خلاصهای از کتاب قلعه مالویل خاله تاب آن کتک را نیاورد و در چهل سالگی بر اثر بیزاری از زندگی جان داد. عمو جبران مافات کرد، بدین معنی که افتاد بهدنبال زنهای جوان. من هیچ ملامتش نمیکنم چون خودم هم از وقتی که مرد شدهام از این کارها کردهام. دیگر خاطرم جمع شده است، چون نه از طرف پدر کشیدهای بهطرفم حواله شده نه از مادر. البته مادر بیمیل نیست مرا سیلی بزند ولی من تازگیها یک حیله دفاعی بهکار میبرم و آن اینکه با آرنجم سپری میسازم که بیآنکه از حدود ادب ظاهری خارج شوم ضربه دست او را خنثی میکنم. حیله من خیلی هم دفاعی نیست چون بازویم را به شدت به دست مادر میکوبم. مادرم پس از لحظهای تفکر میگوید: تو از سهم نان شیرینی دسر محروم خواهی بود. این تنبیه به تو حالی خواهد کرد که اذیت کردن این دخترهای بیچاره چه مزهای دارد. پدرم نوک زبانی «تته پته»ای میکند ولی بیش از آن چیزی نمیگوید. من با غرور تمام سکوت اختیار میکنم و با استفاده از فرصتی که پدر دماغ آویزانش را روی بشقاب غذایش پایین میآورد و مادر برای برداشتن آش شلهقلمکاری که از روز پیش نمنمک روی چراغ خوراکپزی میجوشد از جا بلند میشود من شکلک زنندهای برای «پلاژی» نقنقو درمیآورم. او صدای زوزهاش را بلندتر میکند و با آن زبان الکنش از «نگاهی» که به او کردهام شکایت به مادر میبرد. من درحالیکه چشمان معصومم را دوره میگردانم (معصوم به قوه دو، چون چشمهای من آبی هستند) میگویم: ـ یعنی چه! حالا دیگر حق ندارم به تو نگاه هم بکنم؟ سکوتی برقرار میشود. من تظاهر میکنم به اینکه دارم آن آش هفت جوش مادر را مزمزه میکنم. حتی کار جسارت را به جایی میرسانم که از قبول اضافه سهمی که حسبالوظیفه به من تعارف میکنند امتناع میورزم و در حینی که همه دارند شکمچرانی میکنند من به تصویری که بالای گنجه به دیوار آویخته و از گه مگس سیاه شده است خیره خیره نگاه میکنم. تصویر «بازگشت پسر مبذر» را نشان میدهد.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۴۴ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 706 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۰:۳۲:۰۰ |
نویسنده | روبر مرل |
مترجم | محمد قاضی |
ناشر | انتشارات امیرکبیر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۴/۱۷ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یه فاجعه، یه بمب و انسان در میانه قرن بیستم وارد میشه به دوره کشاورزی و فقط خواب و خوراک و امنیت براش مهمه و در این بین انسان ها بعد از اینکه با خودشون کنار میان ضمن تلاش برای نیازهای اولیه، تلاش میکنن جوامع شون را هم شکل بدن حالا یکی با استبداد و دیکتاتوری، یکی با دموکراسی محض خیللییییی قشنگ بود خیلی دوسش داشتم اینکه تو داستان به آدم میگن اگر یه روز همه چی از بین بره، واقعا چی مهمه؟ واقعا چی به کار میاد؟ و ... البته که زنها باز هم نقش هم خوابگی را دارند اکثرا ولی خب داستان مال قرن بیستمه دیگه مثلا... در کل کتابش ادمو میبره تو دل انفجار و از دل انفجار با اون جوامع دوباره زندگی را میسازی و جوامع را تشکیل میدی... خیلی قشنگ بود... ببخشین طولانی شد😅🙄
یکی از بهترین رمان هایی که تا به امروز خواندم. در این کتاب به صورتی کاملا استادانه رفتارهای انسان هایی که ناگهان و بر اثر یک انفجار اتمی به دنیایی متفاوت پرتاب شده اند به تصویر کشیده شده است. خدا رحمت کنه مرحوم قاضی که این کتاب را تیز استادانه ترجمه کرده اند.
عالی بود، فضاسازی، شخصیتپردازی، روایت قصه، همهچیز به قدری دقیق و با جزییات بود که تمام مدت، کاملا در فضای داستان وارد شده بودم، به خصوص توصیف روز واقعه عالی بود، من که شک داشتم نویسنده شاید تجربه مشابهی داشته که تونسته اونقدر دقیق بیانش کنه، فقط مثل سایر دوستان معهذا، واقعا برایم خستهکننده شده بود و وقتی جستجو رو زدم ۱۰۹ بار تکرار شده و چند تا لغت دیگه هم بود که اصلا معنی آنها را نمیدانستم مثل زفیر، شهیق، واقعا چرا؟؟
چرا دو نسخه باقیمت متفاوت وجود داره؟کسی میدونه توضیح بده لطفا
خود کتاب عالیه ولی متاسفانه ترجمه خوبی نداره، حداقل میتونید دویست بار استفا ده از عبارت عربی «مع هذا » رو بشمارید توی متن کتاب! حتی «نوبت به نوبت» رو چندین بار به صورت «نوبه به نوبه» ذکر کرده مترجم! ظاهراً توجیه نبوده که داره به فارسی ترجمه میکنه کتاب رو نه عربی!!
موضوع و تکنیک روایی داستان عالیه. مثل اونجاهایی که راوی عوض میشه و غلط های راوی اصلی رو میگیره. تناسب و محل های غافلگیری ها کشش عجیبی به داستان میدن. نقطه ضعف بزرگ داستان در نوع نگاه به نقش زن هاست که خود نویسنده هم واقعا توو این نوع نگاهش گیر می کنه و نمیتونه این بخش رو به استحکام بخش های دیگه در بیاره. مگر اینکه بقول دوستی به دست سانسورچی افتاده باشه.
رمانی بسیار زیبا و پر کشش فقط به لحاظ تایپی خیلی جاها مشکل فاصله گذاری یا عدم فاصله، خواندن رو یکم ک ند و سخت میکرد. چندین بخش از رمان هم مربوط به هم آغوشی بود، حذف شده بودند. در کل یکی از رمانهای خوبیست که تا کنون خواندهام
دوستش داشتم و برام جذابیت داشت یه موضوع جدید، ی جوری که مجبورت میکنه فکر کنی اگر تو در اون زمان اونجا بودی چیکار میکردی؟ اولین خریدم بود و خیلی راضی بودم، البته از نظرات استفاده کردم و خرید کردم؛ ممنون از همه ی کسانی که به واقع نظر داده بودن
اولین اثر از روبر مرل بود ک خوندم. ولی انقدر داستانش جذاب و پر از حرف و نکته ست که باعث شد سراغ کارهای دیگه ی این نویسنده هم برم. عالیه.
کتابی که همه باید بخونن . مدیریت و رهبری مهم ترین اصلی که تو شرایط بحران باید باشه تا موفق شی . بند بند این داستان نظم و قدرت یک مدیر رو میتونی ببینی . تو بدترین شرایط بهترین تصمیمات گرفته میشه و مشارک رمز موفقیت میشه