در پشت جلد کتاب «بیرونِ در» میخوانیم: «این هم صبح. صبح آمد و روشنایی پهن شد روی درودیوار حیاطی که یک لنگه از در قدیمی فلزیاش کج –همچنان کج نیمهباز بود– انگار که باقی مانده بود نیمهباز چنان که لنگهی سنگینِ در خودش را فروانداخته بود و نیمی از لبهی پایینیاش گیر کرده بود توی زمین و خیلی زور میخواست که آن را از زمین جدا کنی و بکوشی چفتوجفتش کنی به لنگهی سالم ایستاده که آن لنگه هم در جای خود خشک شده بود و ده سانتی خاکوگل خشکیده آن را توی خودش قالب گرفته، بینیاز انگار به بازوبسته شدن...». کتاب بیرون در از محمود دولت آبادی اولین بار در سال ۱۳۹۸ توسط نشر چشمه منتشر شده است.
داستان این کتاب در فضای سالهای قبل از انقلاب در تهران اتفاق میافتد و روایتگر زندگی زنی به نام «آفاق» است. مانند اغلب داستانهای دیگر این نویسنده، این داستان نیز در سبک رئالیسم نوشته شده است. کتاب با تصویر سرگردانی آفاق که زنی سیوچند ساله است و پشت یک میز در خانهای ناآشنا نشسته شروع میشود. شخصیت داستان وقایع شب گذشته را در ذهنش مرور میکند و متوجه میشویم که به دنبال مردی غریبه است که تنها یک بار او را دیده است. ریتم داستان نسبتاً تند است و شخصیتهای زیادی وارد داستان میشوند و در خلال برخورد شخصیتهای و تعامل آنهاست که خواننده با شخصیتها آشنا میشود و دولتآبادی این بار بصورت مستقیم به توضیح شخصیتها نپرداخته است. طی روایت داستان متوجه میشویم که آفاق از فعالین سیاسی چپ قبل از انقلاب بوده که مدتی را هم در زندان سپری کرده و همسر خود را نیز در همین جریانات از دست داده است.
محمود دولتآبادی در این داستان از نثر متفاوت و خاص خودش استفاده کرده و کمی هم نثر کهن دیگر داستانهایش را با نثر امروزی ترکیب کرده است که در بعضی قسمتهای داستان تکرار عبارتها و توصیفات خاص، بیش از حد به نظر میرسد و شاید خواننده را خسته کنند. به هرصورت روایت منحصر به فرد و فضاسازیهای زیبا و خاص از ویژگیهای آثار دولتآبادی است که در این کتاب نیز با آن روبرو هستیم. با خواندن داستانهای محمود دولتآبادی به راحتی میتوان با فضای حاکم در دورهای که داستان را نوشته است آشنا شد و این یکی از زیباییهای آثار این نویسنده است.
دولت آبادی در اغلب داستانهای خود با ظرافت به ترسیم چهرهی زنان پرداخته است. زنان در آثار دولتآبادی معمولاً منفعل نیستند و در کنار استفاده از آنها به عنوان شخصیتهای تأثیرگذار داستان، به مطرح کردن مشکلات و سختیهای آنها پرداخته شده است. در این کتاب نیز شخصیت اصلی داستان زنی است که مشکلات و دغدغههای خود را دارد که به آن پرداخته شده است.
این کتاب اولینبار در بهار ۱۳۹۸ توسط نشر چشمه منتشر شده است و شما میتواند برای دانلود کتاب بیرون در و دیگر کتابهای محمود دولت آبادی اپلیکیشن رایگان فیدیبو را نصب کنید.
محمود دولتآبادی نویسندهی نامدار ایرانی زادهی ۱۳۱۹ در سبزوار است. بسیاری از آثار او به زبانهای دیگر از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی در روستا، به شهر سبزوار رفت و مشاغل گوناگونی را تجربه کرد. او در سال ۱۳۳۸ به تهران رفت و سال بعد در تئاتر پاریس مشغول به کار شد. او سابقهی همکاری با بهرام بیضایی و اکبر رادی در تئاتر را دارد. رمان ده جلدی کلیدر را میتوان بهعنوان مشهورترین اثر این نویسنده نام برد. نگارش چندین نمایشنامه و فیلمنامه نیز در کارنامهی این نویسندهی مشهور ایرانی وجود دارد. محمود دولتآبادی تلاش کرده است تا در آثارش رنج و سختی اهالی روستاهای شرق ایران خصوصاً خراسان را به تصویر بکشد. داستانهای او اغلب در سبک رئالیسم نوشته شدهاند و در گذر زمان نثر او از فارسی ساده به زبان شاعرانه و گاه مغلق گرایش پیدا کرده است. در سال ۲۰۱۳ این نویسنده برگزیده جایزه ادبی «یان میخالسکی» سوییس شد و در سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۴ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه توسط سفیر فرانسه در تهران به محمود دولتآبادی اهدا شد. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به سلوک، زوال کلنل و اتوبوس اشاره کرد.
برای مشاهدهی آثار و مطالعهی آنها میتوانید از اپلیکیشن و وبسایت فیدیبو استفاده کنید.
رمانهای رئالیستی طرفداران خود را دارند و ما را در درک دنیای دیگری که شاید از آن بیخبر باشیم کمک میکنند. این داستان نیز در برههای از تاریخ اتفاق میافتد که اگر تجربهاش نکردهاید میتواند برایتان جذاب باشد و اگر تجربهاش کرده باشید زوایای دیگری از آن را برای شما روشن میکند. نثر محمود دولتآبادی که نقطهی عطفی در تاریخ ادبیات مدرن ایران شناخته میشود علاقهمندان خود را دارد و شما نیز اگر خواندن این متون لذت میبرید این کتاب گزینهی مناسبی برای شماست. میتوانید برای مطالعهی این کتاب به وبسایت فیدیبو مراجعه کنید.
بله، من در یک مخمصه گیر افتادهام. مانده ام چه جور بیرون بروم. نمیتوانم از جایم بلند بشوم – نه، نمیتوانم. میخ شدهام به این مبلِ انگار کهنه که بوی خاکِ در آن نشسته همان اول رفت توی بینیام و حالا دیگر رنگش را هم به یاد نمیآورم. آیا اصلاً رنگی هم داشت؟ شاید رنگی نداشته یا نور لامپ آنقدر کم بوده که نتوانستهام رنگش را تشخیص بدهم؛ یا در آن لحظات زودگذر فقط حواسم به رفتن و آمدن آن مرد بوده. رفتن تو درگاهی آشپزخانه و بیرون آمدن با یک سینی و دو فنجان قهوه. فنجانهایی که باید همین جا، سرجایشان باشند و نمیدانم من فنجان قهوهی خودم را نوشیدم تا ته یا... اما يقین دارم آن مرد بیش از یک بار لب نزد. از جا برخاستنش هم یادم هست. ناگهانی بلند شد و قدم کشید طرف در. بله، نگاهش کردم از پشت سر انگار کتف سمت چپش کمی افتادهتر بود در نگاه من. سر و گردنش به جلو مایل بود. طوری که انگار در یک شیب ملایم - نه بیش ازیکی دو پله - جلوِ قدمهایش به زمین نگاه کند. حالا همین یک حالت اوست که مرا دچار نگرانی و خوف میکند. خام نیستم که فکر کنید مثل دختربچهها حرف میزنم. لابد جایی خوانده یا شنیدهام که چنین حالتی خاص آدمهای دماغی است. البته شاید دارم گمان میبرم که... نمیدانم! پس به کدام خصلت مردی فکر کنم که انگار - نه انگار که دقیقا - در دو لحظه، دو آنِ مختلف در او دیدهام! کجا میتوانم چنین آدمی، چنین مردی را بشناسم؟ و اصلاً چگونه مرد را بشناسم؟ مرد کجا دیدهام؟ همهاش پنج ماه و سه روز با یک مرد بودهام در همهی عمر سی و پنج سالهام. نمیگویم زندگی کردهام با یک مرد، میگویم بودهام. چون زندگی نبود آن که ما داشتیم...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 877.۲۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 143 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۶:۰۰ |
نویسنده | محمود دولت آبادی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۵/۱۲ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
دوﻟﺖ آﺑﺎدی ﺟﺎﻣﻌﮫ را ﺧﻮب ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ، آﻓﺎق ﻧﻤﺎد زن اﯾﺮاﻧﯽ ﺳﺖ ، ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺷﺪه ﭼﻮن ھﻤﺴﺮ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻮده، ﺣﺒﺲ ﮐﺸﯿﺪه اﻧﻔﺮادی ﮔﺬراﻧﺪ ه ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎﻟﺪﻧﺒﺎﻟﮫ روی ﻣﺮد اﺳﺖ ﻣﺮدی ﮐﮫ ﻗﮭﻮه اش را ﺣﺴﺎب ﮐﺮده، ھﯿﭻ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ از او ﻧﺪارد ، از طﺮﻓﯽ آﻓﺎق ﻧﻤﺎد ﻣﺒﺎ زﯾﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ اﯾﺮان در دھﮫ ۵٠ اﺳﺖ؛ اﻧﻘﻼب ﻣﯽ ﮐﻨﻨ ﺪﺧﻮن ﻣﯽ دھﻨﺪﺧﻮن ﻣﯽ رﯾﺰﻧﺪ در
به نظر من یک کتاب دراماتیک است که توصیفات زنی را در بحبوحه انقلاب بیان میکند در روایاتی نه چندان مهیج بلکه روان و ساده که جذاب مینماید.
برای من که با قلم استاد دولت آبادی انس دارم کتاب خوب و نفس گیری بود.
لذت بی نظیر از ادبیات قوی و به کار بردن بهترین کلمات در بهترین بیان
مسخره ترین کتابی که خوندم
عالی
#کتاب_بعدی_من