شاید برای هریک از ما پیش آمده باشد که در یک گالری نقاشی یا یک نمایشگاه به طراحیها و نقاشیهایی برخورد کردهایم که یا بدون رنگ فقط با چند خط خطی مداد و یا استفاده از رنگ روی بوم نقاشی که فقط متوجه خواهیم گشت این یک طرح رنگی از ابر وباد است.
گاه چنان در یک تابلوی نقاشی غرق تماشا شدهایم که انگار به آلبوم عکسی نگاه میکنیم و تفاوتی با عکس در آن نمیبینم.در اواسط سالن نمایشگاه به مناظری بدیع و زیبا از طبیعت بر میخوریم که چنان مارا مقهور خویش کردهاند که عین همان رنگها را در طبیعت ندیدهایم.آرام آرام به انتهای نمایشگاه میرسیم که اشکال هندسی و دایره مربعهای سیاه و سفید و رنگی نگاه مارا بسوی خویش فرا میخواند بدون هیچ تفکری و بدون اینکه چیزی از آن سر در بیاوریم رد میشویم و در قسمتهای انتهایی تابلو به آثاری بر میخوریم که انگار قوطی رنگ از دست نقاش روی بوم افتاده و رنگها باهم ترکیب شدهاند.باز هم چیزی متوجه نخواهیم شد.نگاهمان را نقاشیهایی میدزدد که انگار دخترکوچولوی خودمان ترسیم کرده و رنگ زده است، متحیریم که چرا ابتدای نمایشگاه تصاویر سیاه و سفید و تابلوهای بخش مرکزی قابل تامل و این آخریها… چقدر بی سلیقه و ناشیانه رنگ شدهاند.