به موزهها رسیده است، این درد استخوان من
دفتر شعر من سیاه، طعم گس دهان من
گفته شده که شاعرم، شعرهای نابم روی میز
قصّهی آن ترانهام، بهت گم زمان من
کهنه شراب من تویی، شاهبیت هر ترانهام
یا که غزل چشمان تو، مطلع آب و نان من
شاعر ژولیده منم، غمناک شده حدیث من
نبض دوبارهی دلم، تازه کند جهان من
بریده ناف من چرا با درد و غم آخر پری؟
این طشت کوس من چرا، از بام خاندان من؟
گرفته دست روزگار، شلاق و کوبد پشت من
به صورت شعرم زند، در روز امتحان من
چشمان تو شعله کشید، بر قلب طوفانی من
بر جان من ریزد شرر، یا زهر به استکان من
در موزهی گمشدهها، دنبال شاعری جدید
از جمع خاطرات گذشت، هم نام و هم نشان من
من شاعرم تو شعر من، سیاهی دفتر من
قطعه شده پایان من، توصیف این جهان من
از اسب افتاده دلم، از اصل نیافتاده ولی
پوسیده این رکاب من، گم شده نردبان من
هر قطره اشکم شده، جاری بر جلد کتاب
بر شیشهی ویترین من، نمانده جز توان من
در موزهی ارواح شعر، غزل شده محبوس تو
آواز بیصدای من، گم شده در دهان من