تهران شهری از تمام رنگها است. این شهر به ظاهر به کوچک، اما بسیار بزرگ از گذشته تاکنون دوست و دشمن بسیاری از مردمانش بودهاست. هر گوشه از این شهر به چیزی معرف است. برای مثال بچههای پایین شهر به مرام و معرفت، بچههای بالای شهر به نازنازی بودن و ... معروف هستند. اما تهران جان برای تمام مردم ایران خاص است. چه در دربند قدم بزنید چه در لالهزار قدیمی و پرخاطره همگی لذت و دلبری خود را دارند. خلاصه باید تهران را زندگی کرد. تمام کوچهها، دیوارها و خانهها در این شهر قصهگویان خموش این شهر هستند.
کتاب تاول توسط مهد افروزمنش نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1392 توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. رمان تاول یکی از بهترین آثار این نویسنده است که جوایز بسیاری از جمله جایزه هفت اقلیم را از آن خود کرده است. جایزه ادبی هفت اقلیم در سال 1388 توسط بسیاری از نویسندگان و منتقدان ادبی به ویژه «آیت دولتشاهی» تاسیس شد. این جایزه به کتابهای داستان کوتاه داده میشود. هدف از ایجاد جایزه ادبی هفت اقلیم توجه و اهمیت دادن به ادبیات اصیل ایرانی است. در کشوری که ادبیاتی به غنای فردوسی، نظامی، بیدل دهلوی، محمدعلی جمالزاده، صداق هدایت، صمد بهرنگی و هزاران هزار نویسنده را دارد، نباید جولانگاه داستانهای خارجی باشد. داستانهای خارجی در جایگاه خودشان خوب هستند. اما این مسئله نباید باعث تضعیف ادبیات ایران شود. کمااینکه چند سالی است که نویسندگان ایرانی بسیار کم کار شدهاند. جایزه ادبی هفت اقلیم چهار بخش اصلی به نامهای رمان برگزیده، رمان نویسندگان کتاب اولی، مجموعه داستان برگزیده و مجموعه داستان کتاب اولی را دارد.
رمان تاول کتابی است که داستان خود را در سیزده فصل اصلی به نامهای کوچهی 44، سرهنگ آرنولد، جعفر خُله، سامورایی، قاسم سلمونی، اشرف شلغم، مجید سریش، یوسف آتاری، فوتبال دستی، صفریها، شلیک، خانم ژاپنی و تاول روایت میکند. زبان این داستان بسیار عامیانه و ساده است. تمامی مضامین به کار رفته در کتاب نیز از زندگی روزمره مردم اقتباش شدهاست.
داستان کتاب تاول درمورد جوانی به نام جعفر است. جعفر در محلهای به نام فلاح زندگی میکند. محلهی فلاح یکی از محلههای قدیمی تهران است که در نزدیکی میدان راه آهن قرار دارد. این محله در جنوبیترین نقطه تهران قرار دارد و به دلیل اینکه از زمان قدیم بچههای پایین شهر به مرام و معرفت و دعوا معروف بودند، نام این محله نیز خواننده را به یاد تمام اتفاقات آن محلات میاندازد. داستان تاول در سالهای دهه هفتاد رخ میدهد و حال و هوای دهه هفتاد، پس از جنگ و اندکی مدرنتیه را دارد. جعفر روزگاری قهرمان کشتی بود. او بسیار محبوب و مورد احترام در محله بود. زیرا از گذشتههای دور کشتیگیران در میان مردم از احترام بسیاری برخوردار بودند. اما جعفر کشتی گیر به یکباره مسیر زندگیاش را به سمت اشتباهی تغییر داد. جعفر از آن مرد ورزشکار به یک معتاد و لات در محل تبدیل شد. در نهایت نیز این اعتیاد و الواتیهای او باعث شد تا یک سرهنگ نیروی انتظامی را به قتل برساند. جعفر شخصیت اصلی داستان است. اما شخصیتهای بسیار دیگری مانند یوسف آتاری، اشرف شلغم، قاسم سلمونی، خانم ژاپنی نیز در این داستان حضور دارند. داستان تاول در کنار اینکه زندگی جعفر را روایت میکند، به توصیف فضای محله فلاح و محلههای پایین شهر نیز پرداخته است. از زمان قدیم زندگی و مرام مردمان جنوب تهران با دیگر مناطق متفاوت بود. مردم این مناطق با اینکه با فقر و سختیهای بسیار دست و پنجه نرم میکنند. اما مرام، معرفت و انسانیت را فراموش نکردهاند. داستان این کتاب در واقع یک گزارش رئال از دهه هفتاد، مردمان جنوب شهر و محلههای آنها است.
نسخه چاپی کتاب تاول در سال 1392 توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. نسخه الکترونیکی کتاب نیز در همان سال توسط انتشارات نشر چشمه منتشر شد. نسخه صوتی کتاب تاول در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی اشکال عقیلیپور است. شما میتوانید کتاب صوتی تاول به قلم مهدی افروزمنش، صدای اشکان عقیلیپور و انتشارات نشر چشمه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
مهدی افروزمنش در سال 1357 چشم به جهان گشود. او زادهی تهران است. آقای افروزمنش از کودکی استعداد خوبی در نویسندگی داشت. او به کمک اطرافیانش این استعداد را پرورش داد تا به نویسندگی رسید. مهدی افروزمنش پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشگاه شد. او زمانی که از دانشگاه فارغ التحصیل شد به فعالیت در زمینه مطبوعات روی آورد. او سابقه طولانی در زمینه فعالیت در مطبوعات و روزنامهها به ویژه روزنامههای شهروند، فرهیختگان، اعتماد، بهار، شرق و ... دارد. به علاوه او مدتی نیز دبیر اجتماعی بودهاست. مهدی افروزمنش در سال 1383 در جشنواره مطبوعات کشور به عنوان بهترین گزارش نویس برگزیده شد. او در کنار فعالیتهای مطبوعاتی رمان نویسی نیز میکند. کتاب «تاول» یکی از بهترین آثار او محسوب میشود. این رمان در سال 1393 به عنوان بهترین رمان از سوی موسسه هفت اقلیم انتخاب شد. از آثار این نویسنده میتوان به باران در مترو، سالتور و ... اشاره کرد. کتابهای نام برده از مهدی افروزمنش هم به صورت الکترونیکی و هم به صورت صوتی در فیدیبو موجود است.
اشرف شلغم
یکشنبه بود، فردای روزی که قاسم سلمونی قضیهی شمشیر را برایم تعریف کرد. داشتم از مدرسه برمیگشتم خانه. سر ظهر بود. مدرسهی ما زباد دور از محله نبود؛ مدرسهی سروش، یک مدرسهی خیلی کوچک، درست کنار خط آهن. تنها حسناش این بود که راه آهن هر سال بچههای مدرسه را یک سفر مجانی تا چند ایستگاه دورتر از تهران میبرد و بر میگرداند. توی راه هم ساندویچ مرغ و کانادا درای مجانی میداد. همه کشته مردهی این سفر بودند. تا وقتی قطار از کنار محله یا خانهشان رد میشود برای یک بار هم که شده خودشان آن تو باشند و با دست نشان بدهند که کجا به شيشههای قطارها سنگ میزنند.
محله مثل هميشه ساکت بود؛ البته منظورم از هميشه، سر ظهرهاست که مغازهدارها میبستند. کاسبهای خلاف میرفتند ناهاری به بدن بزنند و میماند نانوایی که به جز نیم ساعت ناهاری، باقی روز را تا وقتی پختش تمام شود باز بود. هنوز نپیچیده بودم توی کوچه که از دور اشرف را دیدم، با یک زنبیل پرمیوه و سبزی که به زور دنبال خودش میکشید. سر کوچه هم جعفر چمباتمه زده بود. به رذاحتی میشد حدس زد که چه اتفاقی میافتد؛ مثل روزهای دیگر. کمی شُل کردم تا برای هزارمین بار بیبنم که جعفر داد میزند«شلغم» و اشرف فحش را میکشد به جدوآباء همه.
راست و حسینیاش هم این من بودم که به بچههای محل گفتم اشرف از شلغم متنفر است. چند سال قبل بود؛ چهارشنبه روزی؛ همان روزی که از اشرف متنفر شدم. روزی که آبجی به شدت مریض شده بود و مامان حتم داشت که چشم خورده. خاله اشرف هم متخصص این جور چیزها بود. مامان گفت اول باید بدانند چه کسی نظرش کرده. رفت یک تخم مرغ آورد، مدادم را گرفت و اسم تمام همسایهها را روش نوشت. مثلاً میگفت فخری خانم و یک دایرهی کوچک روی تخم مرغ میکشید. همه را که گفت و نوشت. آن را لای یک دستمال گذاشت و شروع کرد اسم ها را دوباره گفتن، اما این بار با هر اسم فشاری هم به تخم مرغ میداد. میگفت سر هر اسمی تخم مرغ بشکند معلوم میشود کار او بوده.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 182.۸۶ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۱۹:۴۵ |
نویسنده | مهدی افروزمنش |
راوی | اشکان عقیلی پور |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۷/۱۶ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان لایه های بسیارزیرین جنوب شهررا باهمه فقرفرهنگی وبسترآماده برای هرناهنجاری اجتماعی را روایت میکرد. داستان بدنوشته نشده ولی واقعا روابط لات ولوط ها وحال وهوای داغان این محله ها واقعا هیچ جذابیتی ندارند مگراینکه بستر داستان اصلی ای باشند که دراینجا آخرشم داستان هسته ای یاحرف حسابی ای ندیدیم که دلیلی برای اینهمه صغری کبری چیندن باشه، نهایتا دوستش نداشتم👎
به نظرم ارزش وقت گذاشتن نداشت. من سالتو رو از این نویسنده خوندم. خیلی بهتر از این بود . کل کتاب در حال شخصیت پردازی بود حتی تا سطر آخر ، هیچ خط سیر داستانی نداشت، پر از اصطلاحات و تکه کلامهای لا ت و لوت ها. در کل اگر بخوای داستان رو واسه کسی تعریف کنی، چیزی واسه گفتن نداری ، چون فقط داشت شخصیت های داستان رو از ابعاد مختلف بررسی می کرد.
پیشنهاد میکنم اول این کتاب رو گوش بدین بعد برین سراغ سالتو فضای هر دو داستان یکیه. انگاری دو فصل مجزا از یه داستانن. با اینکه کتاب پر از شخصیته که هیچ ربطی به اصل ماجرا ندارن ولی خیلی باورپذیره و مخاطب رو جذب میکنه. من که خوشم اومد
کتاب روایت جالبی داشت . راوی این کتاب با ادا کردن لحن های درست و حرفع ایشون شنودنرو مجذوب شنیدن میکرد. لهجه های شمالی و ترکی بسیار ب نزدیکی تلفظ شدن و درکل روایت ماهرانه ای بود.
جالب بود، منو یاد کتاب مردی که گورش گم شد انداخت، فقط صدای گوینده باکلاس و متین هست و به فضا و لحن داستان نمیاد.
شخصیت پردازی عالی صدای گوینده به فضای کتاب نمیخورد پایانبندی از نظز من جالب نبود
دقیقا شخصیت های که تو سالتو نوشته انگار سالتو ادامه همین کتابه
لذت بردم ت صویر سازی دهه شصت ادم های واقعیی پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید
داستانی از زیر پوست شهر ، با شخصیت پردازی های بسیار . داستانی شنیدنی
بسیار پرکشش و جذاب