ژوزه ساراماگو هفتاد و پنج ساله نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۹۸ را نویسندهای میدانند که داستانهایش سرشار از رویا و طنز تلخ گزنده است. ساراماگو در کوری آینه گردان فروپاشی جامعه بشری است که به رغم برخورداری از همه مواهب طبیعی و علمی و فنی در وضعی بغرنج قرار میگیرد. نویسنده کوری به حد افراط از تمثیل و استعاره بهره برده است. استفاده از نمادهای اسطورهای و تلمیحات مکرر از کتاب مقدس نشانه بارز تبحر نویسنده است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 393.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 388 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۵۶:۰۰ |
نویسنده | ژوزه ساراماگو |
مترجم | اسدالله امرایی |
ناشر | مروارید |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۴/۱۶ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 64,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نمیخوام از همون اول از این کتاب ایرادی بگیرم چون شاهکار بودن این اثر انکار ناپذیره. اما یه پند دوستانه برای نوجوونایی مثل خودم که کتابهایی جز روانشناسی های روشن و رمان های ساده و عاشقانهی زیبا نخوندهان و یا تازه وارد دنیای کتابخوانی شدهان اینه که کوری، الان انتخاب مناسبی نیست. خوندن کوری با فضای داستانی کاملا متفاوت و نسبتا تاریکش میتونه همون اول ذهنتون رو شکل بده و ذهن به اصطلاح کپ میکنه! توصیهام اینه، اگه آدم خوشبین و مثبتی هستید، ترتیب کتابخوندنتون خیلی مهمه و پلههای رسیدن به کمال و معرفت رو نمیشه از وسط شروع کرد! ذهن مثبت شما در مقابل دنیای کوری مچاله میشه پس قدمبهقدم کتابهای مناسب رو انتخاب کنید. داستانهایی مثل کوری و کتابهایی مثل این رو فقط زمانی سراغش باید رفت که مطمئن هستید آمادگی کامل برای قبول واقعیتهای نه چندان زیبای دنیای انسانهارو دارید... موفق باشید.
برام جالب بود که آقای ساراماگو تونستن انقدر دقیق و ملموس یه فضا با افراد مبتلا رو تصور کنن،طوریکه بعضی جاها اشک به چشمام اومد که چقدر این وضعیت میتونه سخت باشه.فقط کوری چشمها اینجا مدنظر نبود،بلکه انواع و اقسام کوری رو نشون داده بودن.پنج ستاره برای این کتاب عمیق و زیبا پ.ن:پایانش نشاندهنده اینه که کوری واقعی تا ابد ادامه خواهد داشت،وبنظر من،این کوری فقط با ظهور امام زمان(عج) به اتمام میرسه...
این کتاب نه تنها می گوید دنیای درونی و بیرونی خودمان و دیگران هم ببینیم بلکه باید افراد معلول ناشنوا و نابینا و همه افراد خاص رو ببینیم و ترحم نکنیم احترام بذاریم و خودمون رو بذاریم جای همدیگر ما نه تنها کور ناشنوا هستیم ذهنمان هم بیماره چون فکر نکرد حرف میزنیم فقط لال نیستیم چون رسم سکوت کردن و فکر کردن رو بلد نیستیم مدام همدیگر رو قضاوت میکنیم ...حس لامسمون هم از کار لفتاده چون یاد نگرفتیم با خودمون مهربان باشیم و خودمونو نوازش کنیم چه برسه به اینکه با دیگران مهربان باشیم ..کلا انسانیت جهانی مرده همه ما بی تفاوت شدیم بد شدیم جایی رسیدیم از هم فرار میکنیم ذات حیونی بیداد میکنه جنایتهای برزک ، بی عدالتی، منفعت طلبی کودک ازاری..ما در جهان کوری که خودمون باعث شدیم زندگی میکنیم فقط ب ظاهر در جهان تمیز زندگی میکنیم که فضولاتی نمی بینیم ولی بوی تعفنش حس میشود.
به شرطی خوبه که نگاه سطحی رو از روش برداریم و رمان وار نخونیم. اتفاقاتی که در طول داستان بین جماعت کور رخ میده شباهت زیادی به اوضاع فعلی کشورمون داره و شاید کمکمون کنه تا از کوری واقعی دورشیم! من نمیدونم ترجمه های دیگه به چه صورته ولی نمیتونم بگم این ترجمه بی نقص بود، اما بد هم نبود و من مشکل خاصی نداشتم، خود داستان به نحوی نوشته شده که ممکنه گیج بشیم و نفهمیم چه کسی چه چیزی گفته و من بارها مجبور شدم دو سه صفحه برگردم عقب و دوباره بخونم، که به نظرم این نوع نگارش به خوبی فضای ارتباطی بین چند کور رو به تصویر کشیده (تصور کنید). یه توصیه هم دارم؛ اگر تحت تاثیر جو نامطلوب قرنطینه ی این ایام هساید، زمان دیگری رو براش در نظر بگیرید.
این کتابو همین الان تمام کردم و تصویرنگاری از سیاهی دنیا و ذات انسان را بشدت عمیق نشان داده شده ، ترجمه خوبی بود و فقط بستگی به نکته بین بودن خواننده داره که ترجمه را خوب یا بد جلوه میده ، کسانی که با کتاب خوانی اشنایی دارن که حتما باید بخونن اما کسانی که برای اولین کتاب میخوان کوری رو بخونن باید توجه کنن که ۱.در متن اصلی کتاب اسامی راوی هارو نگفته پس در ترجمه هم نیست و خودتون باید حدس بزنید هر حرف مربوط به کدام شخصیت داستان است ۲.داستان ۰تا۱۰۰جذابی داره اما کمی کش دار هست ۳.پایان داستان انقدرها مثل بقیه داستان افسانه ایی و جذاب نیست اما انقدر داستان جذاب هست که اگر عیبی وجود داشته باشه پوشیده میشه
کتاب خوبی بود... من با وجود کلی کار دانشگاهی یه شبانه روز نشستم و این کتاب رو کامل خوندم. درباره بقیه مترجم ها نظری ندارم ولی ترجمه قابل قبولی بود به نظرم. بیشتر تفاوت سبک نگارش هست که در چند صفحه اول گیج کننده است. اینکه نقل قولی وجود نداره که اتفاقا همین سبک خلاقانه هم در راستای موضوع کتاب هست... برای یک کور فرقی نمی کنه که کی با چه حالت چهره حرف می زنه... فقط کلام ها رو می شنوه. موضوع فوق العاده جالب بود مخصوصا اینکه دائما با خودم فکر می کردم که اگر نبینم و بدونم که بقیه من رو نبینند چطور رفتار می کنم؟
کوری یکی از بهترین کتابهایی است که تا به حال مطالعه کردم، واقعا بی نظیره
از لحاظ قلم میتونم بگم ساراماگو فوق العاده است . اینکه چطور بدون استفاده از علائم نگارشی تونسته طوری بنویسه که جملات و دیالوگ ها رو گم نکنید واقعا شاهکاره . از لحاظ خود کتاب میتونم اینطور بگم که وقتی کتاب رو خوندم و تموم شد . از خودم پرسیدم واقعا اگر یکروز نابینا بشم ، کدوم آدم برای من زیباتره؟فهمیدم که چقدر ما به افراد به نسبت زیبایی شون اهمیت میدیم . و چقدر چیزهایی مثل مهربونی و تعهد رو دست کم میگیریم . در مورد خوندن این کتاب هم پیشنهاد میکنم با حال مناسب و آماده بخونید . اگر توی موقعیت روحی و فکریِ آشفته ای هستید ، خوندن این کتاب رو فعلا توصیه نمیکنم .
اگرچه فضای داستان کمی سیاه و تاریک است اما نشان دهنده یک حقیقت تلخ و انکار ناپذیر در بین انسانها صرفنظر از ملیت، نژاد، دین و فرهنگ است و آن این که بیشتر مردم در بحرانهای مشابه با داستان کوری، برای زنده ماندن و ادامه بقاء دست به هرکاری میزنند و شرافت و انسانیت را به زیر پا میگذارند. اما انسانهایی مانند همسر دکتر در این کتاب، بسیار نایاب میشوند و به قول دوست گرانقدری باید با چراغ قوه و ذره بین در بیابان تاریک و بیانتها دنبال آنها گشت. خواندن و شنیدن کتاب کوری را به همه دوستان عزیزم توصیه میکنم.
این کتاب واقعا ایده ی جالبی داشت. به نظرم یه خورده بیش از حد ماجرا کش داده شده بود و من بعضی وقتها خسته میشدم. یه بزرگی میگفت که وجود ما مثل یک لجنزار میمونه که توش لجنها ته نشین شدند. وقتی یک حادثه و ابتلایی به وجود میاد این لجنزار به هم میخوره و لجنها به روی آب میان و شخص خود واقعیشو نشون میده. با خودن این کتاب، این حرف و اینکه روز قیامت انقدر سهمگینه که یوم تبلی السرائر میشه برام ملموس تر شد. جانم فدای آقایی که تحت بالاترین ابتلا ذکرش رضا برضاک بود. صلی الله علیک یا ابا عبدالله