0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
مکاشفه

معرفی، خرید و دانلود کتاب مکاشفه

بررسی انسانیت از دیدگاه یک راهب، یک عصب شناس و یک کمدین
نویسنده:
روبی وَکس
درباره مکاشفه
بعد از نوشتن آخرین کتابم به خود گفتم که دیگر هرگز کتاب نمی‌نویسم. کتاب‌‌نوشتن مانند این است که بچه داشته باشی: درد زایمان داری، می‌خواهی بازویت را گاز بگیری ـ دقیقاً مثل نوشتن کتاب ـ مگر این‌که یک‌سال بعد آن دراز بکشی و استراحت کنی؛ اما وقتی تمام می‌شود و به ثمر می‌رسد، می‌خواهی محصولت را درو کنی و دوباره کار را شروع کنی. به‌همین دلایل این فرزند جدیدِ من است. در ابتدا فقط کلمه بود... و سپس کتاب هم به‌وجود آمد. درست جایی که الان هستیم کارم را شروع کردم. من به همه‌چیز با دقت نگاه کردم و همه‌ی موارد را بررسی کردم و کاملاً متوجه شدم که چه اتفاقی برای ما می‌افتد که تبدیل می‌شویم به کسی که امروز هستیم. (در این مورد در کتاب قبلی‌ام، فرازلد، صحبت کرده‌ام اما حالا با جزییات بیشتر صحبت می‌کنم) آیا رویاهایمان را به حقیقت می‌رسانیم؟ اگر نه، چه کسی را سرزنش می‌کنیم؟ اگر نه چه کاری می‌توانیم انجام دهیم که به رویاهایمان برسیم که اگر در سیاره‌های دیگر هم زندگی باشد، از ما یاد بگیرند؟ بقای نژاد انسان یک معجزه است. اگر زنده‌اید و این کتاب را می‌خوانید، برنده‌ی واقعی و دارنده‌ی مدال طلا در مسابقات شانس هستید و خوش‌شانس تشریف دارید، که قورباغه به دنیا نیامدید. همین موضوعات باعث می‌شود ما خوشحال‌ترین موجودات روی زمین باشیم اما نیستیم. ما همه‌ی وقت‌مان را در زمین تلف می‌کنیم و به همان که داریم، قانع می‌شویم و درنتیجه، در یک الگوی ثابت گرفتار یم. چه اتفاقی خواهد افتاد و ما به کجا خواهیم رفت؟ نمی‌توانید آینده را با هیچ دارویی از آمدن متوقف کنید؛ اما حتی اگر بخشی از ما به شکل روبات بشود ـ نظیر آنچه که در دنیای امروزمان داریم ـ امیدواریم که مغزمان بتواند خودش را به‌روزرسانی کرده و بیشتر انسان باشیم تا ماشین. شما به ذهن‌تان نیاز دارید تا تمرینات ذهنی انجام بدهید و توانمندی‌های احساسی‌تان را افزایش و هیچ ابزار فلزی در دنیا، این توانمندی‌ها را برای‌تان نخواهد آورد. تمرینات ذهنی برای همه نیست و بر اساس تجربیات من و تحقیقات علمی، یک قانون است. ممکن است در آینده کسی پیدا شود که یک لباس برای ذهن‌مان اختراع کند که به ما کمک کند تا به آگاهی و بینش مناسب برسیم؛ اما در حال حاضر، چنین موردی وجود ندارد. زمانی‌که داشتم آخرین کتابم در زمینه‌ی راهنمایی‌های تمرینات ذهنی را می‌نوشتم، هر روز هزاران بهانه به ذهنم می‌آمد که نوشتن را ادامه ندهم. این موضوع یک جنگ دائمی بود و من بالاخره توانستم جنگ را ببرم و نتیجه اینکه حالا خوشحالم، آرام‌تر هستم و بهتر می‌توانم بر آن‌چه می‌خواهم، تمرکز کنم و این بخشی از شادی بزرگ من است. مهم‌تر این‌که به من کمک کرد تا حس ـ افسردگی که قبل از این به سراغم آمده بود ـ را کنار بگذارم. این بدان معنا نیست که من طفره می‌رفتم اما حالا بیشتر آمادگی دارم. زمانی‌که حس کردم اولین نشانه‌های افسردگی در من ظاهر شدند، همه‌ی دریچه‌های ورود این حس را بستم و تلاش کردم با باقی دنیا ارتباطم را قطع کنم؛ چه در ظاهر و چه به صورت فردی. این شانس به من روی کرد تا اعتیادم به ایمیل‌زدن را کنار بگذارم و نیاز به دوست‌داشته‌شدن توسط افراد دیگر ـ حتی آن‌هایی که دوست‌شان نداشتم ـ را نادیده بگیرم و دیگر نگران آینده و کره شمالی و غیره نباشم. می‌توانم بگویم که از آخرین کتابم تاکنون، خیلی فرق کرده‌ام اما هنوز هم این میل سیری‌ناپذیرم برای دانستنِ همه‌چیز در همه جا، در من باقی مانده‌است؛ اما فکر نمی‌کنم خیلی بد باشد. خوش‌بختانه با یک عصب‌شناس متبحر و یک راهب بودایی آشنا شدم و آن‌ها کمکم کردند تا پاسخ برخی سوالاتی که ذهنم را درگیر کرده بود، بیابم. فکر می‌کردم راهب می‌تواند کمکم نماید تا بدانم ذهن‌مان چگونه کار می‌کند و عصب‌شناس می‌تواند به من بگوید که این پیام‌ها به کجای مغز می‌روند. بعد از زندگی‌کردن و نفس‌کشیدن با راهب و عصب‌شناس ـ که فناناپذیر به نظر می‌رسید ـ به نظرم رسید که ما سه نفر با هم پیوندی برقرار کردیم. ما فریاد می‌زدیم، غر می‌زدیم و شکایت می‌کردیم اما رابطه‌ی بین ما تازه می‌شد؛ زیرا ما سه نفر یکدیگر را عصبی می‌کردیم، ممکن بود من به راهب بودایی بگویم این حرفت خیلی شبیه به نصیحت‌های بودا بود و نمی‌خواهم امشب، دیگر کلمه‌ای از تو بشنوم که با (ب) شروع شود و او تلنگری به من می‌زد و می‌گفت: «این حاصل دو هزار سال هوش است! عزیزم آن را دریاب.» در یک نقطه، ما به این تفاهم رسیدیم که یک کتاب بنویسیم و تفکرات هوشمندانه‌ی مجزای‌مان را در یک کتاب با نامی مانند «بودا باش و مثل یک انسان فکر کن»، جمع‌آوری کنیم. زمانی‌که عصب‌شناس سعی کرد هوش بالای خود را به رخ ما بکشد، من و راهب از او خواستیم تا با زبان انسان سخن بگوید یا اینکه او را از کار کتاب کنار خواهیم گذاشت. بیش از یک‌سال تمام، من به آن‌ها فشار آوردم و آن‌ها را در حالی که ناراحت بودند، رها کردم؛ اما کتابی را با کمک آن‌ها به رشته‌ی تحریر درآوردم و این همان موضوعی بود که رویش حساب می‌کردم. در پایان هر فصل من آن‌ها را آزاد می‌گذاشتم.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۷۵ مگابایت
تعداد صفحات
297 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۹:۵۴:۰۰
نویسندهروبی وَکس
مترجم فرهود مذهبی فرد
ناشرنشر ترنگ
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
How to be human : the manual, a monk, a neuroscientist and me
تاریخ انتشار
۱۳۹۹/۱۱/۰۷
قیمت ارزی
5 دلار
قیمت چاپی
55,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۷۵ مگابایت
۲۹۷ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
5
از 5
براساس رأی 1 مخاطب
5
ستاره
100 ٪
4
ستاره
0 ٪
3
ستاره
0 ٪
2
ستاره
0 ٪
1
ستاره
0 ٪
5
(1)
39,500
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
مکاشفه
مکاشفه
روبی وَکس

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مکاشفه
مکاشفه
بررسی انسانیت از دیدگاه یک راهب، یک عصب شناس و یک کمدین
نشر ترنگ
5
(1)
39,500
تومان

از همین نویسنده مطالعه کنید

مشاهده بیشتر