نامم منوچهر و شهرتم پزشک است. در 20 تیرماه 1385ش، 51 سالم تمام میشود. پدرم نزدیک صد سال عمر کرد. در جوانی که در هندوستان (بمبئی) چشمپزشکی میخواند، از طریق کنسولگری ایران موظف به انتخاب نامخانوادگی شد، پس پزشک را برگزید تا هم با تحصیلاتش مناسبت داشته باشد و هم یادآور حرفۀ موروثی پدرانش باشد که همگی طبیب و حکیم بودند. من در تهران (1344ش) به دنیا آمدم در حالیکه پدرم پزشکی پنجاه و شش هفت ساله، مسلط به سه زبان انگلیسی، فرانسه، عربی و کمی هم ترکی استانبولی. از اولین ترم دوره فوق لیسانس، برای تدریس دعوت شدم و چند سال در دو دانشگاه درس دادم که شیرینترین ایام عمرم بوده است. همزمان در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ـ از سال 1364ش، مشغول کار شدم و با نوشتن مقاله در رشتههای تاریخ علم، فلسفه و تاریخ، در کنار تدریس در دانشگاه، فرج بعد از شدت را تجربه کردم. از سال 1369 یا 1370 به بعد، جمعاً در حدود ده سال، در دو نوبت در کانادا اقامت داشتم و در دانشگاه اتاوا و کالج فلسفه و الهیات دومینکین (اتاوا) جمعاً سه سال درس خواندم و دروسی را که در ایران نگذرانده بودم در آنجا ادامه دادم. در سال 1995 میلادی، پس از تحمل رنج و مراوت بسیار بالاخره در مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل (مونرآل) برای دورۀ دکتری فلسفه پذیرفته شدم و کلاسهایم در ماه فبریوری آغاز میشد. متأسفانه به علت بیماری همسر و برخی علل دیگر ـ مانند لزوم نقل مکان از اتاوا به مونرآل و سرپرستی خانوادۀ پنج نفری و ... مجبور شدم از بزرگترین آرزوی زندگیم دست بکشم. در آن هنگام وضع خودم را اینطور توجیه کردم که بگذار موفقیتها را میان خود و فرزندان و همسرم تقسیم کنم. اکنون ناراضی نیستم، زیرا گذشت من از تحصیل در دورۀ دکتری موجب شد بچههای خوب، پرانرژی، موفق، سالم و آرامی تربیت کنم و زندگی خانوادگیم را حفظ نمایم.در حال حاضر، مدیریت بخش گزینش عناوین دائرةالمعارف بزرگ اسلامی «دبا» و دانشنامه ایران «دانا» را برعهده دارم.