کتاب باید بدانم نشر خوب

باید بدانیم که زندگی مسیری پرپیچ و خم و غیر قابل پیش بینی است. در این مسیر هدف لذت بردن از راه است نه مقصد. زندگی همیشه برای ما برگی را رو می‌کند که شوکه کننده است. به علاوه چیزی را از ما گرفته یا به ما می‌دهد که هیچگاه انتظارش را نداشته‌ایم.

نقد و بررسی کتاب «باید بدانم»

کتاب باید بدانم Need to Know توسط کارن کلیولند نوشته شده‌است. این کتاب در سال 2018 به زبان انگلیسی در کانادا منتشرشد. کلیولند به علت تجربه خود در سازمان CIA این داستان را بر اساس واقعیت نوشته‌است. به علاوه وی دقت بسیاری در طرح تمامی جزئیات این داستان داشته است. داستان این کتاب در بیست و چهار فصل نوشته شده‌است. به علاوه این فصل‌ها به سه بخش «همه چیز از دو روز قبل شروع شد»، «یک سال بعد» و «خاتمه» طبقه بندی می‌شوند.

داستان کتاب باید بدانم حول محور دو شخصیت اصلی با نام‌های ویوین میلر Vivian Miler و مت   Mattاست. ویوین و مت یک زوج معمولی هستند. آن‌ها مانند بسیاری از خانواده‌ها زندگی آرام و عاشقانه در آمریکای شمالی دارند. این زوج چهار فرزند زیبا و باهوش دارند. آن‌ها روزها سرگرم فعالیت‌های بیرون از خانه هستند. به علاوه به وضعیت درس و مدرسه فرزندانشان نیز رسیدگی می‌کنند. این خانواده زندگی خوبی را در کنار یکدیگر دارند. مت مهندس نرم‌افزار است. شغل وی این اجازه را به او می‌دهد که بیشتر از همسرش به کارهای بچه‌ها رسیدگی کند. مت و فرزندان تصور می‌کنند که ویوین فقط کارمند ساده دولتی است. ویوین نمی‌تواند چیزی در مورد شغلش به کسی بگوید. حتی اگر آن فرد همسرش باشد. ویوین یک تحلیلگر اختصاصی ضد جاسوسی در سازمان سیا CIA آمریکا است. کار او یکی از فوق سری‌ترین مشاغل در جهان محسوب می‌شود. این سازمان مدتی است متوجه فعالیت‌های جاسوسانه روسیه در آمریکا شده‌است. به همین دلیل ویوین و گروهش مامور ساخت سیستمی برای کشف این جاسوس‌ها هستند. این جاسوس‌های روسی در قالب شهروندان عادی در آمریکا حضور دارند. سازمان سیا یکی از آن‌ها را یافته است. اما تعداد این جاسوسان بیشتر از یک نفر است. ویوین با کمک سیستمی که ساخته، به کامپیوتر این جاسوس دسترسی پیدا کرده‌است.

او با تجسس در کامپیوتر این جاسوس، به تصویر پنج جاسوس دیگر برمی‌خورد. در نهایت تعجب یکی از آن‌ها همسر خود ویوین است. در یک لحظه تمام هرآنچه که تصور می‌کرد، خوب است مانند ازدواج، عشق، میهن پرستی و زندگی‌اش همگی نابود شدند. تمام ذهن ویوین پر از سوال شده بود. مت واقعا کیست؟ آیا او می‌تواند به کشورش خیانت کند تا خانواده‌اش را در کنار هم نگه دارد؟ ویوین قسم خورده، تا پای جان از کشورش در مقابل دشمنان خارجی و داخلی دفاع کند. اما او اکنون بر سر دو راهی بزرگی قرار گرفته است. میان وفاداری و خیانت، عشق و سوءظن به چه کسی می‌تواند اعتماد کند؟

این کتاب نظر بسیاری از آمریکایی‌ها و منتقدان را به خود جلب کرده‌است. کلیولند خودش سال‌ها تحلیلگر سازمان سیاCIA  بود. بنابراین او در مورد اسرار و کسانی که برای حفظ آن‌ها می‌جنگند، را می‌شناسد. در این کتاب شخصیت‌ها از رشد انسانی برخوردار نیستند. درگیری درونی ویوین کاملا واضح و تکان دهنده است. مخصوصا زمانی که نگاهی به گذشته خود با همسرش می‌اندازد. او تمامی گذشته، حرفای همسرش، تصمیماتشان و علاقه بین‌شان را به یاد می‌آورد. اگر انتظار یک داستان هیجان انگیز را ندارید، می‌توانید از این کتاب جذاب لذت ببرید.

ترجمه کتاب «باید بدانم» به زبان فارسی

کتاب باید بدانم توسط حسین یعقوبی به زبان فارسی ترجمه شده‌است. این کتاب در سال 1398 توسط انتشارات نشر خوب به چاپ رسیده و منتشر شد. حسین یعقوبی فعالیت خود را در زمینه ترجمه از سال 1376 آغاز کرد. اولین کتاب وی با انتشارات مهر به چاپ رسید. این مترجم در سال 1384 برنده جایزه ادبی صادق هدایت شد. وی تاکنون با بسیاری از ناشران مطرح ایران همکاری کرده‌است. حسین یعقوبی را باید مترجم، روزنامه نگار، نویسنده و نمایشنامه نویس دانست. از آثار منتشر شده توسط این مترجم می‌توان به پارادکس، هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردم، تخت بخواب، اتفاق ممنوع نیست، الفبای تقلب، امشب نه شهرزاد، استادان تبسم و این‌گونه بشر این‌گونه شد اشاره کرد. تمامی آثار ذکر شده در فیدیبو موجود هستند. شما می‌توانید کناب الکترونیکی باید بدانیم اثر کارن کلیولند و ترجمه حسین یعقوبی و انتشارات نشر خوب را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.

درباره‌ی نویسنده کتاب «باید بدانم»، کارن کلیولند

کارن کلیولند Karen Cleveland فارغ التحصیل دانشگاه دوبلین و دانشگاه هاروارد است. وی به مدت هشت سال عضو سازمان امنیت آمریکا CIA بود. به علاوه دو سال از این دوره را در دفتر ضد تروریسم گذارند. کتاب باید بدانم اولین کتاب این نویسنده است. او در این کتاب از تجربیات و مشاهدات خود در محل کارش استفاده کرده‌است. به دلیل آشنایی کامل با فضای امنیتی و حتی احساسی سازمان سیا، این کتاب را به زیبایی هر چه تمام نوشته است. کلیولند هم اکنون با همسر و فرزندانش در ایالت ویرجینیای شمالی زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب «باید بدانم»

به فلش خیره می‌شوم و به یادداشت ضمیمه‌اش. قاعدتاً الان باید حس بدی داشته باشم و از این که زندگی و آینده شغلی‌ام در خطر فروپاشی است آشفته و پریشان باشم. آن هم کی؟ درست موقعی که تصمیم گرفتم دست از نگرانی بردارم و دوباره از زندگی لذت ببرم. اما نه آشفته‌ام و نه پریشان، در عوض حس آرامش غریبی دارم. شاید برای این باشد که در اعماق وجودم می‌دانستم که چنین روزی از راه می‌رسد. از همان وقتی که اولین پاکت را دریافت کردم، می‌دانستم. البته نمی‌دانستم کی به سراغم می‌آیند اما مطمئن بودم که به سراغم می‌آیند. حالا که آمده‌اند حداقل دیگر اضطراب و انتظار آمدنشان را ندارم. یک جورهایی به آرامش رسیده‌ام. همان طور که می‌گویند خبر بد بهتر از بی خبری است.

مت به جلو خیره شده، به جاده پیش رویمان، چهره‌اش رنگ پریده و نگران است. با صدای گرفته ازاو می پرسم:«اینو دیدی؟»

سکوتش را می‌شکند:«بله.»

به او یادآوری می‌کنم.«می‌دونستم این کارو می‌کنن.»

از آينة راننده نگاهی به بچه‌ها می‌کند و بعد جواب همیشگی‌اش را می‌دهد:«حلش می‌کنیم.» بیرون را نگاه می‌کنم. به چراغ‌های دو طرف جاده، آن قدر نگاه می‌کنم تا از نظرم ناپدید می‌شوند.

مت ساکت است. بچه‌ها ساکت‌اند. تنها صدای موتور ماشین به گوش می‌رسد و صدای ماشین‌هایی که در جاده درحال گذرند. چشمانم را می‌بندم. خودشه، این همان چیزی است که منتظرش بودم. معلوم شد که حق با من است که درست پیش بینی کرده بودم و البته از تأیید پیش بینی‌ام اصلا خوشحال نیستم. اصلاً. تنها حسی که دارم پوچی و تهی بودن است. آن احساس ناخوشایند مجددا به سراغم می‌آید، حس این که در شرف از دست دادن هر چیزی هستم که در این دنیا دوست دارم. هر چیزی که در این دنیا برایم مهم است.