نبرد با شیاطین
کتابهای این لیست
درباره ی لرد لاس
با ناله چشمهایم را بستم و زیرلب با غرغر گفتم: - چرا معطلید؟ جنازه را بیارید. من بودم و مدیر مدرسه و مادر و آقای دانلان. مادر در مورد سیگارها شروع به غرغر و پرخاش کرد و گفت: - من پشت جای پارک دوچرخ ......
درباره ی دزد شیطان
هیچ دریچه و چهارچوبی با نور آبی نبود، هیچ شیطانی نبود و هیچ خاطرهای از آنچه اتفاق افتاده بود؛ درست وقتی را که به دنبال آن موجود قلب-ماری، داخل آن نور آبی رفته بودم، یادم نمیآمد. متوجه شدم که چند ر ......
درباره ی اسلاتر
محکم به زمین چنگ زدم و کمکم عقبعقب از او دور شدم تا به تختخواب رسیدم و ایستادم. به طرفم حمله کرد. با هر دو پا، به سرش ضربه زدم. اصلاً وقت نداشتم که نگران آسیبدیدگیاش باشم. ضربهام محکم و بسیار د ......
درباره ی بک
مادرم بعد از ساعتها پیادهروی ناتمام و دردناک، در مقابل دروازهی یک دژ گرد و بلند روی زمین افتاد، همان دژی که در آن بزرگ شدم. قدرت آن را نداشت که صدا بزند و کمک بخواهد. همانجا در لجن و آب کثیف در حا ......
درباره ی جانور خون
گرابز گریدی تا کنون موفق به فرار نشده است. او با فریب شیاطین و شکست آن ها به جای دیگری رفت، اما با کامل شد ن ماه او باید بماند و بجنگد.آیا جانور خون وارد شده؟ ......





