پیوند احتمالی فلسفه هایدگر با امر سیاسی و کنش سیاسی او در سال ۱۹۳۳ به تحقیقی جداگانه و مستقل نیازمند است که مطلب را به دور از جنجال و تأثرات شخصی پیگیری کند. موضعگیری سیاسی هایدگر در سال ۱۹۳۳ به هیچوجه نه قابل دفاع است نه قابل تطهیر. لیکن در این باره از عدالت نباید عدول کرد. به بیانی روشنتر میتوان گفت که اعلام فهرستی از اقدامات اداری هایدگر در همنوایی با رژیم ضدبشری و تمامتخواه آلمان هیتلری موضوعی است که البته پیشتر به لحاظ اخلاقی محکوم شده است و به حکم محکمه نازیزدایی متفقین مجازات ممنوعیت از تدریس را در پی داشته است. هایدگر در نخستین درسگفتارهای دانشگاهیاش پس از رفع ممنوعیت تدریس او، که بعدها با افزودههایی منتشر میشود، به مسئله امکان صلح واقعی – صلحی که بمب اتم آن را حفظ نکند و آتشبس نباشد – اشاراتی تأملبرانگیز دارد. کتاب چه باشد آنچه خوانندش تفکر و حتی عمده مضامین آن شاید درونمایه سیاسی کتاب را از چشم ما نهان کند. غوغایی که تقریباً از دهه ۶۰ به بعد و بویژه پس از مرگ هایدگر در سال ۱۹۷۶ علیه سکوت هایدگر درباره هولوکاست اوج میگیرد چنان که در نامه شاگرد قدیمی هایدگر – هربرت مارکوزه – در فصل ۶ همین کتاب هایدگر از محکوم کردن امر محکوم شده امتناع دارد.