مرحوم احمد پوستچی چند دهه برای راهاندازی آموزش استثنایی در قم تلاش کرده و زحمات او بینظیر است اما یک زندگینامه کوچک در حدّ یک مقاله برای او نوشته و منتشر نشده است. بهزیستی، آموزش و پرورش استثنایی و دیگر نهادهایی که پوستچی به ایشان خدمت نموده، حتی یک نشست ساده و کوچک برای بزرگداشت و تکریم ایشان برگزار نکردهاند. چه برسد به اینکه مدرسهای و محلی به نامش ثبت گردد.
وقتی دانشآموز میبیند بزرگانی که کارنامهای قطور از فعالیت و خدمت دارند اینگونه مورد بیمهری و برخورد سرد هستند، آیا انگیزه برای رشد و تکامل پیدا میکند، حتی نسبت به درس خواندن و موفقیت درسی خود هم شک پیدا میکند و از خود میپرسد آن کسانی که عمری تلاش کردند این وضعیت را دارند، ما که به گَرد آنها هم نمیرسیم بهتر است وارد این راه نشویم.
پس از این درد و دلها، در مورد مرحوم پوستچی لازم است گزارش بدهم روزی خانم منصوره ضیائیفر و خانم اعظم قاسمی به دفترم آمدند و گفتند پوستچی هم مهم است و چرا شروع نمیکنید. گفتم اطلاعات اولیه جمعآوری کنید تا تصمیم بگیریم.
بالاخره بعد از یکی دو هفته به این نتیجه رسیدیم مرحوم پوستچی در زمره شخصیت درجه اول آموزش و پرورش استثنایی است و لازم است کتابی درباره او نوشته شود و جشنوارهای برایش بر پا کنیم. گام اول تماس با خانواده بود. بارها (حدود چهل بار) زنگ زدیم تا توانستیم پسر بزرگ خانواده را متقاعد کنیم یک جلسه با او داشته باشیم.
ایشان شخصیتی شریف و در کسوت دبیری آموزش دبیرستانهای قم هستند. پس از جلسه با آقای پوستچی به این نتیجه رسیدیم، نهادهای بسیار و تشکلها فقط حرف زده و عمل نکردهاند و از بَس قول داده و اقدامی نداشتهاند و خواستهاند با سوء استفاده از شخصیتها به درآمد برسند، کسانی مثل آقای پوستچی سخت و دیر اعتماد مینمایند.
بهرحال طی هشت ماه دو جلسه توانستیم با دو تن از پسران مرحوم پوستچی داشته باشیم و همه سرنخهای دیگر هم کور بود یا به بنبست میرسید. تا اینکه روزی در تیرماه ۹۶ به خود مرحوم پوستچی متوسل شدیم و خواستار گرهگشایی شدیم. پس از آن راههای جدید به رویمان گشوده شد و ظرف حدود سه ماه یک کتاب چهارصد صفحهای آماده شد.
یک جلسه به خانه مرحوم پوستچی رفتیم دختر، پسر و همسر آن مرحوم حضور داشتند. نیز خانم کاظمی به عنوان همراه و همکار مرحوم پوستچی و چند تن هم از طرف دفتر فرهنگ معلولین آمده بودند. در این جلسه متوجه شدیم خانواده با اینگونه کارها حتی در دوره حیات مرحوم پوستچی هم همراهی نداشته و عملاً به اینگونه امور دلبسته نیستند. از اینرو تصمیم گرفتیم، شورایی برای پروژه مرحوم پوستچی داشته باشیم و این پروژه را بدون همکاری خانوادهاش انجام دهیم. هر چند بسیار دشوار و صعب بود.
در گام نخست تصمیم گرفتیم، تجارب و اطلاعات اولیه را گردآوری و یک کتابچه تدوین کنیم؛ با این روش، علاوه بر معرفی وضعیت غیر مطلوب حاضر چشمانداز مطلوب را نشان میدهیم. به طوری که هر فرد با دیدن این کتابچه میتواند مشارکت خود را در پروژه مرحوم پوستچی ترسیم کند و وظایفی برای خود را نظر آورد.