کتاب با هم و جدا جدا جلد 16 نشر انتشارات علمی و فرهنگی

زن: (روی سن می‌آید، دیگر دستش توی گچ نیست) می‌تونم بیام تو؟

مرد: البته. مثل همیشه...

زن: مزاحم‌تون شدم؟

مرد: هرگز!

زن: مطمئنین؟

مرد: البته.

زن: ...یه متن تبریک کوتاه براتون نوشتم.

مرد: متن تبریک کوتاه؟

زن: بله. برای اولین سالگرد آشنایی‌مون. فردا می‌خونم براتون!

مرد: عالیه...

زن: ولی... فکرش رو که می‌کنم می‌بینم دلم می‌خواد امروز براتون بخونم!

مرد: (خندان) پس، گوش می‌کنم.

زن: بفرمایید! (شروع می‌کند به خواندن) «گاهی زندگی مانند یک شانس فوق‌العاده ظاهر می‌شود! چون... امروز ۳۶۵ روز گذشته از یکشنبه‌ای که پیش کسی رفتم که توی ذهنم به او می‌گفتم او! یعنی شما! (توضیح می‌دهد) امروز ۳۶۴ روزه اما فردا ۳۶۵...

مرد: متوجه شدم!

-از متن کتاب-