رمان همیشه یک نفر دروغ میگوید اثر آلیس فینی، خواننده را با معمای قتلی آغاز میکند که به سرعت پیچیدگیهای غیرمنتظرهای به خود میگیرد. داستان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخد که زمانی زن و شوهر بودهاند و اکنون از یکدیگر جدا شدهاند. زمانی که دوست مشترکی به طرز فجیعی به قتل میرسد، سایهیِ شک بر هر دوی آنها سایه میافکند و رازهای تاریکی از گذشته برملا میشود. این رمان پرفروش نیویورک تایمز، خواننده را به سفری پرماجرا در ذهن راویان غیرقابل اعتماد میبرد. هرچه بیشتر در داستان غرق میشوید، بیشتر در تشخیص حقیقت از دروغ و یافتن قاتل واقعی دچار تردید میشوید. فینی با ظرافت، سرنخهایی را در طول داستان میپاشد که شما را مجبور به حدس و گمان و زیر سوال بردن هر آنچه فکر میکردید میدانید، میکند. تا زمانی که به فصل آخر نرسیدهاید، از هویت قاتل مطمئن نشوید! همیشه یک نفر دروغ میگوید رمانی جذاب و گیرا است که تا آخرین صفحه شما را مجذوب خود خواهد کرد. اگر به دنبال رمانی هیجانانگیز و پر از تعلیق هستید که شما را تا انتها مجذوب خود کند، همیشه یک نفر دروغ میگوید انتخابی عالی است. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان خارجی حوزه جنایی و پلیسی علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان جنایی خارجی فیدیبو سر بزنید.
آلیس فینی، نویسنده و روزنامهنگار سابق بیبیسی، با اولین رمان خود به نام "من گاهی دروغ میگویم" به شهرتی جهانی رسید. این اثر پرفروش، در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت و به بیش از بیست زبان ترجمه شد. محبوبیت این رمان تا حدی بود که الن دژنرس و برادران وارنر با اقتباس از آن، سریالی تلویزیونی با بازی سارا میشل گلار ساختند. فینی که در لندن و سیدنی زندگی کرده، اکنون در حومه سوری انگلستان ساکن است و در کنار همسر به فعالیتهای ادبی خود ادامه میدهد. دومین رمان او با عنوان "من میدانم تو کیستی" در بهار سال ۲۰۱۹ روانه بازار شد و مورد استقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. از دیگر آثار او من گاهی دروغ میگویم و سنگ، کاغذ، قیچی هست.
جهت مشاهده سایر آثار آلیس فینی کلیک کنید.
همیشه یک نفر دروغ میگوید رمانی روانشناختی و پرفشار است که شما را به سفری هیجانانگیز در اعماق تاریک ذهن انسان میبرد. آنا و جک، دو شخصیت اصلی داستان، به هیچ وجه فرشتههای بیگناه نیستند. آنها شخصیتهای خاکستری هستند که با گذشتهای پرمخاطره و رازهایی تاریک دست و پنجه نرم میکنند. هر دوی آنها درگیر دروغ و فریب هستند، گاه به دیگران و گاه به خودشان. آلیس فینی با ظرافت و مهارت، پیچیدگیهای روان انسان را به تصویر میکشد. او به خوبی میداند که هیچکس بینقص نیست و هر انسانی در تاریکی وجود خود رازهایی پنهان دارد. این درک عمیق از ماهیت انسان، به شخصیتپردازیهای رمان عمق و جان میبخشد. با هر صفحهای که از کتاب میخوانید، اطلاعات بیشتری دربارهی آنا و جک به دست میآورید. این اطلاعات جدید، در حالی که شما را به آنها نزدیکتر میکند، در عین حال شک و تردیدتان را نیز افزایش میدهد. شما به طور همزمان با این شخصیتها همذاتپنداری میکنید و به آنها مشکوک میشوید. این تضاد، خواننده را درگیر داستانی پرماجرا و جذاب میکند. رمان همیشه یک نفر دروغ میگوید زمانی به اوج جذابیت خود میرسد که خواننده در میان روایتهای متناقض و فریبندهی شخصیتها غرق میشود. تشخیص حقیقت از دروغ در این داستان به ظرافت و دقت زیادی نیاز دارد، چرا که هیچکس بهطور کامل قابل اعتماد نیست. رمان همیشه یک نفر دروغ میگوید دارای روایتهای متناقض و فریبنده که تشخیص حقیقت از دروغ را دشوار میکنند.
عشق در نگاه اول نبود.
حالا میتوانم اقرار کنم. ولی تا پایان، او را بیشتر از آن چیزی دوست داشتم که فکر میکردم ممکن است هر انسان دیگری را دوست داشته باشم. بیشتر از آنچه به خودم اهمیت میدادم به فکرش بودم. به همین خاطر است که این کار را کردم. چرا مجبور شدم. بهنظرم مهم است که مردم وقتی فهمیدند چهکار کردهام، این موضوع را بدانند. اگر بفهمند. شاید آن موقع درک کنند که این کار را بهخاطر او کردم.
فرق است بین تنها بودن و احساس تنهایی کردن، ممکن است کسی را از دست بدهی و در عین حال با آنها باشی. آدمهای زیادی در زندگیام بودهاند: خانواده، دوستان، همکاران و عاشقها. دسته کاملی از آدمهای مشکوک که حلقه روابط اجتماعی فرد را تشکیل میدهند، ولی مال من همیشه به نظر میرسید کمی ازشکلافتاده است. هیچ کدام از روابطی که تا به حال با کسی برقرار کردهام بهنظرم واقعی نمیرسد. بیشتر شبیه مجموعهای از ارتباطات ازدسترفتهاند.
مردم شاید چهرهام را تشخیص دهند، حتی ممکن است اسمم را بدانند، ولی هرگز منِ واقعی را نخواهند شناخت. هیچ کس نمیشناسد. همیشه درباره افکار و احساسات واقعی درون ذهنم خودخواه بودهام؛ آنها را با هیچ کس در میان نمیگذارم. چون نمیتوانم. مدلی از من هست که مخصوص به خودم است. گاهی اوقات فکر میکنم راز موفقیتْ توانایی وفق دادن است. زندگی بهندرت یکسان میماند و برای اینکه ادامه دهم، بارها مجبور شدهام خودم را بازسازی کنم. یاد گرفتم چطور قیافهام، زندگیام... و حتی صدایم را عوض کنم.
همچنین یاد گرفتم چطور کنار بیایم، ولی حالا تلاش مداوم برای انجام این کار از دشوار هم فراتر است. رنجآور است. چون که سعی نمیکنم. خودم را تطبیق میدهم. لبههای ناهموارم را درون خودم تا میزنم و آشکارترین تفاوتهای بینمان را کماهمیت جلوه میدهم، ولی من مثل شما نیستم. بیش از هفت میلیارد نفر روی کره زمین وجود دارند و با وجود این، یکجورهایی توانستهام یک عمر با احساس تنهایی سر کنم.
دارم عقلم را از دست میدهم و این اولین بار نیست. عقل سلیم بیشتر اوقات میتواند از دست برود و دوباره به دست بیاید. مردم خواهند گفت که من بریدم، سررشته را گم کردم، آشفته و پریشان شدم. ولی وقتی زمانش فرارسید، بیشک کار درستی بود. بعدها حس خوبی نسبت به خودم داشتم. خواستم دوباره این کار را بکنم.
هر داستانی حداقل دو طرف دارد:
طرف شما و طرف من.
طرف ما و طرف آنها.
طرف مرد و طرف زن.
که یعنی همیشه یک نفر دروغ میگوید.
اگر شما هم به خواندن داستان و رمان جنایی خارجی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
سنترال پارک نویسنده گیوم موسو انتشارات البرز
پرونده هری کبر نویسنده ژوئل دیکر انتشارات البرز
در یک جنگل تاریکِ تاریک نویسنده روث ور انتشارات نون
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۳۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 222 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۲۴:۰۰ |
نویسنده | آلیس فینی |
مترجم | پریا خوارزمی |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | his & hers |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۱۹ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یک داستان معمایی جنایی فوق العاده که تو هر قسمت دیدت نسبت به قاتل و رفتارهایی که بقیه شخصیت ها میکنن عوض میشه و دیالوگ ها هم جوری نوشته شدن که این سردرگمی رو در لحظه برات بیشتر میکنه. عالی بود.
این کتاب ماجرای جنایی جذابی داره و حتی تا صفحات اخر متوجه اصل و حقیقت علت قتل ها نخواهی شد .قلم نویسنده قوی و گیراست مثل بقیه اثارش.ممنونم فیدیبو .لذت بردم
زنان جوانی پشت سر هم به قتل می رسند. یک کاراگاه و یک خبرنگار در تلاش حل کردن معم هستن. در عین حال هر دو مظنون به شمار میان.
ریتم اوایل داستان کند و حتی حوصله سربره انقدر که نزدیک بود خوندنش رو ول کنم ولی خوشحالم که این کار رو نکردم کتاب قشنگی بود
پرپیچ و خم، مورمورکننده و پرکشش
خوب بود ولی آخرشو دوست نداشتم