
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم رمانی از زویا پیرزاد است که پس از انتشار مورد توجه خوانندگان زیادی قرار گرفت. داستان این کتاب به داستان زندگی خانمی میپردازد که با وجود مشکلات زیاد، تمام تلاش خود را میکند تا بتواند توقعات خانواده را برآورده سازد. این کتاب به زبانهای آلمانی، انگلیسی، چینی، نروژی، فرانسوی، ترکی و یونانی ترجمه شده و موقفیت زیادی را برای نویسنده به ارمغان آورده است. اگر به مطالعه رمان فارسی علاقهمند هستید، به دسته کتابهای داستان و رمان درام فارسی فیدیبو سر بزنید.
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم داستان زندگی خانم ارمنی- ایرانی به نام کلاریس است که زندگی آرامی دارد. او به همراه همسر و سه فرزندش در محلهای آرام زندگی کرده و تمام تلاش خود را برای خوشبختی خانوادهاش میکند. کلاریس در زندگی خود دچار روزمرگی و یکنواختی شده و این موضوع به مرور زمان او را آزار میدهد. همه چیز به همین شکل میگذرد تا اینکه یک همسایه جدید به آن کوچه نقل مکان میکنند. این خانواده ارمنی توجه کلاریس را به خود جلب کرده و پس از مدتی سردرگمیهای زیادی برای او ایجاد میکند.
چراغ ها را من خاموش می کنم اثری جذاب و خواندنی از زویا پیرزاد است که در کتاب خود، برای نخستین بار به دغدغههای یک زن متاهل پرداخت. قهرمان اصلی کتاب پس از ورود یک مرد غریبه به محل زندگی خود، دچار سردرگمی و شک زیادی میشود. کتاب به زیبایی فضای آبادان قبل از انقلاب را به تصویر کشیده و دغدغههای یک خانم متاهل را نشان میدهد. مطالعه این کتاب برای تمام دوستداران رمانهای فارسی تجربهای بی نظیر خواهد بود.
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم توسط زویا پیرزاد، نویسنده توانا آبادانی نوشته شده است. زویا پیرزاد سال 1331 در آبادان متولد شد و با اولین رمان خود، چراغها را من خاموش میکنم، جوایز مختلفی نظیر رمان سال پکا و کتاب سال وزارت ارشاد را بدست آورد. زویا پیرزاد پس از ازدواج در تهران زندگی میکرد و در حال حاضر ساکن آلمان است. مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک سه داستان کوتاه این نویسنده هستند که محبوبیت زیادی در دهه هفتاد برای او رقم زدند. اگر به مطالعه آثار این نویسنده علاقهمند هستید، 3 کتاب زیر را به شما پیشنهاد میدهیم:
· کتاب یک روز مانده به عید پاک
من و من کردم. لقبهایی که ارمنیهای جلفای اصفهان به همدیگر میدادند خیلی از سر خوشجنسی نبود. به پدربزرگ مادرم میگفتند میساک دهنلق که البته خوش نداشتم همه بدانند. همسایهی قدکوتاهم خوشبختانه خیلی هم منتظر جواب نبود. انگار حوصلهاش سر رفته باشد پابهپا شد. «لطفاً امیلی را صدا کنید، خیلی کار دارم.»
از جلو در کنار رفتم. «بفرمایید تو. با بچهها عصرانه میخورد.» دوباره گردنبند مروارید را چنگ زد. «عصرانه؟» این بار هیچ قورباغهای صدا نکرد ولی باز دستپاچه شدم. «ساندویچ کره پنیر با شیر.» چرا توضیح میدادم؟ نگاهش را پایین آورد و زُل زد به صلیب کوچک گردنم. «پنیر دوست ندارد. شیرش هم حتماً باید گرم باشد، با دو قاشق چایخوری عسل.» دوباره داشت فریاد میزد. حس کردم به بیماری داروی اشتباه دادهام. قبل از این که حرفی بزنم آمد تو، از روی کیفهای ولو سه بار پرید و خودش را رساند به آشپزخانه. کیفها را با لگد پس زدم و دنبالش رفتم.
امیلی چسبیده بود به دیوار. فشار بدن ظریفش داشت سیاهقلمِ سایاتنُوا را پاره میکرد. نیمرخ شاعر رو به امیلی بود. از ذهنم گذشت معشوقهی سایاتنُوا که در شعرها "گُزل" صدایش میکند، حتماً شبیه امیلی بوده. مادربزرگ اینبار واقعاً فریاد زد «اگر از پنجره ندیده بودم آمدی اینجا باز باید دور شهر راه میافتادم؟»
اگر از مطالعه کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم لذت بردید، 3 کتاب زیر را به شما توصیه میکنیم:
· کتاب خانه ی لهستانی ها نوشته مرجان شیرمحمدی
· کتاب چمدان نوشته بزرگ علوی
· کتاب ناتمامی نوشته زهرا عبدی
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 973.۰۰ بایت |
| تعداد صفحات | 293 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | زویا پیرزاد |
| ناشر | نشر مرکز |
| زبان | فارسی |
| عنوان انگلیسی | Zoya Pirzad. I'll turn off the lights |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۳۰ |
| قیمت ارزی | 8 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |