داستان از یک روز بارانی در یک حوزه اخذ رای شهری شروع می شود. این شهر همان شهری است که واقعه کوری در آن رخ داده بود و بار دیگر شخصیت های آن رمان در این کتاب ظاهر می شوند.
بعد از ظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رای به حوزه نیامده است. مسئولان حوزه با نگرانی افراد خانواده خود را به حوزه فرامی خوانند اما گویا کسی قصد رای دادن ندارد، اما به ناگاه حوزه شلوغ می شود. مردم مصمم و شتابان به حوزه رای گیری می آیند و رای خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی است. بیشتر مردم رای سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آن خود کرده اند.
رئیس جمهور و دولت انتخابات را باطل اعلام می کنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد می دهند. انتخابات مجدد برگزار می شود ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رای های باطله سفید افزایش می یابد...