کتاب دست‌های جوهری نشر گیوا

پای آیینه با صدای بلند

گریه کن؛ گریه؛ هر سحر؛ شاعر!

روی دیوار آسمان بنویس:

تا ابد باد مرگ بر شاعر

از جگرگاه تو زده بیرون

خنجر دشمنانِ دوست‌نما

شک نکن؛ خودزنی تماشایی‌ست

پس بزن باز نیش‌تر؛ شاعر!

خانه از زوزه‌ی شغالان پر

گرگ‌‌‌ها روی مبل لم داده

پادری غرقِ خونِ خرگوش است

بسته راه تو را خطر؛ شاعر!

با تمامی مشکلات بزرگ

سر و کارت هنوز با کلمه‌ست

تو پناه دل منی؛ آری

از همه شهر بیشتر؛ شاعر!

-از متن کتاب-