کتاب مدیر مدرسه یکی از آثار نویسنده بزرگ معاصر ایرانی جلال آلاحمد است و از نگاه بسیاری از منتقدین بهترین اثر وی نیز بهشمار میرود. جلال آلاحمد در این کتاب داستان آموزگاری را روایت میکند که از معلمی به ستوه آمده است. این آموزگار برای آنکه کمی آسودهتر شود و درآمد بیشتری نیز کسب کند، تصمیم میگیرد تا مدیر دبستان شود. اما پس از آغاز کار خود بهعنوان مدیر دبستان، تازه متوجه سختیهای این کار میشود. مدرسه با کاستیهای بسیاری مواجه است، مدیر تلاش میکند تا این کاستیها را برطرف کند، اما عدم همکاری اداره و در ادامه والدین اجازه بهبود اوضاع را به وی نمیدهد.
جلال آل احمد، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم معاصر ایرانی است که در سال ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی پسرعموی سید محمود طالقانی بود. آلاحمد در بیستسالگی بهدلیل درخواست پدرش، راهی نجف میشود تا درس طلبگی بیاموزد و بهنوعی راه پدرش را ادامه دهد. البته او خود، به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ اما در نجف ماندگار نشد و پس از سه ماه به تهران بازگشت. بهگفتهی برخی نویسندگان، وی در بازگشت از نجف در خصوص بسیاری از احکام شیعیان دستخوش دودلی و شک شده بود و دیگر مهر نماز زیر پیشانی نمیگذاشت.
در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل گشت. او تحصیل را در دورهی دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد؛ اما در اواخر تحصیل از ادامهی آن صرفنظر کرد. نخستین مجموعهی داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او که تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، جلال آلاحمد بهجز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردمشناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت. جلال با سیمین دانشور که یکی از نویسندگان مطرح ایران بهشمار میرود ازدواج کرد. آل احمد در سال ۱۳۴۰ به شهرت رسید و پس از شهرت توانست در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بهسزایی داشته باشد. جلال آلاحمد در سال ۱۳۴۸ در سن چهلوپنج سالگی در اسالم گیلان گذشت. برخی از آثار جلال آلاحمد عبارت هستند از: پنج داستان، نفرین زمین، سنگی بر گوری، نون والقلم و... .
بخشی از کتاب صوتی مدیر مدرسه
فردا اول صبح رفتم مدرسه، بچهها با صفهاشان به طرف کلاسها میرفتند و ناظم چوب به دست توی ایوان ایستاده بود و توی دفتر فقط ۲ تا از معلمها بودند. معلوم شد کار هر روزشان است. ناظم را هم فرستادم سر یک کلاس دیگر و خودم آمدم دم در مدرسه به قدم زدن. ۲ ضلع شمالی و شرقی مدرسه کوچه بود. کوچههایی بالقوه که دراز و مستقیم از وسط بیابان خالی میگذشتند و اریب به خیابان اصلی میرسیدند که قیرریز بود و اتوبوس در آن میرفت و درختکاری داشت و دکان و آبادی. فکر کردم از هر طرف که بیایند مرا این ته دم در مدرسه خواهند دید و تمام طول راه در این خجالت خواهند ماند و دیگر دیر نخواهند آمد.
نمیدونم هدف از نوشتن این کتاب وقتگذرونی بوده یا سرگرمی اما من که توی ۳۵ دقیقه اول چیزی یاد نگرفتم و بخاطر همین از خیر بقیهاش گذشتم. کارهای مهمتری هست و رمانهای پرمعناتری که به آدم چیزی یاد میدن.
5
به همهی معلمها توصیه میکنم این کتاب رو گوش کنن. :) داستان جالبی بود و واجبه که آثار نویسندههای اینچنینی رو هم مطالعه کنیم. گویندگی خیلی خوبی هم داشت. :)
3
کتاب جو مدارس و دغدغه های معلمین و مسئولین و حتی ادارات دهه های ۲۰ تا ۶۰ رو خیلی خوب توصیف میکنه. طنز تلخی هم داره. یکی از آثار خوب جلال هست
1
خیلی متاسفم ، در بخش دوم راوی ، کلمه ی کُلْفَت را میخواند: کُلُفْت. این همه کم سوادی و مهمتر از اون عدم کنترل و تصحیح باور نکردنیه!
4
آموزنده 🦉
سبک نوشتن جلال آل احمد کلا روان و خودمونیه
موضوع کتاب جالبه
راوی خیلی خوب حس رو منتقل میکنه
بعنوان نوشته ای سرگرم کننده هم پبشنهاد میکنم
5
خدا قوتی باید گفت به راوی کتاب .بسیار جذاب و با بیان عالی کتاب را روایت می کند. ممنون
4
خیلی خوب روایت شده. صدای گوینده و لحن بیان عالیه
4
اصلا دوست نداشتم لحن گوینده رو بشدت مصنوعی و سرد بود
5
داستان خوب و روانی داره مخصوصا برای نوجوانان مناسب