زمانی که سلاطین در حکم خدایان زنده بودند
زمان حکمرانی ملکه ماتکاره هاتشپسوت در هجدهمین سلسهی پادشاهی مصر است، حاکمیتی مقدس در قلمرو خورشد سوزان، و جاری شدن خون، همانند نیل باشکوه و پر پیچ و خم که این سرزمین کهن پر دسیسه و پر مخاطره را تغذیه میکند.
صدبد باک خدمتگزاری وفادار به خاندان سلطنتی مصر و فرمانده پلیس مدجای در قلعهی مرزی بوهن است، مردی توانمند و پرافتخار. او سرپرست افرادی است که انتخاب شدهاند تا بت زرین، خداوند آمون، را در سفرش با بالادست نیل برای شفای پسر بیمار یک سلطان قدرتند قبیلهای همراهی کنند. اما رود بزرگ هدیهای شوم به ارمغان میآورد: جسد افسری شجاع که به دلایل نامعلوم و به طرز فجیعی کشته شده است و فقط نقاشیهای کودکی گنگ که گم شده است به کمک باک میآید تا معمای قتل افسر را حل کند، پیش از آنکه به جنایاتی بزرگتر منجر شود و امپراتوری را به خطر بیندازد.
قبل عرچیز ی توصیه میکنم واسه خریدن کتاب تو فیدیبو حتما نظرات منفی رو مدنظر قرار بدید تا نظرات مثبت.
ی کتاب کاملا سطحی و سرگرم کننده است که به درد اوقاتی که حوصله ندارید میخوره شروعی ضعیف داره وسط ها رو خیلی عالی اومده و آخرش رو سرهم کرده
4
کتاب خوبیه..داستانی پلیسی و معمایی در مصر باستان..عجیب و جالب...پیشنهاد میکنم بخونیدش برای یک بار