
بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم
نسخه الکترونیک بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم
هر کس به عمرش حتا فقط چند دقیقه تلویزیون تماشا کرده باشد با چنین صحنهای آشناست: مأموری درِ یک خانه یا دفتر کاری خیلی عادی را میزند، در باز میشود و مأمور از کسی که هنوز دستگیره را در مشت دارد میخواهد تا خودش را معرفی کند. بعد به او میگوید «من از شما میخوام که همراه من بیاید.» این مأمورها همیشه به شکل قابل توجهی آراماند. اگر طرف ازشان بپرسد که «برای چی من باید با شما بیام؟» یا یقهشان را صاف میکنند یا با تنبلی موهای روی آستین کت اسپرتشان را برمیدارند و میگویند «جفتمون میدونیم برای چی.» بعد از این، مظنون بین راه دشوار و راه ساده حق انتخاب دارد. صحنه یا با هفتتیرکشی تمام میشود یا با دستبندزدنی بسیار متمدنانه. البته بعضی وقتها هم پیش میآید که مأمور خانه را عوضی رفته باشد ولی اکثر اوقات مظنون میداند که برای چه دستگیر میشود. انگار کاملاً انتظارش را دارد. بالاخره انتظاری که تمام زندگیاش را تحتتأثیر خود داشت به پایان میرسد. شاید شما به این نتیجه برسید که طرف بالاخره راحت شد، ولی توی کَت من یکی نمیرود. چون بههرحال روزهایی که در مخفیگاه میگذرند خوشترند از روزهایی که در زندان سپری میشوند. وقتی لحظهی تصمیمگیری بر سر اینکه کی روی تخت پایینی بخوابد و کی روی تخت بالایی فرا برسد فکر میکنم همه قبول داشته باشند که انتخاب راه دشوار چندان هم بیدلیل نیست.
نظرات کاربران درباره بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم