اردوی زمستانی پنجمین رمان امانوئل کارر است. کارر در سال ۱۹۹۵ برای این رمان که در سال ۱۹۹۸ کارگردان مشهوری مثل کلود مییه فیلم آن را ساخت جایزهی فمینا را دریافت کرد. نیکلا شخصیت اصلی این داستان است که همانطور که از عنوان آن پیداست در یک اردوی زمستانی اتفاق میافتد. یک بچهی ترسو و تا حدی منزوی که هیچ دوست واقعی ندارد. همواره سعی میکند وارد جمع شود اما موفق نمیشود. از بدو ورود بهرغم میلش تفاوت او با دیگران آشکار میشود: پدرش اجازه نمیدهد او با مینیبوس برود و خودش اورا به ویلای کوهستانی میرساند.
داستان بهشکلی کم و بیش پیشپاافتاده آغاز میشود اما این احساس که نیکلا در خطر است از همان آغاز وجود دارد.
انگار قرار است یک اتفاق مهم و غیر قابل پیشگیری بیفتد. نویسنده داستانش را با استادی پیش میبرد چون بیآنکه مخاطب متوجه شود آن را در فضایی عجیب و خفقانآور قرار میدهد. از خلال سؤالات و شبهههایی که این کودک مطرح میکند مضمونهای بسیاری سربرمیآورند، مضمونهایی که بعضی خاص دنیای کودکانند و بعضی جهانی، مضمونهایی مثل عادی بودن، گناه، تمایل به مثل دیگران بودن، اهمیت گروه، ترس از طردشدن.