

کتاب به طرف صفر
نسخه الکترونیک کتاب به طرف صفر به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی کتاب به طرف صفر
درباره کتاب به طرف صفر اثر آگاتا کریستی
کتاب «به طرف صفر» Towards Zero نوشتهی «آگاتا کریستی» در سال 1944 منتشر شد. این کتاب با شبنشینی برخی از حقوقدانان مشهور شهر آغاز میشود. در این محفل مارتیندال، وکیل برجسته، روفوس لرد، مشاور حقوقی دربار، آقای کلیور، قاضی دیوان عالی و آقای تریفس مردی خبره و باتجربه حضور دارند و دربارهی یکی از مهمترین پروندههای جنایی اخیر شهر صحبت میکنند. آقای تریفس در میان مردم انگلستان بسیار مشهور و قابل احترام است، او حدود هشتاد سال سن دارد و عضو یکی از مؤسسات حقوقی خیلی معروف است و از جریانات پشت پردهی حوزهی جرمشناسی اطلاعات زیادی دارد. موضوع صحبت آقای تریفس و سایر حقوقدانان در این محفل پروندهای است که بهتازگی در دادگاه جنایی مرکز مورد بررسی بوده است. در این پروندهی قتل، قاتل تبرئه میشود و تعجب همهی افراد را برمیانگیزد. ماجرای این پروندهی قتل و مواجههی آقای تریفس بانامهای عجیب پس از این شب داستان جنایی و رازآلود کتاب «به طرف صفر» نوشتهی «آگاتا کریستی» را شکل میدهد.
بیوگرافی آگاتا کریستی
«آگاتا کریستی» Agatha Christie نویسندهی کتاب «به طرف صفر» ملقب به ملکهی جنایت در 15 سپتامبر سال 1890 در انگلستان به دنیا آمد. این شخصیت یکی از برجستهترین نویسندگان تاریخ است که باگذشت بیش از صد سال همچنان آثارش در سراسر دنیا مورد توجه هستند. «آگاتا کریستی» با نبوغی کمنظیر داستانهای پلیسی و جنایی خارقالعادهای نوشته که براساس تعداد زیادی از آنها فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی ساخته شده است. او در هر داستان یک قصهی جنایی را به تصویر کشیده و سرنخها را همچون تکههای پازل در هر صفحهی کتاب قرار داده است.
«آگاتا کریستی» یکی از پرکارترین نویسندگان انگلیسی است. او خالق دو شخصیت خاص و به یادماندنی «هرکول پوآرو» Hercule Poirot و «خانم مارپل» Miss Marple است که بهعنوان کارآگاهانی خبره و باهوش در داستانهای این نویسنده حضور دارند. «کریستی» در سراسر دنیا به دلیل آثار جنایی و پررمزورازش مشهور و شناخته شده است در حالی که او بانام مستعار «مِری وستماکوت» Mary Westmacott چندین داستان عاشقانه نیز منتشر کرده است. تقریباً تمامی آثار این نویسنده به فارسی ترجمه شدهاند و مورد استقبال خوانندگان فارسی زبان قرار گرفتهاند. کتابهای «قضيه نامههای عاشقانه»، «در هتل برترام»، «ورقها روی میز» و «مقصد نامعلوم» برخی از آثار این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند و نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
ترجمه کتاب به طرف صفر به زبان فارسی
کتاب «به طرف صفر» نوشتهی «آگاتا کریستی» با ترجمهی «مجتبی عبداللّه نژاد» از سوی انتشارات هرمس در سال 1388 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «مجتبی عبداللّه نژاد» مترجم آثار «آگاتا کریستی» در ایران است، او در سال 1348 در کاشمر به دنیا آمد و تحصیلاتش را در دانشگاه فردوسی مشهد دنبال کرد. او از دههی شصت شمسی ترجمهی آثار انگلیسی را آغاز کرد و دهها کتاب از خودش به یادگار گذاشت.
کتاب «به طرف صفر» نوشتهی «آگاتا کریستی» با ترجمهی بهرام افراسیابی از سوی انتشارات مهرفام نیز در ایران منتشر شده است.
در بخشهایی از کتاب به طرف صفر میخوانیم
بعد از شام از هتل بیرون زد و راه افتاد در خیابان منتهی به ایستگاه آبی و قدم زنان به سمت پایین رفت. هوا صاف ولی خنک بود و سوز سردی داشت که خبر از نزدیکی زمستان میداد. تابستان پایان یافته بودم.
مک ورتر از ایستگاه آبی گذشت و پیچید به سمت سالت کریک. دومین باری بود که از سالت کریک دیدن میکرد. سالت کریک برایش جاذبه دیگری داشت. نم نمک سربالایی را پشت سر گذاشت، از هتل بالمورال کورت گذشت و رسید جلو خانه بزرگی در نوک صخرهها. روی در رنگ کرده خانه نوشته بود: گالزپوینت. همین جا بود که خانم مسنی به قتل رسیده بود. در هتل درباره این قتل شایعات زیادی بود و مستخدم زن هتل هر خبر تازهای در این باره میشنید، فوری به او اطلاع میداد. روزنامهها هم با جدیت اخبار مربوط به این واقعه را دنبال میکردند و مک ورتر که علاقهای به موضوعات جنایی نداشت و بیشتر دنبال اخبار تحولات جهانی بود، از این لحاظ کمی شاکی بود.
راهش را ادامه داد، دوباره سرازیر شد و از کنار ساحل و کلبههای ماهیگیری که قدیمی ولی مدرنیزه بود، گذشت. بعد از افتاد توی سربالایی و رفت تا عاقبت خیابان پایان یافت و در جاده منتهی به استارک هد محو شد.
در استارک هد هوا خفه و ترسناک بود. مک ورتر برنوک صخره ایستاد و چشم به دریا دوخت. آن شب کذایی هم همین جا ایستاده بود. سعی کرد بخشی از احساسی را که در آن لحظات داشت، دوباره تجربه کند. ناامیدی، خشم، خستگی و اشتیاقی به رها کردن همه دنیا و هرچه در آن است. ولی تهی بود. همه آن احساسات رفته و گذشته بود. فقط دستخوش خشمی عمیق بود.
گیر کرده بود به درخت، گارد ساحلی نجاتش داده بود، در بیمارستان مثل پسرک تخسی مواظبش بودند. آبروریزی بود. تحقیر بود. چرا او را به حال خودش رها نکردند؟ در آرزوی رهایی بود و این رهایی را ترجیح میداد. هزار بار ترجیح میداد. این احساس هنوز در او باقی بود و فقط انگیزه آنیاش را از دست داده بود.
به مونا که فکر میکرد، چه رنجی میکشید. اما حالا در آرامش کامل بود. مونا از اول دختر احمقی بود. هر که مجیزش را میگفت یا تصویری را که از خودش داشت میستود، باور میکرد. خوشگل بود. واقعاً خوشگل بود. ولی چه سود. زنی نبود که او در رؤیاهایش تصور میکرد.
ولی روبه رویش تصویر زیبا... تصویر موهوم و خیالی و زیبای زنی بود که بهسرعت برق و باد میگذشت و دامن سفید لباسش در باد میرقصید... چیزی مثل تندیس جلو کشتی... ولی نه چنان صلب و استوار که در تندیس جلو کشتی میبینیم.
نظرات کاربران درباره کتاب به طرف صفر