معرفی، خرید و دانلود کتاب حصار و سگ های پدرم

این کتاب درمورد مرد سالاری و ظلم یک پدره به بچه ها و البته همسرانش... که شاید برای بعضی ها کمی غیر قابل باور به نظر بیاد ولی چیزهای که از گذشته ی نچندان دور (سالهای اخیر یا شاید همین الان )شنیدم اکثرا بر جامعه ی اون دوران همچین فضایی حاکم بوده . اما درمورد خودِ کتاب تقریبا از دو سوم داستان به بعد آقای شیرزاد حسن بشدت تکرر جملات رو درپیش گرفتن و تقریبا داستان از دو سوم به بعد دیگه تموم شد و اون جذابیت آغازینش رو برای من حدااقل از دست داد .ارزش خوندن داره و با چیزهایی آشنامون میکنه که شاید غیرقابل تصور باشه برای نسل امروز ما ... ولی برای من که کتابهای دیگر این نویسنده رو نخوندم باخوندن این کتاب ترغیب نشدم تا کتابهای دیگه ش رو بررسی کنم . در کل کتاب متوسطی بود . اوایل خوب شروع شد ولی تکرر جملات زیاد بود. از دو سوم به بعدِ کتاب ماجرا خیلی کش داده شد طوری که به شخصه بعضی صفحه هارو نخوندم و وقتی کتاب تموم شد رفتم صفحاتیو که نخونده بودم بخونم شاید اونجاها نکته ای وجود داشته باشه ولی دریغا.... در کل نتیجه ای این کتاب منو یاد این جمله میندازه که ^مردمی که به خانه های تاریک و بی دریچه عادت کرده اند از پنجره های باز و نور گیر گریزان اند . آخر چشمشان را میزندو خسته شان میکند و جنگ با افکار پوسیده دشوار تر از جنگ رو در روی جبهه هاست .... دختران و همسران آقای پدر از بس شکنجه شدن و محدود بودن وقتی که به آزادی رسیدن احساسِ پوچی بهشون دست میداد و نتونستن از اون آزادی لذت ببرن چون بردگی باهاشون اخت شده بود در طول سالهای عذاب آورِ زندانِ پدر.... برای درک ظلمی که به زنان و کودکان شده ارزش رو داره که چشممونو رو دو سوم پایانی ببندیم .

داستان سوررئال و استعاری هست.میشه تعمیمش داد به جوامع تحت استبداد ..جامعه ای که یه عمر با استبداد و ظلم پرورش داده شده با اتمام استبداد هم تغییر آن چندانی نمی کنه و بسا که آرزوی همون استبداد رو داره ..آدما قبل از هر چیزی باید منش و طرز فکرشان رو عوض کنن تا روند زندگیشونم تغییر کنه.نه بالعکس. درباره نگارش کتاب فضاسازی و انتقال احساسات در هم برهم شخصیت اصلی عالی بود گرچه در اواخر کتاب کمی به گزافه گویی دچار شد.اگر توضیحات مرتبط با زمان حکومت پدر و حال و هوای قبل از پدرکشی در اوایل کتاب بهتر توصیف شده بود احتمالا مخاطب عام بهتر با کتاب ارتباط برقرار می کرد

با حرف‌های نویسنده در یک کنفرانس که در آخر کتاب نوشته شده، ارتباط برقرار کردن با داستان و فضای کتاب راحت‌تر میشه. داستان درمورد مردسالاریه و اغراق در داستان قابل توجهه، ولی همونطور که گفتم بعد از حرف‌های نویسنده من راحت تر تونستم با داستان ارتباط برقرار کنم و ربطش بدم به شرایط جامعه شرق و بتونم فضای تاریک کتاب رو، به وضوح حس و ترسیم کنم.

داستان فضایی سوررئال داره، پدری که خانواده اش رو در حصاری قلعه مانند زندانی و اونها رو از همه چیز محروم کرده... حتی پس از مرگش هم رهایی در کار نیست و سایه اش همچنان بر اونجا سنگینی میکنه

این کتاب رو من خوندم البته نسخه چاپی شو و با وجود تغییرات بازهم کتابی است که بهترین نکته آن فضا سازیش هست لذت میبرید

با عرض معذرت.. من اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و از خوندن ادامه داستان منصرف شدم..

از نظر من جالب نبود