کمتر کتابخوانی را میتوانید پیدا کنید که نام رمان کوری به گوشش نخورده باشد یا بخشهایی از آن را نخوانده باشد. این اثر مشهورترین داستان ساراماگو است و ارزش ادبی بسیاری دارد. نه سال پس از انتشار این رمان، نویسندهی مشهورش ادامهای بر آن نوشت، ادامهای به نام «بینایی» که پر از نکاتی ارزشمند و خواندنی است.
رمان بینایی که در زبان انگلیسی به نام «seeing» شناخته میشود اولینبار سال ۲۰۰۴ به زبان پرتغالی منتشر شد و دو سال بعد به انگلیسی برگردانده شد. این رمان هم مانند کوری با استقبال بسیار زیادی در سراسر جهان روبهرو شد.
داستان بینایی در ادامهی کوری رخ میدهد. مردمان شهر در داستان کوری که دوباره بینایی خود را به دست آوردهاند حالا دیگر مردمانی هوشیارند. آنها دیگر کسانی نیستند که دولت مرکزی بتواند بهراحتی کنترلشان کنند و این موضوع در انتخابات پارلمانی خودش را نشان میدهد، ۸۳ درصد مردم رأی سفید داخل صندوق میاندازند. این اتفاق خشم دولت مرکزی را برمیانگیزد و آنها تلاش میکنند با ایجاد محدودیتهای مختلف از جمله محرومیتهای اقتصادی مردم را تحتفشار بگذارند تا از رأیشان برگردند. در ضمن مأموران دولت تلاش میکنند بفهمند چه کسی رهبری مردم را در این ماجرا برعهده دارد. چشمپزشک و همسر چشم پزشک که در داستان کوری نقش بسیار مهمی داشتند در این داستان هم حضور دارند.
همانند داستان کوری، در بینایی هم نه افراد اسم دارند و نه مکانها و همین موضوع این احساس را در مخاطب ایجاد میکند که شهر داستان کوری میتواند داستان شهر و زندگی خودش باشد. یکی از دلایلی که دو کتاب کوری و بینایی توانستند در سراسر دنیا توفیق پیدا کنند همین حس نزدیکی و همذاتپنداریای است که هرکسی میتواند با داستان پیدا کند.
ادبیات ساراماگو مختص خودش است، جملات بدون نقطهگذاری که فقط کاما در آنها به کار میرود، پاراگرافهای طولانی و تو در تو و جملههای بسیار بلند مشخصات نثر او در بینایی هستند. مشخصاتی که نهتنها این کتاب را پیچیده نکردهاند که باعث برقراری ارتباط بهتر و فضاسازی جذابتر شدهاند.
ژوزه ساراماگو، مشهورترین نویسندهی پرتغالی تاریخ و برندهی نوبل ادبیات ۱۹۹۸ است. او سال ۱۹۲۲ در شمال لیسبون در پرتغال به دنیا آمد و در روزگار جوانی عضو حزب کمونیست بود. ساراماگو خیلی زود و از دوران نوجوانی کارکردن در حرفههای مختلف را شروع کرد و مدتی هم بهعنوان روزنامهنگار فعالیت میکرد. اولین کتابهای ساراماگو موفقیتی را در پی نداشتند و ناشران هم تمایل چندانی به کار با او نشان نمیدادند. این ناکامیها تا سال ۱۹۸۸ که رمان بالتازار و بلموندا به انگلیسی ترجمه شد ادامه داشت اما از آن زمان فقط ۷ سال طول کشید تا این نویسنده جایزهی کاموئیشن را به دست آورد و سه سال بعد از آن هم نوبل ادبیات به ساراماگو تعلق پیدا کرد. آثار متعددی از این نویسنده به جای مانده است. سال مرگ ریکاردو ریش، همه نامها، دخمه، همزاد، وقفه در مرگ، خاطرات جوانی من، سفر فیل و قابیل تعدادی از این کتابها هستند. آثار ساراماگو به نابرابریهای اجتماعی حمله میکند و باورها و حکومتها را به چالش میکشد. ژوزه ساراماگو در سال ۲۰۱۰ در خانهاش درگذشت.
چندین و چند ترجمه از کتاب بینایی در بازار کتاب ایران وجود دارد و مترجمان زیادی سعی کردهاند بهترین نسخهی فارسی را در اختیار کتابخوانهای فارسی زبان قرار دهند. یکی از این مترجمان اسدالله امرایی است. دانلود کتاب بینایی ترجمه اسدالله امرایی از فیدیبو ممکن است. گویندگی نسخهی صوتی این ترجمه را رضا عمرانی بر عهده داشته و ماه آوا آن را در بازار کتاب ایران عرضه کرده است. کتاب صوتی بینایی رایگان نیست اما قیمت آن نسبت به نسخههای چاپی و الکترونیکی بسیار مناسب است.
بینایی ژوزه ساراماگو یک کتاب معمولی نیست، این کتاب یکی از مهمترین آثاری است که هر فردی که میخواهد عنصری فعال و نه منفعل در جامعهاش باشد باید آن را بخواند. ساراماگو با توصیفات دقیق و تصویرسازیهای کاملش از شرایط روبهروی هم قرارگرفتن مردم و یک دولت بهاصطلاح دموکراتیک
توانسته مخاطب را به فکر وادارد و او را مجبور کند به آنچه ورای زندگی روزمرهاش اتفاق میافتد بیندیشد. شنیدن کتاب صوتی ژوزه ساراماگو میتواند بهترین انتخاب برای پرکردن زمانهایی که در آشپزخانه، اتاق انتظار مطب پزشک یا تاکسی و اتوبوس میگذرانید باشید. کتاب صوتی بینایی را به همهی آنهایی که به زندگی اجتماعیشان اهمیت میدهند توصیه کنید.
بیشتر از یک ساعت است که در این جا هستیم، دریغ از یک نفر، بله آقا، میدانم، هیچ راهی برای جلوگیری از طوفان نیست، بله آقا میدانم، باد، باران و سیل، بله قربان، صبر خواهیم کرد، بله قربان، ما ایستادهایم، اصلاً برای همین کار آمدهایم، خبردار و آماده باش. از این لحظه به بعد، رئیس شعبه اخذ رأی جز چند حرکت سر، چند صوت گنگ و دو سه جمله ناتمام حرکتی نکرد. وقتی گوشی را گذاشت به همکارانش نگاه کرد، ولی در واقع آنها را نمیدید، انگار در برابرش منظرهی اتاقکهای اخذ رأی خالی را میدید، با لیستهای انتخاباتی دستنخورده، رؤسا و منشیهایی که منتظر نشسته بودند، ناظران احزاب که با بیاعتمادی به هم نگاه میکردند و در این فکر بودند در این وضع، کی برنده و کی بازنده است و در دوردست، یکی از کارمندان حوزهی انتخاباتی خیس آب از دم در برمیگشت تا بگوید هیچ کسی نمیآید. نمایندهی حزب میانهرو پرسید، از وزارتخانه چه جوابی دادند، آنها خودشان هم نمیدانند چه کنند، خب البته طبیعی است که با این هوای بد، بسیاری در خانه بمانند، اما ظاهراً در تمام شهر همین وضع حاکم است، بنابراین حرفی برای گفتن ندارند، نمایندهی حزب راست پرسید، منظورتان از ظاهراً چیست، در بعضی از حوزهها، عدهی کمی رای دهنده مراجعه کردهاند، اما در کل تاکنون چنین وضعی سابقه نداشته است، نماینده حزب چپ پرسید، در سایر مناطق کشور وضع چهطور است، ظاهراً بارندگی فقط در پایتخت نیست، موضوع گیج کنند همین جاست، مناطقی هم هست که بارندگی در آنجا به همین شدت است، اما مردم برای رأی دادن پای صندوقهای رأی آمدهاند، منظورم این است، در مناطقی که هوا خوب است حضور رأیدهندهها بیشتر به نظر میآید و در مورد وضع هوا، میگویند طبق پیشبینی هوا تا اواسط روز مساعد میشود، منشی دوم که تا آن لحظه هیچ دهان باز نکرده بود، گفت، به این پیشبینیها نمیشود اعتماد کرد و احتمال دارد از این هم که هست بدتر شود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 723.۴۷ مگابایت |
مدت زمان | ۱۳:۰۰:۵۷ |
نویسنده | ژوزه ساراماگو |
مترجم | اسدالله امرایی |
راوی | رضا عمرانی |
ناشر | ماه آوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۲/۱۲ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
موضوع محوری کتاب شاید در نگاه اول برای یک رمان بلند با اینهمه شرح و تفصیلات کسالتآور باشه. شاید همین موضوع رو در قالب یک داستان کوتاه هم میشد ارائه کرد که البته ضرباهنگ تندتری پیدا میکرد ولی احتمالا بخش زیادی از اهداف نویسنده در اون نمیگنجید. نکات قابل تامل زیادی در این رمان سیاسی مطرح میشه. از جمله اینکه در یک نظام دموکراتیک، مردم برای ابراز نارضایتیشون از حکومت مجبور نیستند به کف خیابون بیان و قلع و قمع بشن. همینکه رای سفید در صندوق بندازن پیامشونو به روشنترین وجهی منتقل میکنن. اما شیوه غیردموکراتیک حکومت در مواجهه با این اعتراض مدنی حوادث بعدی داستان رو رقم میزنه. برخورد امنیتی و دستگیری و بازجویی و خرابکاری و فرستادن نیروهای ناشناس بدون یونیفورم رسمی در بین مردم و ایجاد ناامنی و ترور و پروندهسازی و فرافکنی نارضایتیها و نسبت دادنشون به توطئه دشمنان خارجی و همچنین به گروگان گرفتن امنیت مردم تا به مردم القا کنن که حکومتشون بهترین حکومت دنیاست و برای برگشتن امنیت چارهای نیست جز انقیاد از همین حکومت. در چنین سیستمی البته که هیچ جرمی بزرگتر و نابخشودنیتر از بینایی نیست.
این کتاب واقعا جالب بود برام، با اینکه هیجان کمتری نسبت به اثر قبلی داشت ولی واقعا نمونه ای بود از اینکه داخل گروه های سیاسی واقعا چه خبره و مردم یک جامعه تا کجا براشون عزیز بودند، داستان به جایی رسید که مردم نه راه پیش داشتند نه راه پس، رها شده بودند و محاصره و جالب این بود که بر خلاف تصور دولتمردان هرج و مرجی که انتظارش رو می کشیدند رخ نداد و خودشون باعث خیلی اتفاقات ناگواری شدند. از راوی هم خیلی ممنون هستم که با لحن و صوت زیبا کتاب رو شنیدنی تر کردند، البته اوایل کتاب مقداری ریتم ثابت داشتند ولی بعد از مدتی اون هم درست شد به نظرم، حتی در جاهای هیجان انگیز و پر التهاب به خوبی حس رو منتقل می کردند. یک سوم انتهایی قسمت هجدهم رو سه مرتبه گوش کردم، واقعا وجدان راحت و نفیسی عمیق از سر رضایت در حالی که در آرامش در پارک هستی خیلی خوب بیان شده بود. از نکات جالب این اثر هم این بود که هیچ اسمی از هیچ فردی آورده نشده و همه رو بسته به موقعیت اجتماعی در کتاب میشناسیم پرصاد
فکر کنم بر خلاف بقیه دوستان من این کتاب رو بیشتر از کوری دوست داشتم. بر خلاف کوری, که توی تک تک جملاتش بوی تعفن رو میشد کاملا حس کرد (منظورم بد بودن کتاب نیست, توصیفات نویسنده که کاملا میشه با شرایط کتاب همذات پنداری کرد), بر خلاف کوری که وقتی در داستان اتفاقی میوفته خواننده مطمئن میشه حتما به بدترین شکل ممکن قراره تمام بشه, این کتاب این شکلی نیست, همه چیز تمیز و قشنگ و سفید به نظر میاد. بدترین اتفاقات به بهترین شکل خودشون تبدیل میشن. وقتی تقریبا مطمنی که شبیه به کوری قراره همه جا به گند کشیده بشه, اونقدر تمیز و پاکیزه باقی میمونه که تعجب میکنی. در طول داستان به خاطر این بینش سفید مردم, احساس آرامش کردم و استرسم کم شد که بخش آخر حالمو گرفت
کتاب بینایی اثر ارزشمند ساراماگو، درباره قدرت وسیاست وبازیهای کثیف سیاسی است،یک سوم پایانی کتاب را باید چندین بار بخوانید ... نویسنده توصیه میکند« کتابهای مراباصدای بلند بخوانید تاریتم وضرب آهنگ اثردستتان بیاید » پس از خواندن کتاب متنی با ترجمه خانم پروانه جمشیدی ،گوش دادن کتاب با هدفون وصدای آقای عمرانی ورسیدگی به امور آشپزخانه حظی مدام بود 🙏🔥
این کتاب بی نظیر بود،من هم کوری رو خوندم هم بینایی،چند فصل اول کتاب کمی حوصله سر بر بود،راوی بی نظیره ولی با توجه به نظراتی که داده شده من دلسرد شده بودم نسبت به این کتاب،اما تا انتها گوش دادم و به نظرم شاهکار بود
من هم کتاب بینایی رو نیمه رها کردم اومدم سراغ کتاب صوتیش چون کنج آرامی نیست که کتاب خوند ولی راوی انگار روزنامه میخوانند پشت فرمان یا تو مترو و در حال کار و حتی قبل خواب سعی کردم به گوش کردن ادامه بدم اما موفق نشدم
کتاب کوری از این نویسنده داستان پردازی خیلی بهتری داشت گرچه که داستان هر دو کتاب شرح واضح جامعه کنونی ماست ولی جذابیت های داستانی چشمگیری نداشت و خسته کننده بود
درد این کتاب از کوری خیلی بیشتر بود. هردو عالی هستند. جزئیات عالی ،تشبیهات عالی استعاره ها خلاقانه واقعا حرف نداشت. لذت بردم .
به نظر من کتاب شباهت های زیادی به جامعه ما داشت. فصل های اول یکمی آدمو خسته میکنه ولی کم کم داستان جالب تر میشه. من کتاب رو دوست داشتم.مخصوصا با صدای آقای عمرانی که خیلی خوب میخونن.
کتاب کوری این نویسنده بسیار جذابتر و دلنشین تر بود. بله هر دو در مورد مسائل اجتماعی صحبت می کند ولی من بینائی را نیمکاره رها کردم . با اینکه مدتها منتظر فرصتی بودم که بینائی را مطالعه کنم