«جاده با دور شدن از شهر و نزدیکی به کوههای کاستکیل پیچوخمش بیشتر و البته ناامنتر شده است. هوا تاریک و خرابتر شده است. رودخانهی هادسون گاه دیدرس است و گاه ناپدید میشود. آن سمت جاده، جنگلی با درختهای درهمتنیده به چشم میخورد؛ مانند جنگل قصههای پر از جن و پری؛ گویی میخواهد تو را در خود ببلعد. برف میبارید؛ درست مانند پشتصحنهی یک کارتپستال زیبا.» اینها جملاتی است که شاری لاپنا رمان مهمان ناخوانده را با آن شروع کرده است. فضاسازیای جذاب که خبر از داستانی هراسانگیز میدهد.
خالق غریبهای در خانه و زن همسایه کتاب دیگری نوشته است که خواننده را میخکوب میکند. کتابی که یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز و یوکی ساندی تایمز است. مهمان ناخوانده معمایی جذاب است که تا به جواب نرسید نمیتوانید آن را زمین بگذارید.
مهمان ناخوانده با عنوان اصلی «an unwanted guest» داستان جذاب و دلهرهآوری دربارهی یک تعطیلات آخر هفته است که سال 2018 منتشر شد. این کتاب بهسرعت با استقبال مخاطبان مواجه شد و توانست در صدر فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار بگیرد. مهمان ناخوانده بهسرعت به زبانهای مختلف ترجمه شد و در سراسر جهان خوانندگان خود را پیدا کرد. این کتاب داستانی سیوهفت فصلی است که تعطیلات سهروزهی چند دوست در هتلی دورافتاده را از زمان حرکت ساعتبهساعت روایت میکند، دوستانی که همهشان از این تعطیلات به خانه برنمیگردند.. نویسنده از نگاه همهی شخصیتهای داستان دربارهی ماجراها حرف زده است و احساسات و رفتارهای آنها را با دقت و جزئیات توصیف کرده است.
کتاب مهمان ناخوانده روندی جذاب دارد و خواننده را برای فهمیدن حقیقت بیتاب میکند. فضای این داستان پر از تعلیق و هیجان است و خواننده را طوری با خود همراه میکند که انگار خودش در هتل و کنار مهمانان حضور دارد. داستان این کتاب از جمله روایتهایی است که میتواند خوراک خوبی برای فیلمسازان باشد و یک فیلم خوب از روی آن در سینما ساخته شود.
حضور در یک هتل کوهستانی دنج برای تمام آخر هفته قرار است یک فرار درستوحسابی از زندگی روزمره باشد. هتل میچل هتلی با اتاقهای بزرگ، شومینههای زیبا، انبار شراب و فرصتهای مناسب برای تفریحهای زمستانی است. هتلی که با تکنولوژی بیگانه است و حتی ژنراتور برق ندارد؛ اما کولاک و برف شدید همهچیز را تغییر میدهد و این فرار بزرگ را برای مهمانانی که دستهجمعی به این هتل آمده است تبدیل به زندان میکند. برق و سیمهای تلفن همه قطع شدهاند و راهی برای خروج از هتل یا تماس با بیرون وجود ندارد. مهمانان تلاش میکنند این را بهعنوان فرصتی متفاوت تلقی کنند و از آن لذت ببرند تا اینکه اتفاق وحشتناکی میافتد. یکی از مهمانان مرده است. این اتفاق حادثه به نظر میرسد اما با مرگ مهمان دوم وحشت تمام هتل را در خود فرومیبرد. آیا قتل دیگری در کار است؟ درون این بهشت برفی کسی یا چیزی مهمانان را یکییکی انتخاب میکند و آنها هیچ فرصتی برای فرار ندارند، مهمانان هتل شکارهایی هستند که سعی میکنند نفر بعدی نباشند و به چنگال شکارچی ناشناس نیفتند.
دیوید قهوهاش را نوشید. باید بیدار بماند. دیشب هم کم خوابیده است. حالا چشمهایش میسوزد و حسابی خسته است. تا اینجا توانسته است این تعداد گوسفند را نجات بدهد. همه شبیه به گوسفند هستند چون بهشدت ترسیدهاند و نمیدانند باید چهکار بکنند.
متیو او را نگران میکرد. عصبی و بههمریخته است. دیوید دلش میخواست اسلحه را از او بگیرد اما حوصله درگیری ندارد. نمیتواند پیشبینی کند متیو قادر به چه کاری ست.
حتی نمیتواند پیشبینی کند که بقیه قادر به چهکارهایی هستند. بیان حقیقت دربارهی رایلی منطقی است. تاریخچهاش، تجربیاتش، شخصیت مضطرب، چشمهای نگران، تنشهای مداوم، زیادهروی او را در نوشیدن توجیه میکند.
میدانست که او خبرنگار است. اگر سه یا چهار سال در افغانستان بوده شاید خبری دربارهی او نشنیده باشد. شاید فقط به گوین حسودی کرده باشد. شاید هنوز گوین دربارة گذشتة او چیزی نمیداند؛ اما گوین گفت که میخواهد دربارة مسئلهای با او حرف بزند. شک ندارد که او قاتل همسرش است. شاید هم موضوعی دربارة خودش باشد. شاید عاشق کسی دیگر است و دیشب نتوانسته است حرف دلش را بزند.
اگر امشب را نتوانند صبح کنند هیچ آیندهای برای خودش و گوین متصور نیست. فعلاً باید با همین مشکل فعلیاش مواجه بشود. به جهنم که رایلی چه میداند و چه فکری میکند.
دیوید سعی دارد موقعیت را تجزیهوتحلیل کند همانطور که پرونده وکالتش را بررسی میکند. محتملترین سناریو در قتل دانا قاتل بودن نامزدش متیوست. آنها باهم جروبحث داشتند. شاید خودش او را از پلهها هل داده باشد. شاید هم قصد و عمدی در کار نبوده اما بهمحض اینکه متوجه شده چهکاری کرده است تصمیم گرفته کارش را تمام کند.
اما کاندیس... شاید او کاری در حق دانا و متیو کرده باشد. شاید چیزی دربارة مرگ دانا میدانسته است. شاید چیزی دیده یا شنیده است. مرتب دانا و نامزدش را زیر نظر داشت؟ او میدانست آنها چه کسانی هستند. شاید بیرون از اتاق یواشکی فالگوش ایستاده، صدای جروبحث آنها را شنیده جایی قایم شده. بعد هم که دیده متیو او را هل داده است. اگر اینطوری ست پس چرا حرفی به کسی نزد؟
شاید آنقدر ترسیده بوده که میخواسته تا رسیدن پلیسها صبر کند. شاید برای همین به قتل رسیده است.
شاری لاپنا نویسندهی کانادایی متولد 1960 است. او برای تریلری که سال 2016 با عنوان «the couple next door» نوشتهشده است معروف شد. این رمان در ایران با نام «زن همسایه» شناخته میشود، زن همسایه هم در کانادا و هم در سطح جهانی یکی از پرفروشترین کتابهای آن سال بود.
شاری لاپنا پیش از آنکه نویسندگی را بهعنوان شغلش انتخاب کند معلم زبان انگلیسی و وکیل بود. او اولین کتابش به نام «» را سال 2008 منتشر کرد. این کتاب سال 2009 نامزد جایزهی «سانبرست» شد. رمان دوم او «اقتصاد خوشبختی» نیز سال 2012 نامزد جایزهی «استفن لیکاک» شده بود.
داستانهای شاری لاپنا پر از معما و دلهرهآور است. او شخصیتهایش را روانکاوی میکند و به عمق روحشان نفوذ میکند تا انگیزههایشان را پیدا کند، او را میتوان یکی از بهترین نویسندگان داستانهای پلیسی در حال حاضر دانست.
آخرین کتاب شاری لاپنا با نام «کسی که میشناسیم» سال 2019 منتشرشده است. کتابهای او تابهحال به سیوپنج زبان ترجمهشده و در سراسر دنیا خوانندگان خود را پیداکرده است. خوانندگانی که انتظار کتابهای جدیدی از او دارند و منتظرند ببینند خانم نویسنده چه سفر هیجانانگیز یا دلهرهآور دیگری برایشان ترتیب داده است. او در حال حاضر در تورنتو ساکن است.
کتابهای شاری لاپنا همزمان با سراسر جهان در ایران نیز با استقبال خوبی مواجه شدهاند. کتاب مهمان ناخوانده در عرض یک سال با سه ترجمهی مختلف به بازار کتاب ایران آمد. عباس زارعی مهمان ناخوانده را برای نشر آموت به فارسی برگردانده است. عباس زارعی پیشتر کتابهای غریبهای در خانه و زن همسایه را از این نویسنده به فارسی برگردانده بود. همچنین نشر ثالث این کتاب را با ترجمهی هوشمند دهقان روانهی بازار کتاب ایران کرده است. ترجمهی دیگر این کتاب متعلق به فرانک سالاری است که نشر البرز آن را چاپ کرده است.
مهمان ناخوانده برای تمام کسانی که داستانهای پرهیجان و معمایی را میپسندند کتاب مناسبی است. این کتاب داستانی ساده را روایت کرده که ناگهان تبدیل به معضلی پیچیده میشود. معضلی که هیچکس نمیتواند از آن فرار کند و فضای روانی هولناکی را حاکم میکند. اگر طرفدار فیلمها و داستانهای ترسناک باشید نمیتوانید این کتاب را زمین بگذارید. شاری لاپنا سفری به هتلی دورافتاده تدارک دیده است که شخصیتهای داستانش را با برف و سرما و خوانندگانش را با قلم گیرا و هوشمندش در آن گیر میاندازد. این کتاب میتواند در اتاق انتظار مطب یک پزشک، در یک سفر درونشهری طولانی در مترو یا اتوبوس و هرجایی که باید مدتزمان زیادی را به انتظار بگذرانید گذر زمان را برایتان بیمعنا کند.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب مهمان ناخوانده اثر شاری لاپنا با ترجمهی فرانک سالاری است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 252 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۲۴:۰۰ |
نویسنده | شاری لاپنا |
مترجم | فرانک سالاری |
ناشر | انتشارات البرز |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۷/۰۳ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 35,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نمیفهمم چه طور بقیه این کتاب رو با کارهای آگاتا کریستی مقایسه کردن! اصلاو ابدا تعلیق ؛ روون بودن و عمق شخصیت های آگاتا کریستی رو نداشت... روایت داستان کند ؛ ضعیف و بسیار بی منطق بود و حاشیه ها بسیار زیاد ! شخصیت پردازی خیلی ضعیف انجام شده بود... کاراکترها و قاتل رو هیچ جوره نمیشد درک کرد.... گاف های داستان زیاد بود که واسه لو نرفتن داستان نمیگم ولی با گاف های این کتاب میشه یه کتاب دیگه نوشت... در مجموع کار بد و ضعیفی بود و مقایسه ش با نویسنده بزرگی مثل آگاتا کریستی فقط دست کم گرفتن این نابغه بزرگ هست.
تعدادی مسافر برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به هتلی لوکس و دور افتاده آمدند و در توفان برف گیر افتادند. مسافرین، یکی پس از دیگری کشته می شوند... بسیار زیبا و ماهرانه.توصیفات بقدری جاندار است که می توانید ماجرا را جلوی چشمتان براحتی مجسم کنید.من اصلا نتوانستم حدس بزنم قاتل کیست. ترجمه عالی است.
دور و بر این خانم سالاری یه نفر نیست که بهش یاد بده ماضی و مضارع چیه؟ تو همهی کتابایی که ترجمه کرده، چند جمله زمان حاله و چند جمله زمان گذشته و همینجوری بیدلیل زمان فعلها عوض میشه. انگار تو نشر البرز هم بعد از ترجمه دیگه کسی متن کتاب رو نمیخونه، یا اگه میخونه، از مترجم هم بیسوادتره!
خیلی قشنگ بود. مثل کتابای اگاتا کریستی چاره ای جز یه سره خوندن و تموم کردن برا آدم نمیذاشت. من شب شروع کردم و به هیچ وجه نتونستم بیخیالش شم بیدار موندم تا ۷صبح تمومش کردم. کشش خوبی داشت. اما قاتلُ دوست نداشتم هیجان زدم نکرد. نمیدونم چرا?
من از سیر داستان خوشم اومد، داستان به نوعی تصویر شده که من بی حوصله تو کتابخونی ام سعی کردم خیلی کم رج بزنم و اکثر دیالوگ ها رو بخونم. البته من در آخر نتونستم قاتل ها رو درک کنم، بنظرم یکم ناپخته به تهش رسید. ولی در کل کتاب جنایی جالبی بود و پیشنهادش میکنم.
به نظر من اصلا مثل آگاتا کریستی نیست. کتاب خوبه ولی زیاد معمایی نیست. آخرش با شانس پیدا میشه که قاتل کیه. آگاتا کریستی یه سری نکات ریز و کلیدهایی برای پیدا کردن قاتل توی داستان میذاره که تو کتابای این نویسنده نیست
کتاب بسیارگیرابودوتاپایان قادر نبودم آن را کنار بگذارم .نویسنده آنچنان خواننده راجذب مطالب کتاب میکندگویی همراه با قهرمان آن لحظات رازندگی می کنی.به علاقمندان کتابهای جنایی ومعمایی پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانند.
بعد مدت ها یه کار خوندم که هم شبیه و هم به زیبایی کارای آگاتا کریستی بود، یه جور ادای احترام به ایشون❤ فقط هم شبیه "تله موش" نیست و فضای داستان میتونه شما رو به یاد "سپس هیچکس نبود" و "قطار سریع السیر شرق" هم بندازه
مثل کتاب همسایه بغلی عاالی بود کلا نویسنده باحالی دوتاکتابشو خوندم خیلی خوشم اومد هازهردوتاشون هم خواننده رو ترغیب به ادامه خوندن میکته هم تو بهت وتعجب میزاره در کل توصیه میکنم اگر دنبال معما هستین بخوتید
با اینکه دیگه گیر افتادن تو یه جای برفی و یخبندان دیگه واقعا تکراری شده ولی داستان جذابی داشت که تا اخر کتاب شما رو کنجکاو نگه میداره. منو یاد کتاب ده بچه زنگی آگاتا کریستی انداخت.