قصه های شب یلدا
کتابهای این لیست
درباره ی مجموعه قصه های شب یلدا، افسون چشم خورشید
پیرمرد دو دستش را زیر سر به هم چفت کرد و پلکهای خستهاش را بست. به داستان رستم و سهراب فکر کرد که با پند دربارۀ مرگ و تقدیر آغاز میشد، و یاد روزی از روزهای جوانیاش افتاد. آن زمان برای پدر شاگردی م ......
درباره ی مجموعه قصه های شب یلدا، دل و دلبری
اگر... اگر... اگر... اگر خسرو گلرخ را با خودش میبرد، این اتفاق نمیافتاد و حالا مشغول بگو و بخند بودند، اگر خسرو زیر بار این مأموریت نمیرفت.... توی باغ نشسته بود و با گریه و زاری خودش را سرزنش م ......
درباره ی مجموعه قصه های شب یلدا، ملک جمشید
ملکجمشید اول از شنیدن این صدا که معلوم نبود از کدام طرف است و کدام آهو به زبان میآورد، تعجب کرد. حتی گوش تیز کرد که ببیند صدا از کدام سمت میآید، اما بعد به خودش خندید؛ آهو کجا میتواند حرف بزند و د ......
درباره ی مجموعه قصه های شب یلدا، راز کیمیا
وقتی مادربزرگ هنوز خیلی بیمار نشده بود، شب ها آن را به دست می گرفت، عینکش را به چشم می زد. خودش را روی صندلی نعنویی تکان می داد. ورق های زرد شدۀ کتاب را با سوراخ های بید خورده اش آهسته ورق می زد. و ک ......
درباره ی مجموعه قصه های شب یلدا، میعاد در سبزه زار و خداحافظی نکن
آرام برمیگردم. به خانم نگاه میکنم که هنوز با چشمهای بسته تکیه داده است. انگار هزار سال است که خوابیده. از جایم تکان نمیخورم. دلم میخواهد خانم بخوابد. هزار سال بخوابد. دلم میخواهد خودم هم خوابم ......




