تمامی لحظات زندگی لذت بخش است. حتی روزهای سخت و غمبار نیز فایده خاص خود را دارد. در زندگی یکنواختی باعث افسردگی و خستگی میشود. اما زمانی که غم و شادی در کنار هم قرار داشته باشند بیشک زندگی لذت بخشی خواهید داشت.
کتاب گداها همیشه با ما هستند، توسط توبیاس وولف نوشته شدهاست. این کتاب یکی از کتابهای موفق این نویسنده آمریکایی است. کتاب گداها همیشه با ما هستند مجموعهای از هفت داستان جذاب و شنیدنی است. داستانهای این مجموعه داستانهای تخیلی و یا قصههای رویایی نیستند. بلکه داستانهایی از زندگی روزمره و عادی انسانها هستند. این اتفاقات در زندگی عادی انسان گاهی باعث شادی و گاهی باعث آشفتگی و غم میشوند. این آشفتگیها حاصل شکستها، نرسیدنها و ناکامیها میشود. در داستانهای این مجموعه با اتفاقات بیرونی نویسنده کاری ندارد. همه سخن او با فروپاشیهای درونی انسان است. به طور کلی داستانهای این مجموعه بیسر و ته و بیمحتوا نیستند. هر داستان خواننده را غرق در خود میکند. پس از اتمام هر کدام از داستانها نیز، ساعتهای بسیاری خواننده به ماجراهای داستان و ماجراهای درونی خود فکر میکند. داستانهای مجموعه گداها همیشه با ما هستند، به معنای واقعی رباینده و جذاب محسوب میشود. نام این هفت داستان عبارتند از بگو آره، گمشده، گداها همیشه با ما هستند، فروپاشی صحرا 1968، داستان ما شروع شد، جاذبههای پیشرو و هیولا. در اینجا به اختصار یک داستان از این مجموعه را برای شما بازگو میکنیم.
داستان «بگو، آره» در مورد یک زوج عاشق است. این زوج زندگی بسیار خوبی را در کنار یکدیگر تجربه میکنند. مرد در تمامی کارهای خانه به همسرش کمک میکند. این کار از نگاه دیگران به معنای ایدهآل بودن، یک مرد است. در یکی از شبها پس از رفتن مهمانها هردوی آنها مشغول شستن و جمعآوری ظرفها بودند که بحث جالبی بین آنها آغاز شد. زن از همسرش پرسید که آیا ازدواج یک سیاه پوست و یک سفید پوست اشتباه است؟ از نظر مرد این ازدواج اشتباه است. اما او دلایل خودش را برای مخالفتش دارد. مرد معتقد است که تفاوتهای فرهنگی، تربیتی و زبانی باعث جدایی میشود. اما زن معتقد است که عشق میتواند بسیاری از این مشکلات را برطرف نماید. اما آیا شما مانند مرد فکر میکنید و یا زن؟
کتاب گداها همیشه با ما هستند توسط منیر شاخساری به زبان فارسی ترجمه شدهاست. این کتاب در سال 1389 توسط انتشارات نشر چشمه به چاپ رسید. نسخه صوتی کتاب گداها همیشه با ما هستند در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی اطهر کلانتری است. شما میتوانید کتاب صوتی «گداها همیشه با ما هستند» به قلم توبیاس وولف، ترجمهی منیر شاخساری، گویندگی اطهر کلانتری و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه کنید.
توبیاس وولف Tobias Wolff در نوزدهمین روز از ماه ژوئن سال 1945 چشم به جهان گشود. او زادهی آلاباما در آمریکا است. او دروان کودکی و جوانی خود را در واشینگتن گذارندهاست. او از کودکی علاقه بسیاری به نویسندگی داشت. به علاوه والدینش نیز از او در این راه حمایت بسیاری میکردند. در نهایت او پس از اتمام دوران دانشگاه و فارغ التحصیلی سالها مدرس ادبیات و داستان نویسی در کالیفرنیا و پالو آلتو بود. وولف چند سالی را نیز به عنوان سرباز در جنگ ویتنام حضور داشت. در همان دوران داستانهای کوتاهی را مینوشت. نام این نویسنده با داستانهای کوتاهش شناخته میشود. نام او در کنار چند داستان نویسن بسیار مشهور آمریکا مانند ریچارد فورد، ریموند کارور و ... قرار میگیرد. اولین اثر این نویسنده با ژانر رمان به نام «شایعات زشت» Ugly Rumours در سال 1975 منتشر شد. سرشناسترین اثر این نویسنده که نامش را در سراسر دنیا پر آوازه کرد «زندگی این پسر» است. این کتاب در سال 1989 منتشر شد. داستان این کتاب درمورد دوران کودکی خود نویسنده است. توبیاس وولف در این کتاب شرح کاملی را از زندگی با پدر و مادرش، جدایی آنها و انتخاب خانواده جدیدش را بیان کردهاست. این کتاب حس دردناک بیپدری و خانه بدوشی را به خواننده به خوبی القا میکند. این کتاب جایزه کتاب لسآنجلس تایمز را برای کتابهای زندگینامه نویسی از آن خود کردهاست. با اقتباس از کتاب «زندگی این پسر» در سال 1993 یک فیلم سینمایی ساخته شد. هنرمندان بسیاری از جمله لئوناردو دی کاپریو، رابرت دنیرو و ... در این فیلم حضور دارند. توبیاس وولف تاکنون سه بار برندهی جایزه اُ. هنری شدهاست. فعالیتهای او فراتر از داستان نویسی است. جامعه آمریکا و او را به عنوان یکی از بزرگترین و مهمترین استادان معاصر آمریکا میشناسند. به علاوه او یکی از بنیانگذاران انجمن ادبی دانشگاه استانفورد است. او سالهای بسیاری نیز سرپرست بخش خلق آثار ادبی در دانشگاه سیراکوز بود. توبیاس وولف در سال 1390 مصاحبهای نیز با یکی از مجلات ادبی هنری ایران به نام «نافه» داشت. در این مصاحبه او از دوران جنگ و نظرات خودش در مورد آن دوران گفته است. تاکنون آثار بسیاری از این نویسنده به زبان فارسی ترجمه شدهاند. از این آثار میتوان به عبور از مرگ، چند داستان کوتاه، شکارچیها در برف، در ارتش فرعون، شب مورد نظر، انجیل سفید، مدرسه قدیم و ... اشاره کرد. برخی از این کتابها به صورت الکترونیکی و صوتی در فیدیبو موجود است.
گداها هميشه با ما هستند
مشکل صاحب یک پورشه بودن این است که هميشه عیب کوچکی دارد. اين باریدال ترمزش میچسبید. راسل تصمیم داشت برای تعطیلات عید پاک به مسافرت برود، برای همین بعد از ظهر جمعه زودتر محل کارش را ترک کرد و به منلو پارک رفت تا برونو، مکانیکش، نگاهی به ماشین بیندازد. برونو اتریشی بود. دیوار پشت میزکارش پُر از گواهی نامه بود، بیشترشان هم به زبان آلمانی که موفقیتش را در گذراندن دورههای مختلف دانش فنی پورشه تبریک میگفتند. محل کار برونو مشرف به خلیج بود. او و دستیارش آن جا ماشینها را تعمیر میکردند. هر دو لباس کارهای سفید اتوکشیده میپوشیدند و ابزار کارشان مثل وسایل جراحی برق میزد. راسل که وارد گاراژ شد برونو تنها بود. سرش را بلند کرد و دستی تکان داد و دوباره سرش را زیرکاپوت یک اسپیدستر کلاسیک سبزرنگ برد. راسل چندبار دور اسپیدستر چرخید، بعد از بالا برونو را نگاه کرد. برونو با چراغ قوهای که نور تیزش به باریکی میل بافتنی بود داشت سیمکشی ماشین را بررسی میکرد. برونو پرسید:«خب؟» بعد از این که راسل مشکل ماشینش را توضیح داد. برونو غرغری کرد و گفت:«باشه، باشه، اصلاً زحمتی نیست رفیق قدیمی.»و گفت به محض تمام کردن کار اسپیدستر سراغ ماشین او میرود. چهل و پنج دقیقه یا یک ساعت دیگر. راسل میتوانست منتظر بماند یا دوشنبه برگردد و ماشین را تحویل بگیرد. راسل گفت صبر میکند. دو مرد در دفتر برونو بودند. وقتی راسل وارد شد نگاهی به او انداختند، بعد با صدایی بلندتر از صدای رادیوی برونو که روی میز بود و یک موسیقی دههی پنجاهی پخش میکرد به حرف زدنشان ادامه دادند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 263.۱۹ مگابایت |
مدت زمان | ۰۴:۴۷:۲۶ |
نویسنده | توبیاس وولف |
مترجم | منیر شاخساری |
راوی | اطهر کلانتری |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۶/۱۹ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
حدود نصف کتاب رو گوش کردم ولی اصلا جذبش نشدم، نمیدونم از ترجمه س یا از سانسور که فعلا همه داستانها با پایان باز تموم میشه !! راستش نتونستم یه نتیجه گیری درستی از داستانها داشته باشم، ولی خوانش خوبی داره که همین باعث میشه تا آخر ادامه بدم
متاسفانه فقط یکی از داستانها ارزش شنیدن داشت،فروپاشی صحرا، بقیه از نظر من حرفی برای گفتن نداشتند. صدای گوینده خوب بود.
این نوع نوشته ها مطابق فرهنگ خود نویسنده هست.ترجمه که میشه برای ما غریبه میشه-ولی بازم بد نبود
فاجعه بود،بی سرو ته و نامانوس با فرهنگ ما اما صدای گوینده بسیار گیرا بود
هنوز نخوندم و تازه از امروز میخوام شروع ولی با پرس جو شنیدم. کتاب خوبیه
زیاد با داستان هاش حال نکردم