

کتاب مسیو ابراهیم و گلهای قرآن
نسخه الکترونیک کتاب مسیو ابراهیم و گلهای قرآن به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب مسیو ابراهیم و گلهای قرآن
با هم رفتیم بالا. نمیتونستم باور کنم. بیست و دو سالش بود، از من بزرگتر بود، و حالا مال خودم بود. بهم یاد داد که چطور خودمو بشورم و چه جوری عشقبازی کنم... البته خودم میدونستم، اما گذاشتم حرفش رو بزنه که خوش باشه، علاوه بر این از صداش خوشم میاومد. زنگ صداش یه کم لجباز بود و کمی غمگین. تمام مدت نیمه بیهوش بودم. آخر سر موهامو نوازش کرد و زیر گوشم گفت: «باید بر گردی و یه هدیه واسهم بیاری.» این میتونست تمام خوشیمو به باد بده. هدیه کوچک یادم رفته بود. همین رو کم داشتم! من یه مرد بودم، مردی که بین پاهای یه زن غسل تعمید داده شده بود. زانوهام چنان میلرزید که به زحمت میتونستم خودمو رو پاهام نگه دارم، دردسر شروع شده بود. اون هدیه کذایی رو فراموش کرده بودم. تندی برگشتم خونه، خودم رو انداختم توی اتاقم، اطرافم رو نگاه کردم، تنها چیز باارزشی که میتونستم برداشتم و یه راست به کوچه بهشت دویدم. خانومه همونجا دم در ورودی وایستاده بود. تدی ام رو بهش دادم. تقریبا همین روزها بود که با مسیو ابراهیم آشنا شدم. از وقتی یادم میآد مسیو ابراهیم پیر بود، همه تو کوچه «آبی» و کوچه «فابورگ پواسیونر» میتونستن بهخاطر بیارن که مسیو ابراهیم همیشه این مغازه خواربارفروشی رو داشته.
نظرات کاربران درباره کتاب مسیو ابراهیم و گلهای قرآن