میشود که کتابهای گوناگونی در آن وجود دارد. یکی از کتابهای آنجا مختص اوست.
نویسنده تمام حسرتهای زندگی نورای جوان را در 35 فصل ثبت کرده است، اگر یادتان باشد نورا نیز 35 سال داشت. پس کتاب به تعداد سالهای عمر وی فصل دارد. تمام حسرتهای کوچک و بزرگ نورا در این کتاب موجود بودند. نورا نسبت به بعضی از این حسرتها خجالت میکشید زیرا آنها مسئله چندان بزرگی به نظر نمیآمدند. اما برخی از حسرتها جنس دیگری داشتند، شخصیت اصلی این داستان بابت سبک زندگی، تحصیلات، شغل و نحوه تعاملش با خانواده احساس حسرت میکرد و ناراحت بود که چرا ازدواج نکرده و فرزندی ندارد.
این کتابخانه اسرارآمیز امکان ویژهای را پیش پای نورا گذاشته بود. او میتوانست به گذشته بازگردد. تصمیماتش را اصلاح کند و کاری انجام دهد تا حسرتهایش دیگر تکرار نشوند. بنابراین او با در نظر گرفتن حسرتهای اساسی زندگیاش، تجربیات جدیدی را برای خود رقم میزند. او در زندگیهای جدیدش چیزهای بسیار زیادی راتجربه میکند. در یکی از آنها ورزشکاری حرفهای میشود. در یک زندگی دیگر ازدواج کمیکند و دوران بسیار خوبی را با همسرش پشت سر میگذارد. حتی از او به عنوان یک دانشمند نام آشنا و موفق نیز یاد میکنند.
نورا به هنر علاقه بسیاری دارد و یک معلم پارهوقت پیانو است. اما اینقدری که پیانو را تدریس میکند از نواختن موسیقی لذت نمیبرد. ممکن است در نگاه اول اینگونه به نظر برسد که نورا روحیهای لطیف یا حرکاتی بچگانه دارد، گویی یک کودک در کالبد فردی بزرگسال قرار گرفته است. اما در حقیقت احساسات شخصیت اول داستان را میتوان بسیار زلال و خالص دانست، هیجان نورا از کسب تجربههای جدید ناشی از سرکوبهای فراوانی است که مجبور شده تحملشان کند.
کتاب صوتی کتابخانه نیمه شب به ما میگوید که هر کدام از ما استعدادها و تواناییهای زیادی داریم که اگر تصمیمی درست بگیریم میتوانیم زندگی به مراتب بهتری را داشته باشیم. درست است که امکان بازگشت به گذشته وجود ندارد اما میتوانیم طوری تصمیم بگیریم تا کمتر دچار حس حسرت و ناامیدی بشویم. کتاب فوق را نمیتوانیم یک اثر روانشناسی بدانیم ولی این کتاب به ما کمک میکند تا از زمان حال خود لذت ببریم، دچار ملال نشویم و برای کارهای مختلف تصمیماتی درست بگیریم.
مت هیگ در سوم جولای سال 1975 در منطقه شفیلد انگلستان دیده به جهان گشود. مت هیگ به سبک نوشتاری رئالیسم جادویی علاقه بسیاری دارد و داستانهای کوتاه و رمانهای زیادی را نوشته است. مت در دانشگاه هال انگلستان در رشتههای تاریخ و ادبیات انگلیسی تحصیل نمود. این نویسنده در حال حاضر 47 سال دارد و به همراه همسرش اندره سمپل و دو فرزندش زندگی میکند. از دیگر علایق این نویسنده میتوان به روزنامه نگاری اشاره کرد. برخی از آثار این نویسنده نظیر انسان هیچجا خانه نمیشود و آرامش به زبان فارسی ترجمه شده است و میتوانید آن را از وبسایت و اپلیکیشن فیدیبو تهیه کنید.
کتابخانه نیمه شب اثری محبوب و خواندنی است و مترجمان مختلفی آن را به فارسی برگرداندهاند. کتابی که میخوانید به وسیله محمد صالح نورانی زاده و انتشارات کتاب کوله پشتی ترجمه شده است. این اثر را میتوانید با صدای فاطمه فراهانی گوش دهید. ترجمه دیگر این کتاب توسط مهسا صباغی و به وسیله انتشارات آذرباد منتشر شده است.
کتاب صوتی کتابخانه نیمه شب را میتوان یک رمان طولانی دانست. اگر در روز یک ساعت از وقت خود را به گوش دادن این رمان اختصاص دهید، پس از 11 روز کل کتاب تمام خواهد شد. این اثر متنی ساده و خواندنی دارد که خوانندگان را به خود جذب میکند. در خلال گوش دادن داستان ممکن است خودمان را در جای نورا تصور کنیم.
اگر از کتابخانه نیمه شب خوشتان آمده و به دنبال مطالعه کتابی در همین سبک هستید میتوانید دلایلی برای زنده ماندن را که نوشته همین نویسنده است، مطالعه کنید. مت هیگ بخشی از زندگی خود را در افسردگی گذراند و قصد داشت که به زندگی خود پایان دهد. پس از سپری کردن دوره درمانی تصمیم گرفت که به دیگران نیز شور زندگی را بازگرداند.
افزایش دمای هوای سطح سوالبارد دو برایر نرخ گرمایش جهانی بود. تغییرات آب وهوایی در این ناحیه سریع تر از هر جای دیگری روی کره زمین به وقوع می پیوست.
زنی که کلاه پشمی بنفشش را تا روی ابروانش پایین کشیده بود. می گفت شاهد چرخش یک کوه یخ بوده است. گویا این پدیده به علت گرم شدن آب های قطبی اتفاق می اقتاد. به اين ترتیب که قسمت پایینی کوه یخ درون آب ذوب می شد و باعت سنگین شدن قسمت بالایی و در نتیجه چرخیدنش می گشت.
مشکل دیگر این بود که لایه منجمد دائمی در اعماق زمین ذوب می گشت و باعث نرم شدن زمین و لغزش کوه ها و وقوع بهمن می شد و خانه های چوبی لونگ بربین را در معرض نابودی قرارمی داد. لونگ بربین بزرگ ترین شهر سوالبارد بود. حتی ممکن بود با ذوب شدن یخ ها جنازه های دفن شده در گورستان محلی به سطح زمین بیایند.
بودن در میان دانشمندانی که داشتند اتفاقات سیاره زمین را به دقت بررسی می کردند بسیار الهام بخش بود. آنان با مطالعه یخچال ها و تغییرات آب وهوایی و اطلاع رسانی آن تلاش می کردند از ادامه حیات روی سیاره زمین محافظت بعد از بازگشت به کشتی اصلی نورا در سکوت توی سالن غذاخوری نشست و بقیه آمدند و یکی یکی برای رویاروبی با خرس قطبی به او دلداری دادند. احساس کرد نمی تواند به آنان بگوید که به خاطر این واقعه خوشحال است. فقط لبخند می زد و تلاش می کرد تا حد امکان وارد گفت وگو نشود.
این زندگی سخت و سازش ناپذیر می نمود. همین الان دما منفی هفده درجه زیر صفر بود. کمی قبل هم با یک خرس قطبی رو در رو شده بود. شاید مشکل اساسی زندگی اصلی اش یکنواختی آن بود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 575.۲۵ مگابایت |
مدت زمان | ۱۰:۲۸:۱۴ |
نویسنده | مت هیگ |
مترجم | محمدصالح نورانی زاده |
راوی | فاطمه فراهانی |
ناشر | انتشارات کتاب کولهپشتی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۹/۱۵ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
۱۰ ساعت کتاب، نهایت ۱ دقیقه اشتباهات خوانشی! مهربون باشید و ممنون از کسی که این زحمت رو کشیده. شاید کار اول ایشون بوده، حمایت کنید، نه تخریب. امیدوارم کاستیها در کارهای بعدی جبران بشه. لحن خوانش و صداه ا به نظرم خیلی خوب بود.
این کتاب یه داستان فوقالعاده جذابه که مرز بین واقعیت و خیال رو با سبکی خاص میشکافه. ماجرای نورا رو دنبال میکنیم که وسط یه عالمه پشیمونی و افسوس، فرصتی پیدا میکنه تا از طریق یه کتابخونه جادویی، زندگیهای مختلفی رو که میتونست داشته باشه، تجربه کنه. هر کتاب تو این کتابخونه نماد یه زندگی دیگه است که اگه نورا تصمیمات متفاوتی میگرفت، میتونست داشته باشه. نویسنده با نثری ساده و روان، ما رو به یه سفر احساسی و عمیق میبره و بهمون نشون میده که چطور انتخابهامون مسیر زندگیمون رو شکل میده. پیامهای انگیزشی و مثبتی که تو این کتاب هست، واقعا آدم رو به فکر فرو میبره و حتی ممکنه الهامبخش تغییرات مثبتی تو زندگیمون بشه. «کتابخانه نیمه شب» با فضایی جادویی و داستانی گیرا، یادآوری میکنه که همیشه فرصتهای بیپایانی برای تجربه و رشد وجود داره و هیچوقت برای یه شروع دوباره دیر نیست. این کتاب حتما شما رو به فکر میاندازه و شاید حتی انگیزه بده تا تو زندگیتون تغییراتی ایجاد کنید.
کتاب خیلی قشنگیه ،موضوعش جالبه و صدای راوی هم خوبه فقط دوتا نقص داره ،یکی اینکه آهنگ خیلی زیاد داره هم وسط داستان هم ابتدا و انتهاش و همم اینکه صدای راوی خیلی کنده من رو سرعت ۱ و نیم بیشتر میزاشتمش،صدای راوی برای بچه های بچه گونه یا مردونه اصلا خوب نبود اگه از چند نفر استفاده میشد قشنگ تر بود در مورد داستان هم دختری به نام نوراسید بعد از خودکشی وارد کتابخونه ای میشه که پر از کتابه و هر کتاب انتخاب های اونو نشون میده ،اینکه اگه با نامزدش ازدواج میکرد ،اگه میرفت دنبال شنا و.....و علنا تموم اون انتخاب های متفاوت رو زندگی میکنه *******(اسپویل )******* اینجا به بعدش اسپویل داستانه تو تمام انتخاب هاش نا امید میشه تا درنهایت انتخاب و زندگی رو پیدا میکنه که میخواد توش بمونه و همون زمان کتابخانه کارش تموم شده و اجازه زندگی برگشت پیدا میکنه کاش میشد تمام انتخاب ها رو زندگی کرد
من این نسخه صوتی رو دوست داشتم ، اشتباهات خوانش برای من اصلا آزار دهنده نبود، اینکه راوی سعی میکرد لحن و صدای شخصیت ها رو متفاوت ادا کنه برای من تحسین برانگیز بود. در مورد خود کتاب هم باید بگم، ایده داستان نو و جالب بود شاید پند و نصیحتش تکراری بوده باشه ولی این موضوعو با یه ایده ی خوب بیان کرده. اما با توجه به شناختی که از خو دم دارم فکر میکنم اگر کتاب رو به صورت صوتی گوش نمیدادم و خودم میخواستم بخونم سر ۵۰ درصد احتمالا رهاش میکردم چون ته داستان برام مشخص بود و دیگه زندگی های متفاوت نورا برام جذابیتشو از دست میداد ولی نسخه صوتی خوبیش اینه همه جا میتونی گوشش بدی و پایانشم دوس داشتم لطیف بود.
کتاب بسیار جالب بود، صدای گوینده هم گیرا بود اما متأسفانه اشکالهای خوانداری زیاد داشت. مثل اشتباه تلفظ کردن نامهای مشهور یا لحن اشتباه برای جملهها. اواخر کتاب هم در بخشی از کتاب زمان برحسب ثانیه بود که بهاشتباه دقیقه اعلام میکرد و گیحکننده شده بود. بهجز آن تدوین هم اشکال زیادی داشت. بسیاری از جملهها و عبارتها را گوینده دوبار تکرار کرده بود و تدوینگر اولی را حذف نکرده بود.
اشتباهات خوندن انقدرها هم که دوستان اشاره کردند پر رنگ نبود، فقط چندجایی بخاطر تدوین اشتباه یک جمله تکرار میشد. در مورو مضمون کتاب:عالی بود. تلنگر خوبی بود برای وقتایی که دنبال خوشبختی جایی بیرون از خودمون میگردیم. من رو به تحقیق و بیشتر دونستن در مورد جهان های موازی خیلی مشتاق کرد، گرچه که حرف اصلی کتاب در این باره نبود
کتاب راجع به خانومی به نام نوراست که دست به خودکشی میزنه اما وارد یه کتابخونه سحرآمیز میشه که به اون فرصت تجربه زندگیهای مختلف رو میده..... و به قول کتاب میفهمه که: دلیلش برای خودکشی نه اندوهگین و ناراحت بودن بلکه این حقیقت است که نورا به خودش قبولانده بود راهی برای فرار از این اندوه نیست. در نهایت به این نتیجه میرسه که: زندان نه مکان، بلکه ذهنیته اشتباه هایی توی خوندن کتاب وجود داشت، بعضی جملات دو بار تکرار شده بودن.... اما قابل چشمپوشی هستن
اشتباه خوندن این خانم واقعا رو مخه. سارتِر، بیتلِز، ادای یه عالمه کسره در جایی که لازم نیستن و حذف کسرهها در جایی که لازمن.... خب فکر کنم شرط اصلی گوینده شدن به زبان فارسی باید بلد بودن روخوانی فارسی باشه.
من این کتابو با صدای نگین خواجه نصیر گوش دادم تو همین برنامه فیدیبو و بنظرم اون راوی هزاران مرتبه گیرا تر از بقیه ی راوی ها این داستان رو وارد ذهن میکنه در مورد خود داستان هم باید بگم داستانیه که خیلی به فکر فرو میبره ادمو راجب زندگی و ... بنظرم جزو بهترین کتاباییه که نوشته شده .
بسیار کتاب جذاب و خوش ریتمیه. داستانی که روایت میشه اونقدر واقعی و ملموسه که من خواننده و شنونده رو هم در خودش غرق می کنه و میبره به جهان های موازی زندگی خودم. حتی زمانی که مشغول شنیدنش نبودم هم ذهنم درگیر داستان بود. اما مطمئنا خوندن این کتاب نسبت به شنیدنش لطف دیگه ای داره. ولی خوب برای کسایی مثل من که وقت خوندن زیادی نداریم شنیدنش هم خالی از لطف نیست