ذِن ــ تلفظ ژاپنی چَنِ چینی است، و بهطورکلی اسم چند فرقه از شاخهی مَهایانهی آیین بودا است. این آیین پروردهی جان چینی است بعد از پیوند آن با اندیشهی هندی که در قرن اول میلادی از راه آموزههای بودایی به چین معرفی شد. فلسفهی ژرف و دیالکتیک ظریف و تحلیلهای نافذ و تفکرات بودایی، اندیشهمندان چینی، خصوصاً دائوهاییها، را برانگیخت.
با آنکه جان چینی عمیقاً از راه تفکر هندی برانگیخته شد، اما هرگز نه پیوندش را با کثرت اشیاء از دست داد و نه هرگز جنبههای عملی زندگی روزمره را ندیده گرفت. این منش روانشناختی ملی یا نژادی سبب شد که آیین بودای هندی به آیین بودایی ذِن استحاله پیدا کند.
ذِن همین که توانست در چین پا بگیرد و آنقدر توش و توان پیدا کند که روی پای خودش بیایستد، از اولین کارهایش یکی پایهگذاری شکل خاصی از دیرنشینی بود که کاملاً از نوع قدیمیتر زندگی رَهبانی بودایی متمایز بود. دیر ذِن مجموعهیی خودمختار شد با بخشهای بسیار که هریک کاری خاص خود داشتند در خدمت «انجمن رهروان». یک سیمای شایان ذکر این نهاد، اصل دموکراسی کامل آن بود. در عین آنکه طبعاً به پیران و پیشکسوتها حرمت میگذاشتند، تمام دیرنشینها میبایست به یکاندازه در کارهای روزمره شرکت کنند؛ مثل جمعکردن هیزم و کاشتن زمین و چیدن برگ چای. حتا استاد هم در این کارها شرکت میکرد و در حین کار رَهبانها را در یافتن فهم درستی از ذِن ارشاد میکرد.
ذِن، در متافیزیک، خیلی از آموزههای دائویی را که تفکرات بودایی در آنها تغییراتی داده بود جذب کرد، اما در سلوک عملی زندگیش دو چیز را بهکلی نادیده گرفت: یکی تعالیگرایی دائویی و دیگری رویگرداندن هندیها از زندگی تولیدی. روزی از یک استاد ذِن پرسیدند که زندگی آیندهاش میخواهد چهطور باشد؛ بیدرنگ جواب داد: «درازگوشی باشم یا اسبی و به درد روستاییها بخورم.»
یک جدایی دیگر رَهبانهای ذِن از الگوی قدیمیتر انجمن رَهبانها این بود که تمام وقت آنها نه به نیایش و ریاضت و این جور اَعمال زاهدانه میگذشت و نه به سورهخوانی و ذکر کتابهای مقدس و قیل و قال بر سر محتوای آنها، یا خواندن آنها نزد استاد، تکتک یا گروهی. کاری که رَهبانهای ذِن میکردند، سوای شرکت در کارهای عملی گوناگون، هم یدی و هم پَست، گوشدادن به حرفهای گهگاهیِ کوتاه و دشوارفهم استاد بود؛ و نیز پرسیدن و جوابگرفتن، گو اینکه جوابها عجیب و غریب بود و پُر از چیزهای دور از فهم؛ و بیشتر وقتها نیز همراه با کارهای مستقیم.
یکی از این نمونهها را، که شاید افراطیترینشان باشد، نقل میکنم: این ماجرا بین رَهبانها اتفاق افتاد نه بین استاد و رَهبان؛ اما تصویرگر روح ذِن است که در روزهای آغازینش، نزدیک به اواخر سلسلهی تانگ [۶۱۸-۹۰۶ در چین]، رواج داشت. رَهبانی از دیری که پیرش رینزایی بود (به چینی، لین جی، درگذشته به سال ۸۶۷) بیرون میآمد که به سه رَهرو مسافر از یک مکتب دیگر بودایی برمیخورد.