کتابهای زیادی دربارهی جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند. در میان این کتاب ها همه جور داستانی پبدا میشود اما این کتاب با همه کتابهای دیگر متفاوت است. این کتاب داستان دو پسر دوقلو در مواجهه با جنگ است که به زیبایی هر چه بیشتر بیان شده است.
کتاب مدرک، دومین جلد از سهگانهی دوقلوها اثر آگوتا کریستف است. این کتاب در سال 1988 منتشر شد. و مانند دو جلد دیگر این سهگانه بسیار پرطرفدار بود. انتشارات مروارید، ناشر تخصصی این سهگانه دربارهی این کتاب مینویسد: « امروز یک نامه دریافت کردم یک نامه رسمی. آنجاست، روی میزم می توانید بخوانیدش. نامه اعاده حیثیت توماس است، نامه بی گناهی اش. هیچ وقت شک نداشتم که او بی گناه است. آنها برام نوشته اند: شوهرتان بی گناه بود، او را اشتباهی کشتیم. ما آدم های زیادی را اشتباهی کشته ایم، اما حالا همه چیز سر و سامان گرفته است، ما پوزش می خواهیم و قول می دهیم که دیگر چنین اشتباه هایی تکرار نشود. آنها می کشند و اعاده حیثیت می کنند. آنها معذرت می خواهند ولی توماس مرده! می توانند دوباره او را زنده کنند؟ می توانند آن شبی را پاک کنند که همه موهام سفید شد، شبی که دیوانه شدم؟»
اصغر نوری مترجم تخصصی آثار آگوتا کریستوف دربارهی او مینویسد: «آگوتا کریستف ۳۰ اکتبر ۱۹۳۵ در مجارستان به دنیا آمد. خواندن را خیلی زود، وقتی چهار سال داشت آموخت و از چهارده سالگی شعرهایی به زبان مادریاش سرود. در سال ۱۹۵۶ به همراه شوهرش از مجارستان له شده زیر بار دیکتاتوری کمونیسم فرار کرد و به سوئیس پناهنده شد و شهر نوشاتل، واقع در بخش فرانسوی زبان این کشور را برای زندگی برگزید.
کریستوف از سال ۱۹۷۰ نوشتن به زبان فرانسه را آغاز کرد. اولین آثار او نمایشنامههای کوتاهی بودند که توسط گروههای آماتوری شهر نوشاتل به روی صحنه میرفتند و بعضیشان هم در رادیو اجرا شدند.
این نمایشنامهها، در واقع بخشی از تمرین زبان فرانسه بود. توی یک کارخانه کار میکردم، به صحبتهای همکارهایم گوش میدادم و بعد سعی میکردم در دیالوگهای نمایشنامههایم از آنها استفاده کنم.»
آگوتا کریستوف به عنوان نویسندهای تاثیرگذار در ادبیات سوئیس شناخته میشود. او برای مجموعه آثارش موفق به دریافت جایزه معتبر شیلر از کشور ش شد. کریستوف از سال 1970 به طور جدی نوشتن به زبان فرانسه را آغاز کرد و چند نمایشنامه ابزورد منتشر کرد. در همان سالها نمایشنامههای او را گروههای محلی اجرا کردند و در سال 1998 نمایشنامههای او در قالب یک اثر با عنوان «زمانهای خاکستری» منتشر شد.
آگوتا کریستوف داستانهای کوتاهش را با عنوان مجموعه «فرقی نمیکند» در سال 2005 منتشر کرد که در واقع بازنویسی شعرهای مجارستانیاش بود. این نویسنده تا دهه نود میلادی ناشناخته بود و پس از انتشار آثارش به زبانهای آلمانی، انگلیسی، روسی و ژاپنی به شهرت جهانی رسید. کریستوف برای نگارش اثر دفتر بزرگ با نام اصلی Le grand cahier موفق یه دریافت جایزه بهترین کتاب اروپا شد. این نویسنده بهدنبال علاقهاش به نوشتن در سال 2004 اتوبیوگرافی خودش را با نام «بیسواد» منتشر کرد که نظر مثبت علاقهمندان به آثار این نویسنده را به خود جلب کرد.
انتشارات مروارید کتاب مدرک را با ترجمهی اصغر نوری عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است. اصغر نوری نویسنده، نمایشنامهنویس و مترجم جوان ایرانی متولد 20 مرداد سال 1355 است. حوزهی تخصصی و مورد علاقهی این نویسنده، تئاتر است و جالب است بدانید که او دستی هم در کارگردانی تئاتر و نمایش دارد. اصغر نوری تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی زبان و ادبیات فرانسه آغاز کرد و برای کارشناسی ارشد به تحصیل در رشتهی کارگردانی تئاتر پرداخت. او بعد از فارغ التحصیلی، کار ترجمه را آغاز کرد. آثاری که نوری ترجمه کرده است از نویسندگان نسل نوی فرانسوی مانند آگوتا کریستف و پاتریک مودیانو است. شایان ذکر است اصغر نوری زمانی که مشغول ترجمهی آثار آگوتا کریستوف بود به دیدار این نویسنده در سوئیس رفت. گفتوگوی آن دو که حدود سه ساعت زمان برد در انتهای کتاب دفتر بزرگ (جلد اول از مجموعهی سهگانه دوقلوها) آورده شده است. همچنین همراه با این گفتوگو، عکسهای کودکی و خانوادگی کریستوف نیز در صفحات پایانی کتاب منتشر شده است.
لوکاس ( ۱) برمی گردد به خانه ی مادربزرگ و کنار نرده ی باغ، در سایه ی بوته ها دراز می کشد. منتظر می ماند. یک ماشین نظامی جلوی ساختمان نگهبان های مرزی توقف می کند. نظامی ها پیاده می شوند و جسدی پیچیده در یک پارچه ی برزنتی را زمین می گذارند. یک گروهبان از ساختمان بیرون می آید، اشاره ای می کند و سربازها از جسد دور می شوند. گروهبان سوتی می کشد و می گوید:
ـ آن قدر آش ولاش شده که نمی شود هویتش را تشخیص داد! آدم باید خیلی اُسکُل باشد که بخواهد تو روز روشن از همچین مرز گهی بگذرد!
یک سرباز می گوید: مردم باید بدانند که گذشتن از این مرز غیرممکن است.
سرباز دیگری می گوید: مردم اینجا این را می دانند. کسانی که از جای دیگری می آیند، شانس شان را امتحان می کنند.
گروهبان می گوید: خب، برویم آن هالویی را که آنجاست ببینیم. شاید چیزی بداند.
لوکاس می رود توی خانه. می نشیند روی نیمکت کنج آشپزخانه. تکه ای نان می بُرد، یک بطری شراب و کمی پنیر بز می گذارد روی میز. در می زنند. گروهبان و یک سرباز وارد می شوند.
لوکاس می گوید: منتظرتان بودم. بنشینید. بفرمایید شراب و پنیر.
سرباز می گوید: با کمال میل.
نان و پنیر می خورد، لوکاس برایش شراب می ریزد.
گروهبان می پرسد: منتظرمان بودید؟ چرا؟
ـ صدای یک انفجار شنیدم. همیشه بعد از انفجار می آیند از من بپرسند کسی را دیده ام یا نه.
ـ و شما هیچ کس را ندیده اید؟
ـ نه.
ـ مثل همیشه.
ـ بله، مثل همیشه. هیچ کس نمی آید لو بدهد که می خواهد از مرز بگذرد.
گروهبان می خندد. او هم شراب و پنیر می خورد: شاید کسی را دیده باشید که این اطراف یا تو جنگل پرسه بزند.
ـ من هیچ کس را ندیده ام.
ـ اگر کسی را دیده بودید، می گفتید؟
ـ اگر بگویم که بهتان می گفتم، حرفم را باور نمی کنید.
گروهبان دوباره می خندد: گاهی وقت ها از خودم می پرسم چرا به شما می گویند هالو.
ـ من هم همین را از خودم می پرسم. من فقط از یک بیماری عصبی رنج می برم که برمی گردد به ضربه ی روحی دوره ی کودکی ام، زمان جنگ.
سرباز می پرسد: یعنی چی؟ منظورت چیه؟
لوکاس توضیح می دهد: به خاطر بمباران ها یک کم مخم به هم ریخته. وقتی بچه بودم این اتفاق برام افتاد.
گروهبان می گوید: پنیرتان خیلی خوب است. ممنون. با ما بیایید.
لوکاس دنبال شان می رود. گروهبان جسد را نشان می دهد و می پرسد: این مرد را می شناسید؟ قبلاً او را دیدهاید؟
لوکاس جسد متلاشی شده ی پدرش را نگاه می کند: حسابی از ریخت افتاده.
گروهبان می گوید: ولی آدم می تواند یک نفر را از روی لباس هاش،کفش هاش یا حتی از روی دست ها و موهاش بشناسد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب مدرک اثر آگوتا کریستوف بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستانهای فرانسوی میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 194 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۲۸:۰۰ |
نویسنده | آگوتا کریستوف |
مترجم | اصغر نوری |
ناشر | مروارید |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۸/۲۵ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 100,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
لوکاس شده یکی از اعضای خانوادم و واقعا براش غمگینم ، کاش میشد رفت و چند سطر شادی به خطوط داستان زندگیش اضافه کرد ، کاش کسی چند سطر شادی به داستان این روزهامون اضافه میکرد ، مثل دنیای سوفی ما هم یک ورق از داستان یک کتاب هستیم شاید . کتاب فوق العاده ایه ، تلخ اما زیبا .
تکان دهنده، بسیار تکان دهنده. خواستم قبل از خواندن جلد سوم چیزی بنویسم. الان معلقم بین زمین و هوا. هیچوقت از اصطلاح "نوشته های زنانه" خوشم نیامده و به نظرم مرزبندی و دسته بندی نثر زنانه و مردانه اشتباهه. اما اینجا به سختی میشه باور کرد که این حوادث از ذهن یک زن گذشته باشن.
دومین کتاب از سه گانه دو قلو ها، هم قلم نویسنده به نسبت کتاب اول (دفتر بزرگ) بهتر و جزئی تر بود و هم ترجمه خیلی خوبی داشت. مغز نویسنده خیلی مریض و در عین حال دوست داشتنیه و واقعاً با وجود سادگی نوشتار، همه شخصیت ها و مکان های داستان در ذهن تداعی میشه...
سه .انه جذابی هست ولی قسمت سوم غافلگیری بزرگی داره و مثل یه سیلی تو گوش مخاطب میزنه. به نظر من کتاب در دو قسمت قبلی راوی غیرقابل اعتماد داره. و این باعث میشه تا آخرین لحظات کتاب سوم شک داشته باشین که قصه حقیقی داره گفته میشه یا نه؟
آآآقاااا، آخرش آدم رو کلهپا میکنه که!!! این کتاب سهگانه است و با خوندن پراکنده کتابها،نمیتونید متوجه موضوع بشید. ولی اگه ب هر دلیلی میخواید فقط یک جلدش رو بخونید،جلد اول(دفتربزرگ)رو بخونید. همون یک جلد ب تنهایی غولی از حیرته.
وقتی جلد اول را خواندم و در انتها مصاحبه مترجم با نویسنده را متوجه شدم که جلد دوم و سومی در کار هست. خیلی خوشحال شدم. حالا در انتهای جلد دوم بی صبرانه منتظرم جلد بعدی رو بخونم. بسیار عالی، روان، روایتگر و عمیق.
واقعا حالمو بد کرد هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چی بوده آخه؟ جلد یکشم بد بود! نه تنها حس خوبی به آدم منتقل نمیکنه حال خوب آدم هم بد میکنه! شاید دیگه جلد سه رو نخونم اصلا از دنیای نویسنده خوشم نیومد
من حقیقتش اخرکتاب رو متوجه نشدم.کلادس بود که برگشت یا لوکاس خودشو جای اون زده بود.واینکه همه اون شخصیتا زاده خیال لوکاس بودند؟؟؟ کتاب خیلی خوبی بود روان و درگیر کننده ذهنتون
نشون هر قدر هم بی احساس باشی و از عشق و محبت فراری، عواطف و احساسات یه جا از زندگی یقه تو میگیره و مجبورت میکنه جلوش زانو بزنی ما محکومیم به عشق
تنها کتابی بود که بعد از گذشته چند وقت و خوندن کتاب های دیگه هنوز شیرینی خوندنش از ذهنم محو نشده با اینکه داستان فوق العاده تلخی دار ه.