وفاداری، فداکاری و عشق زمانی که در قالب یک داستان تاریخی ظاهر شود میتواند خوانندهی خود را با توصیفات و بیان شیوا چنان تحت تاثیر قرار دهد که مخاطب لحظهای از دنیایی که نویسنده برای او توصیف میکند غافل نشود. امپراطور عشق از آن دست کتابهایی است که تناسب بین لحن زیبا و روایت شیرین آن با محتوایی زیبا و آموزنده تا مدتها در ذهن خواهد ماند. آنچه کتاب امپراطور عشق را به یک کتاب زیبا و خواندنی تبدیل کرده است ترکیبهایی است که نویسنده از مذهب و تاریخ گرفته و آن را در بستر عشق خلاصه کرده است. امپراطور عشق نوشتهی بهزاد بهزادپور روایتی است که قابلیت جهانیشدن دارد. این فيلمنامه برای افرادی که به کتاب و کتابخوانی علاقه دارند و در کتابفروشیها دنبال یک جلدِ تاثیرگذار هستند توصیه میشود.
ابن سهیل بزرگ یکی از قبایل زمانی که خبر حمله ابابیل و شکست فیلها را میشنود تصمیم میگیرد تا کنیزان و غلامان و نزدیکان ابرهه را از سپاه او غارت کنند. ابن سهیل با هم قبیلهایهایش به کاروان ابرهه یورش میبرند تا آن بانوی زیبا شاهزاده یمن که خواهرزاده ابرهه است را به اسارت ببرند. حمامه دخترک جوان و زیبارو به اسارت ابن سهیل در میآید و قرار است آن شب ابن سهیل همخوابه او شود. اما بردهی سیاهی با فداکاری خود داستان را به شکل دیگری رقم میزند.
امپراطور عشق کتابی است به قلم بهزاد بهزاد پور که در قالب فیلمنامه روایت میشود. داستان در زمان عامالفیل اتفاق میافتد و حوادث آن زمان را با درونمایهای از عشق، تاریخ و مذهب روایت میکند. این کتاب در سال 1389 از سوی انتشارات نیستان منتشر و با استقبال خوبی مواجه شد. نویسنده شروع فیلمنامهی خود را با توصیفی از خیمههای یک قبیله بادیهنشین شروع میکند: «از لابهلای خیمههای یک قبیله بادیهنشین، صف مردانی که جنازهای را تشییع میکنند بیرون میآید. بعضی از تشییعکنندگان لنگلنگان حرکت میکنند و بعضی دیگر سر و صورتشان پانسمان است. ما ازکنار تشییعکنندگان گذشته و به میان خیمهها میرویم. از لابهلای خیمهها صدای شیون و گریه و ناله میآید. فضای قبیله خسته و شکست خورده است. به کنار در خیمهای میرسیم، به آرامی داخل شده و فضای خیمه را میبینیم». با جلو رفتن سیر توضیحات صحنهها و گفتوگوها متوجه میشویم که نویسنده با ضرباهنگی تند فیلمی را مقابل چشمان ما به تصویر میکشد که در نهایت باعث شده تا گذر زمان را حس نکنیم. امپراطور عشق داستانی کوتاه است که با بیانی پرکشش و تاثیرگذار خواننده را در هر بخش با خود همراه میکند. یکی از نکات قابل توجه دربارهی این کتاب فراز و فرودهای جذاب داستانی آن است، داستانی که شاید در ظاهر مذهبی و تاریخی به نظر برسد اما عمق آن روایتی فاخر از عشق است.
رباح بردهای سیاه است که در عامالفیل توسط سپاه ابرهه زندگیاش دستخوش تغییرات و حوادث عجیبی میشود و حالا او باید تصمیم مهمی برای زندگی خود بگیرد. در ادامه میبینیم که حمامه شخصیت دیگر کتاب، زنی است زیبا که از قضا به خیمهی بردهی سیاه کشانده میشود و دختر را به عنوان برده به او میسپارند. یکی از نقاط اوج داستان زمانی است که حمامه به خیمهی رباح آورده میشود و حالا رباح در دو راهی شهوت و آزادگی قرار میگیرد. اوج زیبایی داستان در صحنههایی است که رباح با خود صحبت میکند و وجدان خود را تحت عنوان رباح شر و رباح خیر به میان میآورد. نویسنده این بستر را در فیلمنامه خود گذاشته تا خواننده را با گفتوگو و صحنههایی روبهرو کند که هر لحظه در مقابل چشم ما جان میگیرد. درواقع بهزادپور با توصیفات زیبا و هوشمندانهی خود فضایی متفاوت از عشقی را نشان میدهد که با تاریخ گره خورده است و رنگ و بویی مذهبی گرفته است. عشق جادویی است که تاریخ نتوانسته مفهوم آن را تغییر دهد و نویسندهی باهوش این کتاب بذر عشق را در دل شخصیتهای اصلی خود کاشته تا با درونمایهی مذهبی روایتی متفاوت داشته باشد و خواننده را یک نفس در میان سطرهای خود غرق کند.
رباح بردهای سیاهپوست است که در زمانی که هنوز اسلام ظهور نکرده است با فداکاری خود و مبارزه با هوای نفس و شهوت چهرهای سفید از خود باقی میگذارد. به گفتهی ناشر «شخصیت اصلی در پشت چهره خود انسانی نهفته دارد که مسیر اصلی داستان را شکل میدهد». جوانمردی که رباح از خود نشان میدهد این جملهی امام حسین(ع) را بارها در ذهن تداعی میکند که «اگر دین ندارید آزاده باشید».
از دیگر شخصیتهای اصلی در این فیلمنامه خلف بن وهب، همسرش و کارگزار او هستند که هر کدام به نوعی در روند قصه دخیل هستند. یکی از شگردهای نویسنده در توصیفات خود در این است که او کلیشهای نمینویسد. در این داستان هم عشق رباح به حمامه یکباره اتفاق نمیافتد. در اواسط داستان بارها شاهد این صحنه هستیم که حمامه از حضور بردهی سیاهی همچون رباح وحشتزده و ترسیده است. حضور وجدان خیر و شر رباح و احساس او نسبت به حمامه و در ادامه احساسی که به شکل فداکاری نمایان میشود به قدری تحسینبرانگیز است که خواننده هرگز نمیتواند مانع غلیان احساسات خود شود. اما ضربهی نهایی داستان دقیقا در پارگارف آخر وارد میشود. به گفتهی ناشر:« نویسندهی این کتاب به خوبی ثابت کرده است که وقایع تاریخی، تا چه حد قابلیت تبدیل شدن به یک داستانِ پرکشش و جذاب را دارند».
برای خرید و دانلود کتاب امپراطور عشق در نسخه الکترونیک pdf پی دی اف از همین صفحه اقدام کنید.
کاروان راه را کج نموده و از سمتی دیگر میرود. زنی که از بالای شتری واژگون شده، بیحال بر اسبسوار میشود. چهره زیبای زن، خاکآلود و دردمند است. در داخل هودج زردرنگ، دوشیزه ماهرو بیصدا میگرید. پارچه تور هنوز چهره جادویی او را مبهم نشان میدهد. ناگاه صدای سم اسبهایی که تاخت میکنند به گوش میرسد. چشمهای دوشیزه برق وحشت میزند. بردگان و کاروانیان با نزدیک شدن صدای سم اسبها گامهایشان از حرکت بازمیماند. در چهرهشان وحشت و ترس هویدا میشود. زنان ساکن در هودجها که با چشمهای مضطرب به صدای سم اسبها گوش سپردهاند، از ترس لبهایشان میلرزد. دوشیزه ماهرو از پارگی چادر هودج بيرون را مینگرد. صدای سم اسبها رفتهرفته به اوج خود میرسد. ناگهان از میان دریدگی چادر هودج، حجم اسبسواران قبیله خثعم دیده میشود که با شمشیرهای کشیده در اطراف کاروان پخششده و با اولین ضربهها، سه، چهار برده را بر خاک میاندازند. دوشیزه ناخودآگاه جیغ میزند و صورت خود را بهسرعت عقب میکشد تا دیده نشود. به چهرهاش رنگ نمانده و شانههایش از اضطراب میلرزد. دوربین در داخل هودج است و از خارج هودج فقط صدای برخورد شمشیرها وشيهه اسبان و گاه گاه نعره جان کاه بردهای میآید. از دید دوشیزه دوربین به سمت پارگی چادر سرک میکشد. از آن زاویه برده نیزه به دستی را میبینیم که در مقابل اسبسوار مقاومت میکند. ناگاه به ضرب شمشیر اسبسوار، سر از تنش جدا میشود. دوشیزه جیغ کوتاهی کشیده و از کنار پارگی چادر سرش را عقب میکشد. هودج شدیدتر از قبل به جلو و عقب تکان میخورد. هیاهوی برخورد شمشیرها و شیهه اسبان هم چنان به گوش میرسد.
ناگهان کاملاً هودج به سمت جلو کج میشود. گویا شتر بر زمین زانو میزند، دستهای دوشیزه ستون چوبی هودج را گرفته و مانند گنجشک بهشدت میلرزد. با تکانی دیگر هودج به عقبرفته و به حالت تعادل میرسد. گویا شتر كامل بر زمین نشسته است.
بهزاد بهزاد پور هنرمندی است توانا که در حوزههای نويسندگی،كارگردانی،بازيگری و تدوينگری فعالیت میکند. او رویکردی انقلابی و مذهبی دارد و هر زمان که در تولید اثری فعالیت داشته کار خوبی از آب درآمده است و استقبال خوبی هم از آنها شده است.
بهزادپور را به عنوان كارگردان با مجموعه زيبا و خاطرهانگیز «خداحافظ رفيق » میشناسیم. ژانر فیلمهای بهزادپور بیشتر دفاع مقدسی هستند. او به عنوان نویسنده هم در فیلمهای مثل خداحافظ رفيق، باشگاه سري، رنجر و آخرين شناسايي حضور داشته است.
بهزادی در حوزه تدوین هم فرد موفقی بوده است و براي تدوين فيلم زيباي آخرين شناسايي كانديداي جوايز بزرگ سينماي ايران شده است:
کاندیدای بهترین فیلمنامه (آخرین شناسایی) در دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۲
کاندیدای بهترین تدوین (آخرین شناسایی) در دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۷۲
کاندیدای بهترین تدوین (آخرین شناسایی) در پنجمین دوره جشنواره دفاع مقدس - ۱۳۷۳
کاندیدای بهترین فیلمنامه (قله دنیا) در ششمین دوره جشنواره دفاع مقدس - ۱۳۷۵
کاندیدای بهترین نمونه فیلم (آنونس) (سفر به چزابه) در پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر – ۱۳۷۵
کتاب فوق سری، رنجر، شومن، چشم خفاش، پروین از کتابهای بهزادی (رمان یا فیلمنامه) هستند که نسخه الکترونیک و pdf آنها در فیدیبو برای علاقهمندان قرار گرفته است. دو فیلمنامه قله دنیا و کلانتری غیرانتفاعی اثر مشترک سید مهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور هم برای خرید و دانلود در فیدیبو موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 458.۳۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 92 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۰۴:۰۰ |
نویسنده | بهزاد بهزادپور |
ناشر | انتشارات کتاب نیستان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۷/۱۰ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من دو بار بابت این کتاب پول واریز کردم و خطا در پرداخت اعلام شد ولی از کارت من هر دو بار پول کم شد این خیلی بی انصافیست کتاب هم در یافت نکردم توی این مملکت همه یه جوری خالی کردن جیب مردم را بلدن من که راضی نیستم
داستان جذاب زندگی شاهزاده و برده ای که پدر بلال حبشی خواهد بود این داستان بسیار زیباست و وقتی کتاب رو دست بگیرین تا قبل از تموم شدن داستان اون رو زمین نمیذارین.
کتابی بسیار روان و جذاب که در هر لحظه خواننده رو با محیط و وقایعی جدید روبه رو میکنه! مصور عشقی ناب و پاک ... سپاس از نویسنده عزیز.
من هنوز کتابو دریافت نکردم با وجود پرداخت هزینه. ازتون کمک خواستم. شما هم به جای کمک نظر قبلی من رو حذف کردید. آیا این کار درستی هست؟
من این کتاب رو چند سال پیش خوندم و واقعا هنوز هم قشنگیش رو به خاطر دارم. بسیار جذاب و به یاد ماندنی است.
بسیار زیبا. پیشنهاد میکنم نامیرا، قدیس و ماه به روایت آه رو هم بخونید....
بسیار جالب بود واقعا وقایع تاریخی اگر بدین صورت نقل بشه به یاد خواهد ماند
یک داستان به شدت جذاب و عالی با نثری روان و زیبا
عااالی عااالی کوتاه با قلمی روان و جذاب واقعا خیلی خوب بود دستمریزاد
میدونستی بلال حبشی شاهزادس؟ چجوریش تو این کتاب اومده.